سرویس اجتماعی فردا: کاهش جمعیت، تبدیل به معضلی جهانی شده و کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، هر دو به آن دچارند. برای
ثابت ماندن جمعیت یک کشور، نرخ باروری باید ۲/۱ فرزند برای هر زن باشد. طبق گزارش مراکز آمار جمعیتی اروپا، جمعیت این قاره رو به کاهش است و این کاهش در کشورهای آلمان و روسیه شدت بیشتری دارد. چین با اعمال سیاست تک فرزندی در سال ۱۹۷۹ میلادی توانست افزایش بیش از حد جمعیت را کنترل کند اما امروزه این کشور با کمبود نیروی کار مواجه است. این در حالی است که سرمایه اصلی چین، نیروی کار این کشور است. نرخ باروری کره جنوبی و ژاپن نیز، ۱/۵ فرزند برای هر زن است. کارشناسان معتقدند جمعیت دنیا تا سال ۲۰۲۸ میلادی تا حدود ۹ میلیارد نفر خواهد رسید و پس از شروع به کاهش خواهد کرد.
جمعیت دنیا تا میانه قرن شانزدهم میلادی ثابت بود. میزان رشد جمعیت در حدود سال ۱۷۵۰ میلادی تقریبا روند رشد ثابتی تا اوایل قرن بیستم میلادی داشت. در حدود ۵۰۰ سال گذشته، جمعیت با رشد فزایندهای در حال رشد بوده است. در طول تاریخ، امپریالیسم و صنعتی شدن جوامع، نیروی کار، بیش از حد نیاز بوده است. همچنین سرمایه کمی وجود داشت. با افزایش هر روزه جمعیت، قیمت کارگر پایین مانده بود. برای اولین بار در ۵۰۰ سال اخیر، این وضعیت در حال تغییر است. ابتدا، زاد و ولد کم شده و نیروی کار نیز به طبع آن کاهش یافته، پس دستمزد هر گونه نیروی کار، افزایش یافته است. همچنین سرمایه و زیرساختهای اقتصادی روز به روز بیشتر شده است. این به معنای کم شدن بازگشت سود از این زیرساخت است. به زبان سادهتر، وارد دورانی خواهیم شد که پول بیارزش شده و نیروی کار هر روز گرانتر خواهد شد.
جمعیت در مرحله گذر
مشکلی که با کاهش جمعیت پیش میآید، در مرحله گذر، مشهودتر است. زیرا قبل از فوت نسل قبل، نیروی کار جدید اندک، باید گروه پرجمعیتی از بازنشستهها را تامین کند. همچنین، بدهیای که توسط نسل قدیم به وجود آمده، باید توسط نسل جوان اندک پرداخت شود. این امر منجر به جابهجایی اقتصادی میشود. مشکل، نبود نیروی کار کافی، برای چرخاندن چرخ اقتصاد است. جوانان مجبور خواهند بود تا ساعات طولانیتری را کار کرده و مالیات بیشتری را پرداخت کنند تا دولت بتواند هزینه بازنشستگی و نگهداری افراد مسن را تامین کند. قدرت سیاسی یک کشور نیز، ارتباط مستقیمی با جمعیت دارد، زیرا با کاهش جمعیت، نیروی نظامی آن نیز کاهش مییابد.
یک راه حل برای این بحران، مهاجرت است. مشکل اینجاست که ژاپن و بیشتر کشورهای اروپایی به دلایل فرهنگی نمیتوانند مهاجران را در جامعه خود ادغام کنند. تنها جامعهای که با مهاجرت، این مشکل را حل کرده، آمریکا است. در این کشور نیز، زنان سفیدپوست، نرخ باروری ۱/۹ فرزند دارند و جمعیت سیاه پوست و لاتینتبار، کمبود نرخ باروری را جبران میکنند. اما آمریکا نیز در آینده به مشکل برخواهد خورد. چون با کاهش نرخ باروری نرخ سفیدپوستان، بافت اجتماعی این کشور در بلند مدت تغییر خواهد کرد. همچنین، مردم برخی کشورها که در طول تاریخ، بیشترین مهاجر به آمریکا را داشتند، کمتر تمایل به مهاجرت دارند. مثلا با رشد اقتصادی مکزیک، مردم این کشور امروزه کمتر به آمریکا مهاجرت میکنند.
