روزنامه اعتماد؛ سيد كاظم اكرمي*:تنبيه و خشونت در مدارس موضوع گستردهاي است كه بحثهاي گستردهاي ميتوان در خصوص آن مطرح كرد. اما يكي از موارد اساسي اين است كه بدانيم وجود اين معضل كاملا دو طرفه است. بايد در نظر داشته باشيم كه بسياري از دانشآموزان از خانوادههايي نابسامان ميآيند، خانوادههايي كه ميان والدين آنها اختلاف وجود دارد يا والدين به هر نحوي درگير مشكلات روحي هستند و درگيريها در محيط خانه سبب ميشود كه بچه تصور كند در هر محيطي و با هر مشكلي بايد با پرخاش رفتار كند. در برخي خانوادهها وجود مشكلات اقتصادي سبب ميشود كه بيكاري و ناتواني پدر و مادر در اداره امور منزل منجر به رواج تنش شود و اين تنش همراه كودكان به محيط آموزشي وارد شود. همه اينها سبب رنج ميشود و اين رنج دانشآموزان را براي خشونت مهيا ميكند، در نتيجه رفتارهاي ناصواب، برخورد نادرست با معلم و ديگر همكلاسيها رواج پيدا ميكند.
در طرف ديگر اين موضوع معلمان قرار دارند. يكي از موضوعاتي كه سبب ميشود آنها هم آماده تن دادن به خشونت شوند اين است كه وضعيت حقوقي و اقتصادي بسياري از آنها مطلوب نيست. از چندين معلم شنيدهام كه تا نيمه شب به عنوان راننده آژانس مشغول به كار هستند، چنين معلمي كه تا نيمه شب مشغول است و صبح زود هم بايد در كلاس درس حاضر شود بعيد نيست كه تحمل پاييني داشته باشد و در ازاي شيطنت يا كمكاري دانشآموزان، با آنها درشتي كند يا دست به كاري ناصواب و خشونتآميز بزند. خشونت هم مانند عطوفت از عوامل محيطي نشات ميگيرد، بدون دانستن اين عوامل و از ميان بردن ريشههاي آن نميتوان مساله را حل كرد.
اما فارغ از عوامل خانوادگي و محيطي، تمامي معلمان اين تجربه را داشتهاند كه برخي دانشآموزان بدون زمينه خاص خانوادگي هم با سايرين متفاوت هستند. دانشآموزاني كه رفتار شيطنتآميز دارند بايد به لحاظ روانشناختي مورد بررسي قرار بگيرند، اين شيطنتها به خصوص در سنين نوجواني و دوره دبيرستان گاهي تمايل به خشونت پيدا ميكند و يك معلم، حتي اگر مشكلات اقتصادي و معيشتي هم نداشته باشد در بسياري موارد در كنترل اين دسته از دانشآموزان دچار مشكل ميشود. حالا در نظر بگيريد كه خود معلم هم ممكن است چنين شرايطي داشته باشد. نميشود كتمان كرد كه برخي فرهنگيان هم دچار مشكلات روحي و اخلاقي هستند. برخي از آنها بههيچ عنوان شرايط قرار گرفتن در جايگاه تدريس را ندارند و از بد روزگار يا بر اساس تصادف در اين مكان قرار گرفتهاند. اينجا است كه نقش وجود مشاوران متخصص در مدارس خود را بهتر نشان ميدهد. در زمان وزير پيشين آموزشوپرورش بارها به ايشان گفته بودم كه آموزشوپرورش نيازمند محققان و اساتيد علوم تربيتي است كه بتوانند شرايط شكلگيري و ترويج خشونت را بررسي كنند. در كنار اين موضوع مشاوران را نبايد تنها به دانشآموزان محدود كرد،
معلمان هم به همان اندازه نياز دارند تا از خدمات مشاورهاي بهره ببرند اما كمبود بودجه سبب ميشود تا اين موضوع هميشه مورد غفلت واقع شود.
در گذشته، تنبيه در مدارس وجود داشت، تنبيه بدني و تنبيه روحي اما نوع اين تنبيهها مشخص بود، رويهاي كه اشتباه بود اما تا اندازهاي هم ترس از آن سبب كنترل رفتار دانشآموزان ميشد. در حال حاضر بر اساس قوانين نبايد تنبيه بدني وجود داشته باشد، قوانين بايد آنقدر قوي باشند كه هم جايگاه رفتاري دانشآموز را مشخص كنند و هم معلم را، قوانين بايد مشخص كنند كه حوزه امكانات و اختيارات معلم در برخورد با رفتار خارج از استاندارد دانشآموز چه باشد اما ضعف ما در اين حوزه سبب شده تا همچنان شاهد وجود خشونت و تنبيه بدني در مدارس باشيم. اين مشكلي است كه با مطالعه، بررسي، تحقيق و رجوع به تجربه كشورهاي ديگر قابل رفع است. اميدوارم وزير جديد آموزش و پرورش با كمك محققان و اساتيد علوم تربيتي و حقوقدانان در رفع اين مشكل بكوشند.
* وزير اسبق آموزش و پرورش
دیدگاه تان را بنویسید