تیتر زدن برای این مصاحبه سخت است

کد خبر: 393972

ابتدا می‌خواستیم همانند گفت‌وگوهای مرسوم رسانه‌ای برای این مصاحبه تیتر بزنیم اما دیدیم هر بخشی از این گفت‌وگو را که در تیتر نادیده بگیریم، اصل مطلب ادا نشده است.

سرویس اجتماعی «فردا»:

محمدعلی اینانلو در گفت‌وگوی خود، جمله‌ای گفت که خیلی برایمان غیرقابل انتظار بود: «من لزومی نمی‌بینم از توریستی شدن آشوراده و میانکاله جلوگیری شود.» اما وقتی استدلال‌های خود را بیان کرد، متوجه شدم که همه واقعیت آن‌ چیزی نیست که ما می‌بینیم. ابتدا تعجب کردیم و باورمان نمی‌شد که اینانلو چنین حرفی بزند اما وقتی گفت که 50 بار به میانکاله و آشوراده رفته و آنجا را از بین رفته می‌ بیند، متوجه شدیم که برای این حرف خود، دلایل منطقی دارد. اینانلو همچنین در این بخش از گفت‌وگو، از کویرگردی خود گفت و کشفیاتی که هنوز به طور رسمی ثبت نشده است، گریزی هم به موضوع شکار در ایران زد و حرف‌هایش را با چند سوال درباره زندگی شخصی‌اش به پایان رساند:

از معرفی نقاط توریستی بکر ایران پشیمانم

کویر لوت ناشناخته‌ترین منطقه ایران است

تا اعماق کویر لوت حیات وجود دارد

نخستین گروهی بودیم که به لوت مرکزی رفتیم

پایین‌ترین نقطه فلات ایران را در کویر لوت کشف کردیم

قبل از ما، سپاه پست‌ترین نقطه فلات ایران را کشف کرده بود

ایران، جهانی در یک مرز است

طبیعت ما جزو 5 طبیعت برگزیده دنیاست

وضعیت شکار در کشور افتضاح است

شکار به کشتار حیوانات تبدیل شده است

به شدت موافقم که 5 سال شکار ممنوع شود

باید راهی پیدا کنیم که از کشتار حیوانات جلوگیری شود

لزومی نمی‌بینم از توریستی شدن آشوراده و میانکاله جلوگیری شود

آشوراده و میانکاله سال‌هاست که از بین رفته است

تسنیم: وقتی در جامعه از طبیعت‌گردی صحبت می‌شود، ذهن بسیاری از مردم به سمت مناطق سیاحتی و طبیعی مشهوری همچون جنگل ابر، جاده چالوس و... می‌رود. شما کدام منطقه را ناشناخته‌تر و بکرتر می‌شناسید؟ البته اگر فکر می‌کنید که معرفی چنین منطقه‌ای به تخریب محیط‌زیست آن منجر نمی‌شود.

همین‌طور است. من تا حدی پشیمانم.

از چه لحاظ؟

مثلاً کلاردشت را من معروف کردم اما امروز از کلاردشت چیزی باقی نمانده است. حتی جنگل ابر را من برای نخستین بار معرفی کردم اما چاره‌ای هم نیست؛ این مملکت متعلق به جوان‌هاست و آنها باید بروند و مناطق مختلف کشور را ببینند. البته لازم است که محیط‌ زیست را ملاحظه کنند. ناشناخته‌ترین جایی که من خیلی آن را دوست دارم، کویر لوت است. ما در کویر لوت چیزهایی کشف کردیم که برای نخستین بار در ایران کشف شد اما متأسفانه به آن‌ها توجه نشد. من این کشفیات در هر جای دیگری از دنیا انجام داده بودم، یک ارگانی، سازمانی یا یکی از مسئولان مرا صدا می‌کرد و می‌پرسید که چه چیزهایی کشف کرده‌ای اما اینجا هیچ‌کس به آن‌ها توجه نکرد. از دانشگاه‌های آمریکا به من جواب دادند اما وقتی من گزارشی به فارسی و انگلیسی تهیه کردم و برای دانشگاه تهران، سازمان محیط‌ زیست و... فرستادم، هیچ‌کس به من نگفت عمو! خرت به چند من؟!

