سرویس سبکزندگی فردا؛ فهیمه مقصودی: این روزها خانوادههای زیادی به اصرار مدرسه و به دلیل اختلالات رفتاری و ذهنی، فرزندانشان را برای مشاوره میآورند. البته بسیاری از والدین معتقد هستند که این رفتار متعلق به نسل این کودکان است وگرنه در خانه هیچ کم و کاستیای نیست. اما پس از گپ و گفت و شرححال گیری از پدر و مادر، نکات بسیاری از سوی آنها عنوان میشود که بسیار قابل تأمل است. در این میان ناسازگاری و عدم انطباق کودک و نوجوان با خانواده، گروه همسالان و محیط اجتماعی فراوانی بیشتری را داراست.
شکایت های والدین در اکثر اوقات به عجز و ناتوانی آن ها در کنترل و تربیت فرزند برمیگردد، مسئله ای که امروزه با عنوان مهارت فرزند پروری در روانشناسی مطرح می گردد وخانواده ها به آموزش و یادگیری آن تشویق می شوند. این در حالی است که هرچه بیشتر به بررسی علائم و نشانه های فرزند پرداخته می شود، علل این آسیب ها را نه در خود کودکان بلکه والدین و سبک فرزند پروری و حتی ویژگی های شخصیتی آن ها مشاهده خواهیم کرد.
بعضی از روانشناسان معتقدند که کودکان دچار هیچ اختلال روانی نمیشوند مگر والدین، آنها را مستعد این امر کنند. کودک به خودی خود و در یک فضای امن فکری، سلامت روانی خود را کسب می کند؛ حال اگر محیط مستعد درگیری های خانوادگی، مشاجره های نا تمام والدین، فقر تربیتی و فرهنگی و ...باشد، این فرزند خانواده است که بیشترین آسیب را در کمترین سنین تجربه می کند.
کودکی که با علامت ناخن جویدن مراجعه می کند خود گویای اضطراب درونی فرد است که راهی برای تخلیه پیدا نکرده؛و اما سوالی که پیش می آید اینست که فرزند این اضطراب را از کجا و چه کسانی دریافت می کند؟ کودکی که اضطراب جدایی از مادر دارد و حتی برای رفتن به مدرسه دچار مشکل می شود، این ترس مبهم ش بهای چیست؟ نوجوانی که وابستگی اش به گوشی و شبکه های اجتماعی صدای اعتراض خانواده را درآورده ، نوجوانی که دچار افت تحصیلی و درگیر روابط متعدد با جنس مخالف است ، نوجوانی که سرکش و کنجکاو اولین تجربه سوء مصرف مواد را در این سنین دارد ؛ همگی در چه بستری رشد و پرورش پیدا کرده اند؟
جالب است بدانیم فرزندان ما از طریق چشم یاد می گیرند و نه گوش. این بدین معناست که با امر و نهی های مکرر ، تنبیه و تحقیر هیچ تربیتی و حتی یادگیری مداومی شکل نمی گیرد بلکه فرزند ما با ضبط تمامی رفتارهای ریز و درشت و الگوسازی آن ها شروع به تکرار هر ان چه می کند که مشاهده کرده است. آن ها همه ی رفتارهایی که مشاهده کرده اند را به ما بر می گردانند و نکته ی کلیدی این است که در این میان اضطراب ها ، نگرانی ها، پرخاشگری ها، دروغ ها و ... از چشم فرزندان ما پنهان نمی ماند و بازخورد همه ی این ها یک روز گریبان خانواده را می گیرد ، روزی که تقریبا دیر است و بن مایه شخصیت کودک شکل گرفته است. پایه ی اساسی درمان رفتاری کودک مبتنی بر خانواده و والدین است. بدین معنی که ابتدا پدر و مادر باید مورد بررسی و کنکاش روانشناس قرار بگیرند و فضای روانی مطلوب را برای تغییر در کودک ایجاد کنند.
درکنار همه ی این موارد علل بعضی از اختلالات از جمله عقب ماندگی ذهنی ، اختلالات یادگیری، مهارت های حرکتی، رشد ، ارتباط، تغذیه ، تیک و دفع در کودکان و نوجوانان را باید ریشه ای و فیزیولوژِک مورد بررسی قرار داد ولی در این میان اختلالات افسردگی ، اضطراب، وسواس و ناسازگاری از جمله اختلالاتی می باشند که خانواده در بروز و ظهور آن ها نقش اساسی را ایفا می کند.
اگر بخواهیم در مورد اکثر اختلالات روانی کودکان صحبت کنیم، می توان به طور خلاصه یک جمله را نکته اساسی تربیت فرزندان دانست: آن ها بهترین آینه ها برای شناخت خود واقعی مان هستند.
دیدگاه تان را بنویسید