طنز پس پریروز؛ رضا احسان پور:
اکثراً زن، مردافکن میخرد
هرچه میبیند قویاً میخرد
یکسری اقلام را شب توی خواب
مابقی را روز روشن میخرد
بعدِ مهمانی شبیه هر چه را
هر کسی کردهست بر تن میخرد
تا لباس و کیف و کفشش را خرید
میرود شلوار و دامن میخرد
میشود تکرار اگرچه قافیه
باز هم شلوار و دامن میخرد!
بعد، وقت چادر است و روسری
قبل از آن یک شالگردن میخرد
آن وسط خیاطیاش گل میکند
هی نخ و قیچی و سوزن میخرد
چند ده متر از تمام طاقهها
درهم از چلوار و ساتن میخرد
بهر اوقات فراغت چند تُن
منجوق و کاموا و کوبلن میخرد
ترمزش را ول کنی از شهر ری
تا رُم و پاریس و لندن میخرد
هر چه را راضی نباشی عاقبت
با دو تا تهدید و شیون میخرد
با دو تا تهدید و شیون هم نشد
با سه تا تهدید و شیون میخرد!
باز هم تکرار شد یک قافیه
با همین تکرارکردن میخرد!
میخرد آنقدر خرت و پرت تا
میشود ضربالمثل: زن میخرد!
«عشق شوری در نهاد ما نهاد»
همسرم آن را هم از من میخرد
دلخوشم بعد از وفاتم بهر من
لااقل یک قطعه مدفن میخرد!
دیدگاه تان را بنویسید