زنباباهای مدرن شده در مهدکودکها
با نگاهی به تاریخچه تأسیس مهدکودکها متوجه می شویم که عدم حضور مادران در خانه، باعث پیدایش مهدکودک ها شد. اولین موسساتی که بعدها به آنها مهدکودک گفتند، حدود سیصد سال پیش برای اولین بار در اتریش تأسیس شدند. الگویی که از روی آن مهدکودک به وجود آمد، یتیم خانه ها بودند.
در ایران نیز مهدکودک ها برای اولین بار در سال 1298 شمسی یعنی کمتر از صدسال قبل تأسیس شدند. بنیانگذاران اولیه آن اقلیت های مذهبی تهران بودند، بعد از آن جبار باغچه بان در سال 1303 «باغچه اطفال» را ابتدا در تبریز و سپس در شیراز دایر کرد.
همیارخانواده
پس از انقلاب صنعتی و به دنبال آن در عصر روشنگری که زنان به دنبال آزادی ها و حقوق برابر بودند و مبارزاتی در قالب جنبش های زنانه راه اندازی کردند و سپس به حق رأی و شغل ها مختلف دست پیدا کردند و دارای مناصب اجتماعی شدند، از یک سو از ازدواج و فرزندآوری سرباز زدند و از طرف دیگر اگر تن به ازدواج و زایمان دادند، فرزندان خود را به سازمان ها و نهادهایی سپردند که از آن ها نگهداری کنند تا خود بتوانند به فعالیتهای خارج از خانه روی آوردند. درست از زمانی که زنان شغل های خارج از خانه و تحصیلات گسترده را جایگزین تربیت و حمایت و مراقبت از فرزند و خانه داری کردند، مهدکودکها به شدت رونق گرفتند. مهدهایی که از کودکان چندماهه تا قبل از سن ورود به مدرسه را نگهداری می کنند. در واقع مهمترین هدفی که برای مهدهای کودک در نظر گرفته می شود جایگزین مادر شدن است.
اهمیت کودکی
در تربیت و شکل گیری شخصیت کودک سه دوره هفت ساله مطرح است که هرچه به سال های انتهایی نزدیک تر میشویم اثر گذاری بر شخصیت کودک سخت تر میشود. به اعتراف کارشناسان امر اگر در هفت ساله اول که شامل سنین مهدکودک میشود، در رشد روانی، جسمی و تربیتی کودک کوتاهی و غفلتی صورت بگیرد، در سال های آتی رشد وی، تنها 50 درصد این غفلت قابل جبران خواهد بود و به عبارت دیگر کوتاهی در این مقطع سنی، در روح روان و جسم کودک باقی خواهد ماند.
روانشناسان به مادران جوان توصیه می کنند که در دوسال اول زندگی کودک آماده باشند تا او را برای تمام طول شبانه روز در آغوش بگیرند. طبق تحقیقات به عمل آمده کودکانی که در چند سال اول زندگی تحت حمایت و سرپرستی مستقیم والدین خود هستند، ارتباط نزدیکتر با آنها دارند، بیشتر بغل می شوند و مورد نوازش قرار می گیرند، کودکانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند، کمتر مریض میشوند، احساس عدم امنیت ندارند و در بزرگسالی افراد موفقتری هستند.
دلایل سپردن کودکان به مهدکودک
مادران به دلیل مشغلهها و گرفتاری های شخصی از جمله اشتغال بیرون از منزل، کودکان خود را به نهادهای نگهداری کودک و مهدکودک ها می سپارند. حداقل زمانی که کودک می بایست در مهدکودک به سر برد، هشت ساعت است. یعنی مادر حداقل هشت ساعت طبق قانون اداره کار باید بر سر کار باشد و این زمان منهای زمان رفت و آمد، کودک با کسانی به جز والدین خود سر می کند. هیچ مادری فرزند خود را با خیال راحت به مهدکودک نمی سپارد. درصد بالایی از مادران شاغل همیشه نگران، مضطرب و دارای عذاب وجدان هستند و این احساسات منفی خود را به کودکان منتقل می کنند؛ در حالی که بسیاری از آن ها دلیل اصلی خود را برای سپردن کودک به مهدکودک، اجتماعی بارآوردن آن ها عنوان می کنند.
