وقتی نگاهی به نوع سرگرمی ها و شیوه زندگی خودمان در دوران تحصیل میندازیم تفاوت های فاحشی با نسل کنونی جامعه ایرانی دارد. نسل کنونی به اندازه ما صبور نبوده و یا نسبت به خانواده اش از تبعیت پذیری محض برخوردار نیست. همه این موارد باعث شده تا برای نشان دادن خودش از هر ابزاری اعم از برگزاری گردهمایی تا حضور در فضای مجازی استفاده کند. پیرامون کنش و واکنش نسل جدید نوجوان به سراغ دکتر مجید ابهری، آسیب شناس اجتماعی رفتیم تا پیرامون خصوصیات اخلاقی چنین نسلی بیشتر آگاه شویم. دکتر ابهری، مدارس را مقصر اصلی عدم پرورش صحیح نوجوان امروزی معرفی کرده و مقوله مشاور را در مدارس امری تشریفاتی می داند. در ذیل به ادامه مصاحبه می پردازیم:
در سال گذشته شاهد رخدادهایی بودیم که سرمنشا بسیاری از آنها نوجوانان متولد اواخر دهه هفتاد یا متولدین دهه هشتاد بودند که میتینگ مجتمع کوروش، تجمع اعتراضی به امتحانات و... نمونه هایی از این رخدادها می باشند. بروز یکباره چنین نسلی را در دو سال اخیر چگونه ارزیابی می کنید؟
از نگاه جامعه شناسی رفتاری دو نظریه پیرامون نسل های وجود دارد. نظریه اول هر 10 سال را به عنوان یک نسل معرفی کرده و نظریه دوم هر 15 سال را یک نسل به حساب می آورد ولی به نظر من نسل سوم انقلاب یا همان دهه هشتادی ها طیف ویژه ای در تاریخ اجتماعی هستند که از طبقه بندی نظریه پردازان مجزا می باشند. این نسل از اینترنت به عنوان یک ابزار پیش پا افتاده و از نرم افزارهای تلفن همراه به عنوان یک سرگرمی استفاده می کنند و همین سرگرمی موجب شده تا بسیار با هم نوعان خود در ارتباط باشند. نمونه هایی از انواع تجمعات اعم از موفرفری ها، خز و خیل ها و امثالهم از جمله گردهمایی های متولدین دهه هشتاد است. نکته حائز اهمیت این است که هریک از نوجوانانی که در این گردهمایی ها در یک مکان ثابت جمع می شوند لزوما دارای اهداف مشترکی نبوده و شاید حتی برخی اهداف متضاد باشند ولی اصل قضیه یعنی در یک مکان بودن به صورت همزمان برایشان اهمیت دارد. نسلی که شما به بروزش اشاره داشتید همان کودکانی هستند که بنده در 10 سال گذشته از آنها تحت عنوان کودکان کلید دار نام بردم و به تعبیر من دقیقا به دو گروه متضاد تقسیم می شوند.
یک گروه خود را در مراسم های اعتکاف یا راهیان نور بازسازی می کنند و گروه دیگر نیز در تجمعاتی همچون مجتمع کوروش که بدان اشاره کردید. اجازه دهید کمی پیرامون نسل کلیددار بیشتر توضیح دهم. این نسل، همان نسلی است که در ده سال گذشته کودکانی بودند که کلید منازل خود را داشته و در منزل به تنهایی به بازی و تفریح می پرداختند. وقتی پدرها و مادرها در ده سال گذشته هر دو در بیرون از خانه به فعالیت مشغول بودند، کودک پس از تعطیلی مدرسه باید به تنهایی به گرم کردن غذا برای خود یا کارهای دیگر می پرداخت. نسل نوجوان کنونی همان کودکان کلید دارند که عده ای به صورت خودجوش در اعتکاف حاضرند و عده ای دیگر باز به صورت خودجوش در تجمعات میتینگ کوروش.