تاثیر کاهش جمعیت بر تولید ناخالص ملی
سوال اصلی در این موضوع مورد بحث، اهمیت آن بر یک کشور است. در نظر بگیریم که نمودار رشد جمعیت، با روند آرامی، مثلا ۲۰٪ کاهش یابد. اگر نمودار کاهش تولید ناخالص ملی نیز با همین کاهش مواجه بود، سرانه تولید ناخالص ملی ثابت میماند.
این شرایط تنها زمانی به هم خواهد ریخت که تولید و توسعه به حدی زیاد شود که نیروی کار، اضافه بیاید. مطمئنا اگر این اتفاق رخ دهد، رابطه بین سرمایه و نیروی کار نیز باید تغییر یابد. اگر تولید بهبود یابد، باز هم سرمایه مازاد بوده و نیروی کار کم خواهد بود.
این به این معناست که با افزایش سرانه تولید ناخالص ملی، توزیع حقیقی ثروت نیز تغییر خواهد یافت. در حال حاضر در دورانی زندگی میکنیم که سرمایه دست افراد کمتری است و فاصله بین طبقه بالا و طبقه متوسط نیز بیشتر شده است. اگر ارزش پول کم شده و ارزش کار بیشتر شود، عدم توازن بیشتر شده و منطق سرمایه داری صنعتی، به کل تغییر خواهد یافت.
این را نیز باید در نظر گرفت که سه عنصر تولید، زمین، نیروی کار و سرمایه هستند. ارزش زمین، و یا ملک، رابطه مستقیمی با جمعیت دارد. با کاهش جمعیت، تقاضا برای زمین کاشه یافته و ارزش خانه و به دنبال آن، سرانه تولید ناخالص ملی نیز کاهش مییابد.
البته این موقعیت در همه کشورها مشابه نخواهد بود. کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته، رکود خود را بعد از هماهنگ شدن کشورهای پیشرفته با وضعیت جدید، خواهند دید که این خود منجر به عدم تعادل دیگری در سیستم خواهد شد. کشورهایی مانند روسیه، که جمعیت آن نسبت به زیرساخت سرمایه، بسیار کاهش مییابد، سرانه تولید ناخالص ملی نیز بسته به قیمت کالاها، مانند نفت، کاهش خواهد یافت.
مشوقهای دولتی برای افزایش جمعیت (Baby Bonus)
دولتهای کشورهای با نرخ کم باروری، سعی میکنند با دادن مشوق به زوجها، این نرخ را افزایش دهند. در روسیه، دولت به زنان دارای فرزند دوم، ۸۹۰۰ دلار پرداخت میکند. دولت استرالیا، ۴ هزار دلار به ازای هر فرزند اعطا کرده و تمام مخارج نگه داری از فرزند را برای بانوان شاغل، به عهده میگیرد. شهری در شمال ژاپن، ۴۶۰۰ دلار برای هر فرزند و ۴۶۰ دلار ماهانه، برای ۱۰ سال پرداخت میکند. برنامه دولت سنگاپور از بقیه پربارتر است. ۳ هزار دلار برای فرزند اول، ۹ هزار دلار برای فرزند دوم و ۱۸ هزار دلار برای فرزند سوم و چهارم به خانوادهها میدهد. دولت کانادا برای خانوادههای دارای فرزند، معافیتهای مالی در نظر میگیرد. دولت چک، ۶۷۰ دلار به مادران کمدرآمد اعطا میکند. لیتوانی، ۵۵۰ دلار برای هر فرزند پرداخت میکند. در فرانسه، دولت به مادرهای دارای بیش از ۳ فرزند، یک سال مرخصی و کمک مالی تا ۱۱۸۰ دلار در ماه میدهد. کشور سوئد، شرایط کاری را با کم کردن ساعت حضور و اعطای یارانه برای هزینه نگهداری کودکان، زوجها را تشویق به فرزندآوری میکند. دولت اسپانیا بسته به درآمد اشخاص، تا ۴ هزار دلار برای هر فرزند، پاداش میدهد.
امیدواریم در ایران نیز، شاهد مشوقهایی برای زوجها باشیم تا اقتدار ملی ایران در جهان و وضعیت اقتصاد کشورمان، با کاهش جمعیت جوان آن، به خطر نیفتد.
دیدگاه تان را بنویسید