آیا کتاب مقدس مسیحیان از قرآن جذابتر است؟
برخی کتاب مقدس مسیحیان را جذابتر از قرآن کریم میدانند؛ چرا که آن در کلیساها همراه موزیک و موسیقی خوانده میشود. ولی این نوع برداشت بیانگر ناآشنایی با قرآن و موسیقی آن است.
یکی از ترفندهای دشمنان برای ضربه زدن به دین، شبهه افکنی در بین قشر جوان و نوجوان جامعه است. شبهاتی که بعضا با رنگ و لعاب زیبا طرح می شود تا مورد توجه مخاطب قرار گیرد. درحالیکه با قدری تأمل می توان به بطلان شبهه پی برد و حقیقت همچون آبی زلال بین آلودگی هایی که همچون کف دریا روی آب را پوشانده، نمایان می شود. در همین راستا یکی از دانش آموزان عزیز شبهه ای را بدین مضمون برای ما فرستاده اند: «کتاب مسیحیان مانند سرود است و جذابیت بیشتری نسبت به قرآن دارد و آن را در کلیساها همراه با موسیقی میخوانند» در پاسخ به این مطلب میتوان چند نکته را بیان کرد: 1) همگان میدانیم که انجیل کنونی تحریف شده است و شباهتی به انجیل اولیه ندارد. این مطلب را حتی با تفکر در متن و حتی عناوین کتاب مقدس میتوان درک کرد. مثلاً در کتاب عهد جدید میخوانیم سرگذشت سرگذشت عیسی مسیح نوشته یوحنا، سرگذشت عیسی مسیح نوشته لوقا، سرگذشت عیسی مسیح نوشته مرقس، سرگذشت عیسی مسیح نوشته متی و این ابواب با یکدیگر مختلف است و همچنانکه از نام آنها بر میآید بعد از حضرت عیسی (علیهالسلام) و به دست دیگران نگاشته شده است نه به بیان الهی.[1] پس چه بسا جذابیتهای انحرافی خاصی نیز در آن تعبیه شده باشد و اصولاً مقایسه کردن یک کتاب تحریف شده و برتر دانستن آن نسبت به کتابی که تحریف نشده، مقایسه صحیحی نیست. 2) اینکه خواندن انجیل در کلیساها همراه موسیقی انجام می شود خود بیانگر نیازمند بودن این کتاب به جذاب سازیهای بیرونی و استفاده از آلات موسیقی برای جذاب ساختن آن است. چنین جذابیت تصنعی و مصنوعی کجا سبب برتری میشود؟ 3) قرآن کریم دارای جذابیتهای بی شماری است که برای شناخت آن باید تحقیق و پژوهش کرد. اگر کسی اطلاعاتی درباره جذاب بودن انجیل داشته باشد ولی درباره جذابیتهای متن و محتوای قرآن تحقیق نکرده باشد؛ چگونه میتواند مقایسهای صحیح انجام دهد؟ 4) قرآن کریم دارای آهنگ و توازن موسیقیایی خاصی است. آهنگی دلنشین که در عصر نزول، کوردلان بت پرست را وادار کرد که قرآن را شعر و یا سحر بنامند و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را شاعر و ساحر خطاب کنند؛ پس قرآن جاذبههای بینظیری در عصر نزول داشته که بدون کمک هیچ ابزار و آلات موسیقیایی آن قدر لذتبخش باشد که چنین تعبیرهایی را به آن نسبت دهند. البته قرآن این نسبتها را بیهوده و دروغین خوانده و همگی را رد کرده است: «فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[مدثر/24]و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست.» «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ[یس/69]و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست.» 5) آیت الله محمدهادی معرفت (ره) با توجه به آهنگ حروف، آیات و سورههای قرآن بیانی دارند که اینچنین است: «وقتي آدمي مي بيند که از اين مخرج هاي سخت جوش، چنين گوهرهاي تابناکي با اين ترتيب حروف و چنان آذين بندي بيرون آمده، التذاذي بي حساب مي برد و وجدي بي انتها به او دست مي دهد. در اين حروف گويي يکي مي نوازد، ديگري طنين انداز، سومين نجواگر است و چهارمين بانگ آورنده، پنجمين نفس را مي لغزاند و ششمين راه نفس را مي بندد و شما زيبايي آهنگ را در دسترس خود مي يابيد؛ مجموعه اي گوناگون و هم ساز، نه تکرار مکرّر و نه ياوه دار، نه سستي و نه غلظت، نه تنافري در حروف و آواها. بدين سان کلام قرآن نه به دشخواري سخن بدويان و نه به نرمي کلام شهريان است؛ بلکه آميزه اي است از هر دو، صلابت اولي را دارد و لطافت دومي را؛ گويي شيره ي جان دو زبان است و نتيجه ي آميختگي دو گويش. آري! قرآن چنين جامه ي تازه و زيبايي به تن دارد و اين پيوسته نيز در حکم صدفي است که در جان خود گران بها نهفته است و مرواريدهاي ارزشمند را در آغوش مي گيرد. پس اگر زيبايي پوسته تو را از گنجينه ي پنهان درونش باز ندارد و تازگي و شادابي، پرده ي راز نهفته در ماوراي خود را بر تو حايل نشود و تو پوسته را از مغز کنار بزني و صدف را از مرواريد جدا بنهي و از نظم و آرايش الفاظ به شکوه معاني برسي، مايه اي شگفت تر و شکوه مندتر بر تو متجلي مي شود و معنايي بديع تر مي يابي. آنجا، روح و کنه قرآن است؛ شعله اي است که موسي را به درخت آتش در بقعه ي مبارکه در کرانه ي وادي ايمن مي کشاند.»[2] 6) در انتخاب واژگان آسمانی قرآن چندین و چند مؤلفه دخیل بوده است و با چندین شاخصه شناخته میشود. در حقیقت ویژگیهاي کلی در گزینش واژه هاي قرآن بکار رفته که اینگونه است: 1- واژهها و استواری درست. 2- واژههایی آشنا و مشخص. 3- واژههايی خوشنوا و هماهنگ. 4- عفتمندی واژگان که در گزینش آنها نهایت ادب رعایت شده است. 5- گزینش هر واژه حکمتی و درسی می آموزد. 6- واژهها عمیق و ژرف و فراگیر. 7- آهنگ واژهها با معانی هماهنگ است. 8- واژهها باهم هماهنگ است و در آمیزش با واژه هاي دیگر نهایت سازگاري را دارد؛ این سازگاري گاهی لفظی است و گاهی معنوي است البته گاهی هم تناسب معنوي دارند و هم لفظی؛ مانند واژگانی که «وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ [الرحمن/54]» هم تناسب لفظی دارد هم تناسب معنوی و کاملاً باهم هماهنگ هستند، به گونهای که هیچ واژه دیگری نمیتواند جانشین این واژهها شود.[3]
اگر کسی از موسیقی واژگان و حتی حروف قرآن اطلاعات داشته باشد و توجهی به چینش آهنگین آیات کند، در مییابد که قرآن کریم برای جذابیت موسیقیایی هیچ نیازی به ابزار و آلات خاصی ندارد و به تنهایی میتواند لذتبخش باشد.
[1] . رک: کتاب مقدس، عهد جدید. [2] . رک: النبأ العظيم، ص 99-94. [3] . اعجاز بیانی قرآن، نصیریان، یدالله، ص163.
دیدگاه تان را بنویسید