با این اوصاف کنش های صورت گرفته توسط نوجوانان که مورد توجه رسانه ها نیز قرار گرفت، فقط شامل بخشی از یک قشر نوجوانان است؟
بله همین طور است. اینکه بخواهیم این گونه رخدادها را بسط عمومی دهیم در حق این نسل جفا کرده ایم. شما به مراسم های راهیان نور نگاهی بیندازیم که چقدر مشتاقانه همین نوجوانان کمتر از 18 سال در آن شرکت کرده و حتی خود را میزبان برخی مسافران می دانند. در واقع غفلت ما در حوزه آموزشی و پرورشی باعث شده که گروه دوم به فعالیت های طغیانگرایانه روی بیاورند. وقتی والدین وقت کافی برای کودک یا نوجوان خود نگذاشته باشد، دوستان وی معمار شخصیتش می شوند و آدرس های اینترنتی در فضای مجازی به صورت آشکار یا مخفیانه فرم دهنده افکارش خواهند بود در یک کلام باید گفت نظام جمهوری اسلامی نسبت به این نسل غفلت کرده است و آنها را به چشم یک بچه نگاه می کند. این نوع نگاه به نوجوانان در حالی صورت گرفته که همین انقلاب اسلامی بوسیله همین نوجوانان شکل گرفت و پس از آن وارد جبهه ها شد و با دشمن کشورش جنگید.
به عدم وقت کافی والدین در تربیت فرزند اشاره کردید، حال از میان جامعه، خانواده و مدرسه کدامیک را مقصر اصلی کنش های اعتراضی در برخی از گروه های خاص نوجوانان می دانید؟
به نظرم مقصر اصلی مدارس هستند چون مکمل نقش خانواده ها بوده و مهمتر از آن نیز یک نوجوان بیشترین وقت بیداری خود را در مدارس سپری می کند. به واقع کلمه پرورش در نظام مدارس ما یک کلمه زائد و اضافی بوده که هیچ گاه بدان اهمیتی داده نشد. مسئولیتی تحت عنوان مشاور در مدارس ما بیشتر نقشی تشریفاتی را ایفا می کنند. البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که اعتراض نوجوان حاصل باورهایی است که همه ما اعم از مدرسه، والدین و جامعه آن را خدشه دار کردیم. آنقدر به نوجوانمان دروغ گفتیم که دچار تضاد فکری شده است. وی خود را در جایی ابزار انتخاباتی می بیند در جایی دیگر گفته های معلمش با مادرش و با سخنانی که در تلویزیون منتشر می شود تفاوت فاحشی دارند، خب همه این ها ذهنش را دچار سردرگمی می کند. وقتی خبری در تلویزیون مبنی بر فسادهای میلیاردی یا فیش های حقوقی نجومی مطرح می شود، نوجوان امروزی همه این اخبار را با شعارهایی که برایش توصیف کردند اعم از ساده زیستی و عدالت اجتماعی و... کنار هم گذاشته و به یک تناقض آشکار می رسد. تناقضی که می گوید یا شعارهای دروغ بوده اند و یا عدالت اجرایی نمی شود که شاهد چنین مسائلی هستیم.
آیا اینکه یک نوجوان به این اندازه که گفتید نسبت به حتی مسائل سیاسی حساس است. هوشیاری بالایی برای چنین سنی نمی طلبد؟ در زمان اینگونه نبود!
منطق نسل کنونی از منطق نسل های گذشته استوارتر است. وقتی مساله ای ذهنش را درگیر می کند تا انتها پیگیر آن مساله خواهد بود. شاید اگر اخبار اقتصادی در دهه های گذشته مساله ای را مطرح می کرد، نوجوان در حد یک خط عبور فکری بدان توجه کرده و یا با پاسخ سطحی پدر و مادرش قانع می شد ولی نسل امروز به این راحتی و با هر پاسخی قانع نمی شود. با توجه به ابزارهای ارتباطی نیز می توان اینگونه پنداشت که قدرت تحلیل نسل کنونی از گذشته بیشتر است.
