شهر: پلاسکو که فرو ریخت، نه فقط یک ساختمان نوستالژیک و یک بنای قدیمی، بلکه خیلی چیزهای دیگر هم با آن به زمین آمد. اینکه در دنیای پیشرفته امروزی، مردمی که ادعا میکنند دستشان به جز لمس تکنولوژیهای روز دنیا به چیز دیگری عادت ندارد، واکنش درست در برابر حادثه را بلد نیستند. حکایتش در آن روزها قصه طول و درازی داشت. اینکه تماشاگران حادثه پلاسکو بیتوجه به هشدارها و اخطارهای مداوم پلیس و ماموران آتشنشانی حاضر به ترک محل حادثه نشدند و با ازدحام بیش از اندازهشان کار نجات آسیبدیدگان حادثه و همچنین رسیدن تجهیزات لازم را مختل کرده بودند. در کنار اینها دیگرانی هم بودند که از آوارهای پلاسکو نمای زیبایی برای سلفیگیریهای خود ساخته بودند و با ارسال هر عکس در محل حادثه به دنبال لایکهای بیشتری از سوی دوستانشان میگشتند. این بود که همزمان با فروریختن آن ساختمان قدیمی 17 طبقه، باورهای زیادی هم فروریخت و مردم یک بار دیگر به این نتیجه رسیدند که آموزش فرهنگهای لازم به مردم ایران تا امروز بسیار ضعیفتر از حد انتظار بوده و لازم است دستی بر سر و روی آموزش و آگاهی دادن به مردم در برخورد با حادثه کشیده شود و حالا به
چهلمین روز شهادت جمعی از آتش نشانان کشورمان در حادثه پلاسکو نزدیک می شویم. تمام این حواشی و حرف و حدیثهایش را اگر کنار بگذاریم، واقعیت این است که موقعیتهای اضطراری معمولا موجب بروز استرسهای شدید فیزیکی و روانی میشوند. زمانی که حادثهای رخ میدهد، در کنار ناظران صحنه و فرهنگ برخوردی که باید داشته باشند، مسئله مهمتر آموزش به کسانی است که به دلیل درگیر شدن در آن حادثه دچار اضطراب و استرس شدید میشوند. برای کاهش تاثیر این استرسها بهترین کار ممکن این است که بدانید چطور با آن کنار بیایید و مقابله کنید. امروزه در تمام دنیا آموزشهای بسیار زیادی برای کاهش مرگ، تروما، مشکلات و عوارض ناشی از موقعیتهای خطرناک به مردم داده میشود چرا که مسئولان مدیریت بحران در کشورهای دیگر بر این باورند که مردم باید پیشزمینه و آگاهی داشته باشند. بدترین چیزی که بسیاری از آسیبدیدگان یک حادثه ممکن است گرفتار آن شوند این است که امید به نجات خود را از دست بدهند. نتیجه آمارها نشان میدهد که 95 درصد افرادی که با ترومای روانی میمیرند، یک رویداد تروماتیک را تجربه کردهاند و در سه روز اول بعد از یک رخداد دردناک میمیرند. واکنش
افراد در موقعیتهای دشوار زندگی به توان روحی افراد بستگی دارد. تجربههای گذشته، گستردگی حادثه، مشکلات روحی قبلی و میزان تاثیر حادثه بر زندگی افراد باعث ایجاد واکنشهای متفاوتی میشود. در یک حادثه مرگبار، زمانیکه شما شاهد ماجرا هستید و مستقیما تحت تاثیر نتایج حادثه قرار ندارید، بدون شک بهتر میتوانید واکنشهای روحی خود را تحت کنترل بگیرید تا زمانیکه خودتان متحمل تلفات جانی و مالی شدهاید. بنابراین منطقی است که از شما انتظار بیشتری برود که در این شرایط با ازدحام نکردن در محل حادثه، کنترل اوضاع را تا حدی در دست بگیرید. اما در مورد افرادی که خودشان درگیر حادثه میشوند، واکنشهای روحی مختلفی وجود دارد؛ کسانی که دچار اضطراب میشوند، آنهایی که افسردگی میگیرند، عدهای که بیقرار و آشفته میشوند و در آخر خشم که واکنش رایج بین همه آدمهاست. بین تمام این حالتهای روحی، افسردگی در موقعیتی که باید برای بقا تلاش کرد، بسیار کشنده است. زمانیکه فرد در برابر وقوع حادثه دچار افسردگی میشود، تقریبا قادر نیست هیچ نوع تصمیم منطقی و درستی بگیرد. در برابر خطر ممکن است در یک لحظه همه چیز را از دست رفته ببیند و به این ترتیب
نتواند هیچ اقدامی برای نجات خود یا دیگران و حتی تغییر شرایط انجام دهد. این در حالی است که در موقعیت خطر باید برای بقا جنگید و این یعنی فرد سعی کند افکار مثبت و امیدبخش را تقویت کند. یادتان باشد همیشه آموزش حرف اول را میزند. انسانی که آموزش دیده است، خود را برای موقعیتهای دشوار آماده کرده و کمتر در دام واکنشها، مشکلات و عوارض ناشی از حادثه میافتد. هر چقدر میزان آگاهی افراد یک جامعه از شیوه مقابله با حادثه بیشتر باشد، بهتر میتوانند وضعیت را کنترل کنند و کنار آمدن با سختیها برای آنها آسانتر خواهد شد. دانش برای نجات ضروری است. هر چیزی که برای رویارویی با موقعیتهای دشوار لازم است، باید به مردم یک جامعه آموزش داده شود. هر چقدر که مسئولان یک جامعه تلاش بیشتری برای آموزش و آگاهی به شهروندان خود صرف کنند، نرخ آسیب ناشی از حادثه کمتر میشود. اگر افراد تکنیکهای رسیدن به آرامش و کاهش استرس را بلد باشند، میتوانند در موقعیتهای دشوار از آنها استفاده کنند. یادتان باشد سهم شما در برخورد با حادثه و کنترل آن بیش از چیزی است که تصورش را میکنید. گاهی یک حرکت اشتباه شما میتواند روال کنترل حادثه را به طور کلی
تغییر دهد و گاهی هم یک رفتار درستتان، میتواند بار زیادی از دوش حادثه بردارد.
دیدگاه تان را بنویسید