رابطه پنهانی زن به قتل شوهر انجامید
بازپرس جنایی تهران عاملان قتل یک مرد جوان و مادر بزرگش را به محل جنایت در خانهای واقع در خیابان نیاوران برد تا در صحنه بازسازی این قتلها جزئیات جنایتی را که مرتکب شدهاند بازگو کنند و روشن شود قربانیان جنایت چگونه و بهدست کدام یک کشته شدهاند.
حاصل یک رابطه پنهانی، دو جنایتی بود که 23 آبان سال گذشته رخ داد. در این ماجرا یک مرد جوان و مادر بزرگش به قتل رسیدند که اجساد آنها داخل اتاق و پاگرد ورودی خانه پیدا شد. اجساد قربانیان را مادر جوان مقتول زمانی که برای سر زدن به پسرش راهی خانه او شده بود پیدا کرد. این زن میانسال به خبرنگار ما گفت: پسرم چند روز به مأموریت رفته بود و شب حادثه از مأموریت برگشت. از آنجا که همسرش خانه نبود و به خانه پدرش رفته بود، پسرم به محض رسیدن به تهران هم به خانه ما آمد و شب را خانه ما بود و صبح گفت: «لباسهایم مناسب برای محل کار نیست بهخانه میروم تا عوضشان کنم. ساعت 30:9 دقیقه صبح بود که پسرم رسول (مقتول) با من تماس گرفت و گفت در خانه باز نمیشود و شماره تلفن کلید ساز را از من گرفت. یک ساعت گذشت تا به رسول زنگ زدم اما جواب نداد. نگران شدم و از آنجایی که فاصله خانهمان با خانه پسرم چند کوچه بود، به آنجا رفتم و هرچه زنگ زدم، کسی در را باز نکرد، با کلیدی که همراه داشتم وارد خانه شدم و با جسد پسرم در مقابل در ورودی و پاگرد راهپله روبهرو شدم و جسد مادر شوهرم به نام بلقیس هم در آستانه در محل زندگی پسر و عروسم افتاده بود. از عروسم خبری نبود و از آنجایی که با پسرم اختلاف داشت حدس زدم که او در این جنایت نقش دارد.
بدین ترتیب ساعت 12:10 صبح روز گذشته بار دیگر بازسازی صحنه این دو قتل انجام گرفت تا مشخص شود ضرباتی را که منجر به قتل پیرزن شده کدام یک از این دو وارد آوردهاند. بازسازی صحنه جرم در حضور بازپرس محسن مدیر روستا و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و وکلای متهمان برگزار شد. خانهای که دو قتل در آن رخ داده راهرویی دارد که در سمت راست آن زوج جوان (رسول و آذر) زندگی میکردند و آثار خون روی فرش و مبلهای این خانه با گذشت حدود یک سال از جنایت همچنان باقی مانده بود. در این خانه ابتدا آذر شروع به صحبت کرد و گفت من و هومن داخل خانه بودیم که متوجه شدیم کسی زنگ میزند، فهمیدم شوهرم رسول است که زنگ میزند. ابتدا توجهی نکردیم اما رسول دست بردار نبود و بعد از چند لحظه صدای او را از داخل راهرو و پشت در اتاق شنیدم. ترسیده بودم؛ او مدام صدایم میزد و از من میخواست که در را باز کنم. ترسیده بودیم اما چارهای نبود؛ در را باز کردم و رسول وارد شد. ابتدا با هم درگیر شدیم اما به او گفتیم که آرام باشد. رسول هم بعد از لحظاتی آرام شد و روی مبل نشست و برایش توضیح دادیم که هومن برای حل مشکلات من و او آمده و رسول هم گفت که با هیچ کدام از ما کاری ندارد. اما یک دفعه شروع به سر و صدا کرد و مادر بزرگش را که در طبقه بالا زندگی میکرد صدا زد تا شاهد ارتباط پنهانی من و هومن باشد. اینجا بود که هومن با او درگیر شد و من با چاقو ضربهای به او زدم.درگیری رسول و هومن ادامه داشت که مادر بزرگ رسول از پلهها پایین آمد و زمانی که موضوع را جدی دید به سمت در رفت تا از همسایهها کمک بگیرد. من دستش را گرفتم و ضربهای به شانهاش زدم. در تمام این مدت رسول و هومن با هم درگیر بودند. مادر بزرگ رسول مقاومت میکرد و من در این حال ضربهای به پشت او و ضربهای هم به شکمش زدم. بعد او افتاد داخل اتاق و من با چاقو چند ضربه دیگر به پیرزن زدم. بعد از آن چاقو را به هومن دادم و او هم چند ضربه دیگر به رسول زد. من خواستم بروم لباس بردارم تا فوراً خانه را ترک کنم که دیدم هومن یک ضربه با چاقویی که در دست داشت به شکم پیرزن زد. هومن هم در خصوص ضربهای که به پیرزن زده بود به بازپرس گفت: ضربهای که به او زدم عمیق نبود، صرفاً یک ضربه زدم تا ببینم او مرده است یا هنوز نفس میکشد که متوجه شدم فوت شده است. بازسازی صحنه این دو جنایت ساعت 30:11 دقیقه دیروز به پایان رسید و دو متهم به اداره آگاهی انتقال داده شدند.
دیدگاه تان را بنویسید