شرایط جامعه در حوزه های مختلف اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... در نحوه واکنش اعتراضی نوجوان دخالتی داشته است؟
من جواب شما را با چند سوال می دهم. آیا در دهه های گذشته شاهد این سیل از آسیب های اجتماعی در کشورمان بودیم؟ آیا میزان تبعیض اجتماعی و فسادهای اقتصادی که هر روز شاهد رسانه ای شدن آن هستیم، در گذشته بازتکرار میشد؟ وقتی تبعیض اجتماعی و شکاف طبقاتی در جامعه بیشتر شود، عصبیت نسل جدید نیز به همان میزان بیشتر خواهد شد. دانش آموزی که هم کلاسیش برای خرید لباس عید به شهرهای مختلف ترکیه سفر کرده و خود حتی شرایط اقتصادی برای خرید یک لباس از تاناکورا را ندارد چه حسی پیدا خواهد کرد! چنین فردی شبیه انبار باروتی است که با مشاهده تفاوت های گسترده در مدرسه و جامعه هر لحظه با جرقه ای امکان انفجارش وجود دارد.
اگر بپذیریم که اعتراض بالقوه نسل نوجوان امروزی به دلیل شرایط خاص جامعه و کم کاری برخی نهادها از جمله مدرسه بوده، آیا ماهیت واکنش های اعتراضی و آنی با کاهش صبر نوجوانان ارتباط مستقیمی نداشته است؟
هر چه میزان منطق متولدین این دهه بیشتر بوده به همان میزان ظرفیت صبر و تحملشان نسبت به دهه های گذشته کمتر است. حتما شما شنیده اید که به دهه شصتی ها که به نسل سوخته مشهور شدند نسل با صبر و تحمل نیز می گویند، خصوصیتی که نسل جدید کمتر بدان توجه می کنند. نسل جدید خواستار اقدامات فوری در برابر هرگونه تخلفی اعم از اقتصادی یا اجتماعی هستند. هرگونه وقت کشی یا تعلل در دیدگاه نسل جدید به منزله عدم اجرای عدالت در جامعه تفسیر شده در ذهنشان حک خواهد شد. علت این کاهش صبر و تحمل و پاسخ آنی وجود فضای مجازی است. وقتی یک دانش آموز پاسخ سخت ترین سوال خود را در ظرف چندثانیه توسط گوگل دریافت می کند، دیگر حوصله ماه ها یا سال ها انتظار برای اجرای یک اصل قانونی در مدرسه یا کشورش را ندارد.
فضای مجازی را یکی از دلایل کاهش فاصله نسل فعلی دانستید. به طور کلی زندگی همزمان نوجوان در فضای مجازی از تولد تا به امروز چه نقشی در زندگیش ایفا می کند؟
نیاز فعلی نوجوان دیده شدن و جلب توجه حتی در قالب انتشار یک جمله ادبی یا عرفانی است. وقتی خانواده، مدرسه و جامعه این قشر را به حساب نمی آورند حال خود به دنبال جلب توجه بوسیله ابزاری همچون فضای مجازی و شبکه های اینترنتی است. افزایش حضور نوجوانان در داب اسمش های و یا جمع آوری چندین هزار فالوئر در اینستاگرام نمونه هایی از جلب توجه این نسل است. امروزه دیگر نمره های 20 در دفاتر املا و ریاضی به عنوان ستاره های درخشان آسمان یک نوجوان به حساب نمی آیند، بلکه آنچه موجب افتخار این نسل به خودش شده میزان لایک هایی است که در قبال هر عکسی که در اینستاگرام قرار می دهد، می گیرد. فکر می کنید چرا برخی از دانش آموزان علاقه ای به اخذ نمرات عالی از معلمان خود ندارند! چون چنین نمراتی را همچون گذشته مایه مباهات برای خود و خانواده خویش ندانسته بنابراین تلاش آن چنانی نیز برای کسب نمرات عالی نمی کنند.