بله، کودک انسان است و انسان موجودی اجتماعی است اما طبق اولویت های علم روانشناسی و مباحث روانشناسی رشد و جامعه شناسی، کودک در هفت سال اول زندگی خود نیازی به هشت ساعت و بیشتر ارتباط با افرادی دیگر به جز خانواده، ندارد. برای او بهتر است که معنای امنیت، اعتماد به نفس، خانواده، حمایت، اعتماد و محبت را بفهمد و سپس به اجتماعی بودن او می بایست روی آورد.
کودکان خواب
مادران شاغل می بایست کودک را در ساعات اولیه صبح، یعنی بین ساعت هفت تا هشت صبح که باید خود را به محیط کار برسانند، به مهد بسپارند. کودکان اغلب در این ساعت خواب هستند. آماده کردن یک کودک برای حضور در مهدکودک در آن ساعت خواب او را آشفته می کند. شستن دست و صورت، شانه زدن موها، پوشیدن لباس و رفت و آمد از خانه به مهد و رها کردن کودک با غریبههایی که هرچقدر زمان با او بگذراند هرگز جایگزین مناسبی برای مادر نیستند، به کودک احساس عدم امنیت را تزریق می کند.
یک مادر با ده کودک
یک مادر تنها با کودک خودش سروکار دارد، اما در مهد کودک یک مربی با حداقل پنج و حداکثر ده کودک طرف است. تصور کنید که برآوردن کلیه نیازهای فیزیکی پنج کودک چقدر زمان می برد و چه توان روحیای برای رویارویی با ده کودک با مسائل عاطفی و نیازهای جسمی و روحی، لازم است؟
کم نیستند مربیانی که مجبورند برای برآمدن از پس کار خود و ده کودک، برخی را به دیدن تلوزیون و فیلم و کارتون وادار کنند، چندتایی را بخوابانند و بقیه را مشغول کار دیگری کنند.
فضای مهدهای کودک، خاصه آن کلاس هایی که مربوط به کودکان زیر دو سال است، فضایی بسیار حزنانگیز است. این مسئله، یعنی حضور مربیان کمتجربه، غیرمتخصص یا مربیانی فاقد صلاحیت لازم به علاوه مهدکودکهایی که استانداردها را نه در تعداد کودکان و نه در جنبه های فیزیکی محیط رعایت می کنند، موانعی هستند که فضای مهد را نامناسب و بعضا ناامن جهت حضور کودکان می کنند. کودکانی که برخلاف خواست قلبی و نیاز اولیهشان و با گریه و زاری به مربی سپرده می شوند غالبا دچار لکنت زبان، شب ادراری، تب و دردهای جسمی، ترس و بی خوابی می شوند و همه این مسائل بخاطر عدم احساس امنیت روانی ـ عاطفی است.
اثرات منفی مهدکودک بر روی کودکان
اغلب روانشناسان کودک و کارشناسان علوم رفتاری معتقدند که کودکانی که بیش از سی ساعت در هفته در مهد کودک می مانند، با مشکلات رفتاری مواجه می شوند. مشکلاتی نظیر، تهاجم، بهانه گیری، دردسرآفرینی و تبدیل شدن به کودکانی که باید خواسته هایشان به سرعت عملی شود. و همانها معتقدند علل این رفتارها دوری از محیط خانواده و محبت والدین در سالهای اولیه کودکی و سپری کردن آن ساعتها در مهدکودک است.
باید پذیرفت، یک مربی در بهترین حالت هر میزان هم که متخصص و مهربان باشد،حتی اگر بخواهد هم نمی تواند توانی که مادر برای فرزندش میگذارد را بگذارد. چرا که می بایست با چندین کودک سر و کله بزند و نمی تواند همه وقتش را برای فرزند ما بگذارد.
البته این در خوش بینانه ترین حالت ممکن است که کمتر شاهد چنین حالتی هستیم. هستند مربیانی که بعضا نه تخصص و نه حتی تعهدی دارند و رفتار آنان با کودکان به شدت غیر کارشناسی است و در بلند مدت صدمات روحی بسیاری به کودک از این طریق وارد می شود.
از طرف دیگر، سن کودکی سنی نیست که کودک همزمان تحت تعلیم چند نفر قرار بگیرد و از هرکدام رفتاری متفاوت و چیزهای متناقضی یاد بگیرد. امنیتی که حضور مادر و والدین اصلی کودک به او تزریق می کنند هیچ گاه از سوی مربیان مهد قابل جبران نخواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید