امام جماعتی که کارآفرینی کرد
در کنار امرار معاش خانواده خود به نان سفره همسایه هم توجه میکند. اهل مطالعه و پیشنماز ظهر مسجد «الزهرا»(س) در خیابان «شهید سبحانی» است.
همشهری محله: در کنار امرار معاش خانواده خود به نان سفره همسایه هم توجه میکند. اهل مطالعه و پیشنماز ظهر مسجد «الزهرا»(س) در خیابان «شهید سبحانی» است. به تازگی کارگاه تولیدی لباس و کارآفرینی برای خودکفایی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری و مشکلات مالی برای بانوان سرپرست خانواده راهاندازی کرده است. «میثم محمدی» را بیشتر همسایهها و اهالی «حاجی» صدا میکنند. او در حال تحصیل در حوزه «باقرالعلوم»(ع) در خیابان قزوین است. در کنار امرار معاش خانواده خود به نان سفره همسایه هم توجه میکند. اهل مطالعه و پیشنماز ظهر مسجد «الزهرا»(س) در خیابان «شهید سبحانی» است. به تازگی کارگاه تولیدی لباس و کارآفرینی برای خودکفایی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری و مشکلات مالی برای بانوان سرپرست خانواده راهاندازی کرده است. «میثم محمدی» را بیشتر همسایهها و اهالی «حاجی» صدا میکنند. او در حال تحصیل در حوزه «باقرالعلوم»(ع) در خیابان قزوین است.
محمدی، روحانی 31 ساله ساکن خیابان «تیموری» اصالتش به لرستان برمیگردد. دغدغه دستگیری از نیازمندان در کودکی، او را به کارآفرینی در روزهای جوانی رسانده است: «در رشته نقشهکشی دیپلم گرفتم. رشتهای که علاقه خاصی به آن نداشتم اما به درس خواندن در حوزه علاقه داشتم. بهویژه که آن روزها برادر بزرگم بسیار مرا تشویق میکرد تا دنبال علاقهام بروم. معتقد بود که این علاقه، دنیاساز و آخرتساز است. به نظرم تحصیل در حوزه هم آموزش است و هم عبادت. این یک تیر و دو نشان را دوست داشتم. شب و روز تلاش میکردم به آنچه میخواهم برسم. همه سالهای کودکی میخواستم پزشک شوم چون خدمت به بندههای خدا با توجه به تربیت خانواده از همان سالها برایم اهمیت داشت. این دغدغه و آرزو با من بزرگ شد تا زمانی که سطح یک حوزه را به پایان رساندم.»
محمدی سال 1388 ازدواج کرد و حالا 2فرزند دارد: «محمدجواد» 6 ساله و «عطیه» یک ساله. او میگوید: «همسرم آسیه خانم مدرک دیپلم خیاطی حرفهای و صنعتی داشت. به همین دلیل پیشنهاد داد که کارگاه خیاطی راه بیندازیم. چند ماه نزد همسرم آموزش دیدم. چون سررشتهای از این حرفه نداشتم. با 2 چرخ و دوخت سفارشهای تکی کار را شروع کردیم.» او میافزاید: «بعد رفتیم از سازمانها و شرکتهای مختلف اداری لباسهای فرم سفارش گرفتیم. چون تعداد چرخها کم بود فرصت را مناسب دیدیم تا سفارشها را بین افراد متخصص و نیازمند کار تقسیم کنیم. بعد از آن برای آموزش رایگان و اشتغالزایی برای بانوان سرپرست خانوار با اداره خدمات اجتماعی منطقه همکاری کردیم تا افراد جویای کار بیشتری را شناسایی کنیم. کارگاه جمع و جورمان 10 خیاط ماهر را در خود جای داد که هر کدام لقمه نانی به سفره میبردند.»
هممحلهای کارآفرین از رازهای یک زندگی شاد و سالم هم میگوید: «یکی قناعت است و دیگری انفاق. باید به وقتش قانع باشیم و اهل انفاق در راه خدا. دلمان بزرگ باشد و نیتمان خالص تا این ضربالمثل در زندگیمان عینیت پیدا کند که از هر دست بدهیم از همان دست میگیریم.» او از روزی میگوید که برکت به زندگیاش روانه شد: «همیشه به شغلم بهعنوان راهی برای خدمت و کمک به دیگران نگاه میکردم که به نوعی معاشم هم با آن تأمین میشد. با این نگاه دیگر خدایی ناکرده دنبال آن نبودم که سر کسی کلاه بگذارم یا قیمتها را بالاتر حساب کنم. با خودم میگفتم حالا که من به افرادی بهعنوان خیاط نیاز دارم از همسایه و محله خود شروع کنم. آگهیهایی را توزیع کردم تا افرادی که نیازمند کار هستند مطلع شوند. بین آنها بیشتر از همه بانوان بدسرپرست و بیسرپرست سراغمان آمدند که ما هم تصمیم گرفتیم محیط مناسبی را برای آنها فراهم کنیم. به همین دلیل من کارهای بیرون از تولیدی را انجام میدهم و ساعتهایی از شب را هم مشغول برش زدن و میاندوزی میشوم.»
از بانوان ساکن محله سلیمانی و تیموری است و حدود یک سال را در این تولیدی مشغول به کار است: «زیاد دوخت ودوز بلد نبودم. به همین دلیل در یکی از کلاسهای کارآفرینی خیاطی ثبتنام کردم و آموزش دیدم تا با توجه به شرایط زندگیام یک کار مناسب در محیطی زنانه پیدا کنم. با خانواده محمدی آشنا شدم و در این تولیدی مشغول شدم. حقوقی که از اینجا میگیرم کمتر از هزینههای زندگیام است اما به قدری برکت دارد که گاهی میتوانم پسانداز هم داشته باشم.»
یکی دیگر از بانوان خیاط تولیدی میگوید: «همین که محیطی امن و مناسب برای ما وجود دارد و میتوانیم با خیالی راحت کار کنیم نعمت بزرگی است. گاهی تعداد سفارشها بالاست و باید کار را زود تحویل دهیم. بنابراین تا دیر وقت کار میکنیم و امنیتمان برقرار است.»
دیدگاه تان را بنویسید