متاسفانه در سالهای گذشته ما شاهد خودکشی توسط برخی نوجوانان کشورمان بودیم. برخی چنین پدیده ای را حاصل کاهش اعتقادات در میان این نسل دانستند، شما چنین چیزی را تایید می کنید؟ اگر خیر چه عاملی موجب این رفتار پر خطر می شود؟
فاصله گرفتن از ارزش های معنوی در یک جامعه به عنوان یکی از دلایل چنین پدیده ای قابل تامل است ولی دلایل دیگری در پشت پرده چنین رفتار پرخطری وجود دارد. من دوباره به گفته اولم باز می گردم و ان عدم تطابق گفته ها با اعمال است. وقتی نسل جدید گفته های الگوهای آموزشی خود را که دولتمردان، والدین و معلمانش می باشند، گوش فرا داده و اعمالشان را بررسی می کند دچار یک تضاد دیالکتیک می شود و ذهن درگیرش وی را وادار به واکنش غیر منطقی خواهد کرد. خودکشی توسط نوجوان به نوعی در راستای همان مقوله دیده شدن نیز قابل بررسی است. به دلیل سرعت بالای انتقال اطلاعات وقتی بچه ای در نهاوند یا سنندج خودکشی می کند تصاویر وی 5دقیقه بعد در کل کشور و حتی دنیا مخابره خواهد شد و به نوعی همه مخاطبین مجازی با وی آشنا می شوند.
امکاناتی مانند فضای مجازی و دیده شدن در همه جای دنیا وجود دارد. آیا باید شاهد چنین واکنش هایی در میان همه نوجوانان دنیا باشیم؟
در ابتدای امر عرض کنم که به دلیل عدم فعالیت های کارشناسانه در حوزه دیگر کشور نظر قطعی نمی توان پیرامون وضعیت اجتماعی آنها داد ولی پیرامون مقوله فضای مجازی که بدان اشاره کردید، نکته ای را خواهم گفت. فواصل نسلی در کشورهای اروپایی بر خلاف کشور ما دارای اندازه ای قابل قبول و طبیعی می باشد و پدرها همان میزان از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی استفاده کردند که کودکانشان استفاده خواهند کرد. در ایران ما شاهد بودیم که روند رشد اینترنت از نسلی به نسل دیگر یک باره با انفجار عظیمی مواجه شده و از کارت های اعتباری اینترنتی با سرعتی بسیار پایین به اینترنت پرسرعت رسیدیم، بنابراین نسل قبلی از امکانات فضای مجازی به اندازه نسل جدید برخوردار نبوده است. کشورهایی همچون ونزوئلا یا کوبا که شرایط ساختاری آنها در حوزه فناوری اطلاعات شباهتی با ایران دارند، رفتارهای نوجوانانشان قابلیت تشابه بیشتری با کشور ما خواهد داشت.
به عنوان سوال آخر، به نظر شما چنین کنشگری های اعتراض آمیزی امکان مبدل شدن به فعالیت های مدنی یا سیاسی توسط نوجوانان در آینده را خواهد داشت؟
اگر مسئولین ما به فکر راه چاره و راهکار نباشند به طور طبیعی دیگران با شکل دهی به نوع اعتراضات نوجوانان در آینده از آنها سوءاستفاده خواهند کرد. باید به این نکته دقت کنیم که دو گروه از نوجوانانی که در اول بحث بدان اشاره کردم مدیران آینده این مملکت خواهند بود و طرز فکر فعلی آنها در عملکرد آیندشان تاثیر بسزایی خواهد گذاشت. اگر به انقلاب فرهنگی چین را روسیه نگاهی سطحی بیندازیم هر چه رفتار مسئولین آنها از رفتار رهبرانی همچون لنین فاصله گرفت، نسبت به آرمان هایشان انحراف پیدا کردند. در ایران نیز همین طور می باشد و هر چقدر که رفتار مسئولین نسبت به رفتار امام خمینی(ره) یا مقام معظم رهبری فاصله بگیرد شاهد انحرافاتی خواهیم بود که در نسل جدید ریشه می دواند.
دیدگاه تان را بنویسید