کویرگردی و تورهای کویر، موضوعی است که به تازگی در جامعه ما باب شده است. شاید این مسئله برای شما تازگی چندانی نداشته باشد اما قطعاً برای مردم، یک موضوع جدید است. با این اوصاف، آیا کویرگردی می‌تواند برای خود جایی در میان مردم باز کند؟

اگر درست هدایت شود و به درستی مدیریت شود، قطعاً شدنی است ولی من از جوان‌هایی که برای آف‌رود و تفریح به کویر می‌روند خواهش می‌کنم که برنامه‌ریزی‌شده به کویر بروند؛ اول به‌خاطر حفاظت از جان خودشان و بعد به‌خاطر حفظ طبیعت. چندی پیش بود که سه جوان به دلیل بی‌تجربگی در کویر مرنجاب، جان خود را از دست دادند. خوب است که جوان‌ها بروند کویرگردی کنند اما نباید جولان دهند. قطعاً جوان‌ها باید از رانندگی در کویر لذت ببرند؛ همان‌طور که من هم زمانی‌که در پهنه کویر می‌افتم، از رانندگی لذت می‌برم اما کویر را خراب نمی‌کنم و طبیعت را شلوغ نمی‌کنم. حیواناتی که در کویر زندگی می‌کنند، حق حیات دارند و برعکس آن‌چیزی که می‌گفتند کویر لوت عاری از حیات است، من اثبات کردم که تا اعماق کویر لوت، حیات وجود دارد و آدم‌هایی که به کویر می‌روند، باید مراقب حیاتی که در آنجا وجود دارد، باشند.

درباره جزییات کشفیاتی که داشتید اما کسی به آنها توجه نکرد، بگویید.

در تمام کتاب‌ها نوشته شده است که کویر لوت عاری از حیات است اما کویر لوت نه تنها عاری از حیات نیست بلکه تا اعماق آن حیات وجود دارد؛ هم حیات گیاهی و هم حیات جانوری. من تصاویر همه آن‌ها را هم ثبت کرده‌ام. دومین چیزی که در آن‌جا کشف کردیم، پایین‌تر نقطه ایران بود. باید بگویم که هیچ ایرانی به کویر لوت نرفته است.

بیش‌تر کدام کویر را رفته‌اند؟

حاشیه لوت را می‌روند. دکتر کردوانی و آقای مستوفی در حدود 50 ــ 40 سال پیش کار بزرگی کردند و تا کویر شهداد رفتند. باید زحمات آن‌ها را ارج نهاد و چه بسا اگر وسایل امروزی را داشتند کارهای بزرگ‌تری انجام می‌دادند. یکی از افراد که بسیاری از مناطق کویری ایران را گشت، جهانگرد و کویرشناسی به نام «سون هدین» بود.

اهل کدام کشور بود؟

سوئد. او چهار بار به ایران آمد و عاشق ایران و کویرهای ایران بود. جهانگردهای روس و آلمانی حاشیه شمالی کویر لوت را رفته بودند اما انگلیسی‌ها حاشیه جنوبی کویر لوت را رفته بودند؛ چراکه از هند و مرز سیستان وارد ایران می‌شدند. مرکز لوت مرکزی را هیچ‌کس نرفته بود و فقط از روی عکس و تصاویر ماهواره‌ای آن را بررسی کرده بودند. ما نخستین گروهی بودیم که به مرکز کویر لوت رفتیم.

نخستین سفرتان چه سالی بود؟

نوروز 1390. یکی از چیزهایی که در آن‌جا کشف و ثابت کردیم، وجود حیات در اعماق کویر لوت بود. مورد دیگری که کشف کردیم، پایین‌ترین نقطه لوت بود. تا آن زمان همه فکر می‌کردند که جازموریان، چاله لوت و ... است در حالی‌ که کسی به چاله لوت نرفته بود و افرادی که این حرف را می‌زدند نمی‌دانستند که چاله لوت 335 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. البته بچه‌های سپاه نقطه دیگری را کشف کردند که بالای گلبافت است و 160 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. جایی که ما کشف کردیم، 106 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و پایین‌ترین نقطه فلات ایران است. اگر در هر جای دیگری از دنیا این کار انجام می‌شد، به شدت از آن استقبال می‌کردند. برای مثال می‌گفتند که «گندم بریان» گرم‌ترین نقطه کره زمین است که البته یک سال هم گرم‌ترین نقطه زمین بود. من تا داخل گندم بریان رفتم، تخم‌مرغ را روی سنگ نیمرو کردم، خوردم و فیلمش را هم ثبت کردم.

دمای هوا چند درجه بود؟

ما تا 64 درجه تحمل کردیم. در قسمت شرقی لوت مرکزی، کوه‌های ماسه‌ای بزرگی به نام ریگ یلان وجود دارد که برآوردهای ناسا نشان می‌دهد که این منطقه، 7 سال گرم‌ترین نقطه کره زمین بوده است اما ما به آن‌جا رفتیم و تصویربرداری کردیم. یا مثلاً کوه‌های ماسه‌ای لوت به‌خاطر وزش بادها، شمال‌غربی ــ جنوب‌شرقی هستند ولی ما سه رشته کوه کشف کردیم و آن‌ها را کوه‌های ستاره‌ای نامیدیم. مشخص نیست که چرا وقتی باد به آن نقطه لوت می‌رسد، تغییر جهت می‌دهد. نقطه دیگری هست که وقتی شما بر روی عکس‌های ماهواره‌ای نگاه می‌کنید، می‌بینید که خط ممتدی از بالا به پائین آمده و دو شاخه شده است. ما این منطقه را «زبان مار» نامیدیم، برای کشف آن تلاش کردیم و وارد این منطقه شدیم. من گزارش این کشفیات را به زبان‌های فارسی و انگلیسی نوشتم و برای ناسا، چند دانشگاه آمریکایی، نشنال جئوگرافیک، دانشگاه تهران، دانشگاه جغرافیا، سازمان محیط‌زیست و سازمان میراث فرهنگی فرستادم. از نهادهای مسئول درخواست کردم که این کشفیات را ثبت کنند اما جواب ما را هم ندادند.

هنوز هم پیگیر هستید که این کشفیات را ثبت کنید؟

آخرین بار من در گیلان با آقای سلطانی‌فر صحبت کردم و ایشان به همکاران‌شان دستور دادند که پیگیری کنند و این کار را انجام دهند اما هنوز اقدامی نشده است. اما باید ثبت شود و من این موضوع را پیگیری می‌کنم.

می‌توانیم بگوییم که شما در حال حاضر، کویر را زیباترین محل سیاحت و ایرانگردی می‌بینید؟

نمی‌توان با قطعیت گفت بلکه بستگی به روحیه آدم‌ها دارد؛ یک نفر جنگل را دوست دارد و یک نفر کوهستان را می‌پسندد. همه‌جا هم زیباست.

شما خودتان شخصا کدام را ترجیح می‌دهید؟

من به شخصه کویر را خیلی دوست دارم؛ گستردگی، عظمت، زیبایی، شب‌ها و ستاره‌های کویر باعث شده‌اند که کویر حالت عجیبی داشته باشد.

اگر بخواهیم چند منطقه خاص از ایران را معرفی کنیم که پتانسیل بالایی برای ایجاد دهکده‌های توریستی دارا باشند، شما کدام مناطق را پیشنهاد می‌کنید؟

همه‌جای ایران به تناسب خودش، ظرفیت این اقدام را دارد. من بیش از 20 سال است که این مسئله را با مدیران گردشگری کشور در دوره‌های مختلف در میان گذاشته‌ام و همه آنها هم تصدیق کرده‌اند اما تا به امروز اتفاق خاصی رخ نداده است. جنگل‌های شمال، کویر، مناطق کوهستانی، سیستان و بلوچستان و آذربایجان هر یک به نوعی این ظرفیت را دارند که چنین اقدامی در آن‌ها صورت گیرد.

اگر بخواهیم از اقتصاد متکی به نفت فاصله بگیریم، کدام مناطق کشور می‌توانند روی پای خود بایستند و اشتغال و درآمدزایی ایجاد کنند؟

ایران به لحاظ طبیعی بسیار متنوع است و تقریبا هر آنچه که در کره زمین وجود دارد، در این مملکت هم هست؛ به همین دلیل من اسم این کشور را «ایران، جهانی در یک مرز» گذاشته‌ام. بدون تردید، طبیعت ما جزو 5 طبیعت برگزیده دنیاست. طبیعت ایران را با هیچ کشوری به جز آمریکا نمی‌توان مقایسه کرد اما طبیعت ما از آمریکا هم متنوع‌تر است؛ در حالی‌که وسعت آمریکا و ایران قابل‌قیاس نیست. ما همه طبیعت‌های دنیا را داریم اما آنچه از لحاظ توریستی اهمیت دارد این است که همه این مناطق متنوع در ایران نزدیک به یکدیگرند.

حتی برخی از این مناطق نزدیک بسیار شگفت‌انگیزی نسبت به یکدیگر دارند.

بله؛ مناطقی مانند سیرچ، ده‌بکری و کوه هزار فاصله بسیار کمی با کویر دارند اما آب و هوای کاملاً متفاوتی با مناطق کویری دارند. ایران پتانسیل‌های بسیار زیادی دارد اما متاسفانه مدیریت نداریم و کسی حرف آدم‌های این‌کاره را نمی‌پذیرد. اگر به این صورت پیش برود، ما همچنان از جهانگردی بدون نفت صحبت می‌کنیم اما به جایی نمی‌رسیم در حالی‌که اگر ما از 15 ــ 10 سال پیش، چنین کاری را شروع کرده بودیم امروز بابت نفت، تن‌مان نمی‌لرزید.

اگر بخواهید مشخصا یک یا دو منطقه را نام ببرید، فکر می‌کنید کدام مناطق پتانسیل بیشتری دارند؟

دامغان. دامغان هم کویر دارد، هم کوه دارد و هم جنگل دارد؛ در حالی‌که همه اینها به یکدیگر نزدیک هستند. یا حتی سمنان. شما در سمنان با گرمای 50 درجه مواجه می‌شوید اما زمانی‌که 20 دقیقه رانندگی می‌کنید، دمای هوا به 20 درجه می‌رسد. 20 دقیقه دیگر رانندگی می‌کنید و به جنگل می‌رسید و بعد از یک ساعت می‌توانید به دریا برسید. در کجای دنیا چنین چیزی می‌بینید؟ اگر مردم کشورهای دیگر بخواهند چنین مناظر طبیعی را ببینند باید قاره عوض کنند اما ما می‌توانیم همه این مناظر را در سمنان ببینیم.

وضعیت شکار را چگونه می‌بینید؟ شما گفته‌اید که تا پیش از این شکار یک حرفه به رسمیت شناخته‌ شده بود اما شاید امروز شرایط مناسبی نداشته باشد.

وضعیت شکار افتضاح است. اما متأسفانه شکار آن چیزی نیست که دوستان جوان ما در فضای مجازی به آن می‌پردازند و به سازمان محیط‌زیست فشار می‌آورند که پروانه شکار ندهید. اصلاً شکار ربطی به پروانه شکار ندارد. سازمان محیط‌زیست سالانه 400 پروانه شکار می‌دهد که البته امسال هیچ پروانه‌ای نداد. به عبارتی در هر 10 سال، 4 هزار پروانه داده می‌شود. اما آیا می‌دانید که هر سال چند شکار در ایران انجام می‌شود؟ من با عدد و رقم اثبات می‌کنم که سالیانه بین 50 تا 100 هزار شکار در ایران کشته می‌شود. اینها که احتیاجی به پروانه ندارند! بنابراین مقوله شکار کنار رفته و مسئله امروز، کشتار حیوانات است. اگر سازمان محیط‌ زیست پروانه ندهد، فقط 400 شکار زده نمی‌شود اما 50 هزار شکار دیگر زده می‌شود. ضمن این‌که اگر شکار به درستی مدیریت شود، در همه‌ جای دنیا جزو درآمدهای بزرگ است. امروز دیگر از اصطلاح شکار استفاده نمی‌کنند بلکه اصطلاح «مدیریت زیستگاه‌» را به کار می‌برند. اگر شما زیستگاه را به درستی مدیریت کنید، می‌توانید از آن بهره‌برداری کنید. برخی می‌گویند شکار برای 5 سال ممنوع شود اما این حرف‌ها علمی و کارشناسی‌شده نیست. چه چیزی را می‌خواهند ممنوع کنند؟ فروش پروانه؟ اشکالی ندارد؛ ممنوع کنند و 400 پروانه در سال را ندهند. البته عده‌ای به صورت قاچاق می‌روند و شکار می‌کنند. اگر می‌خواهیم ممنوع کنیم، باید کشتار حیوانات را ممنوع کنیم؛ یعنی از کشتار بین 50 تا 100 هزار حیوانی که در سال کشته می‌شوند، جلوگیری کنیم.

شما معتقدید که شکار باید براساس تعریف علمی، وجود داشته باشد تا توازن و تعادل در محیط‌ زیست حفظ شود.

حتما باید باشد؛ به شرطی‌که به درستی مدیریت شود. من به شدت موافقم که 5 سال شکار ممنوع شود.

خودتان اهل شکار هستید؟

من شکارچی بودم اما 15 سالی است که به شکار نمی‌روم. علی‌رغم این‌که خودم شکارچی بودم و با شکار موافقم اما به شدت طرفدار این هستم که شکار برای 5 سال ممنوع شود. البته باید فروش 400 پروانه در سال ادامه پیدا کند و راهی پیدا کنیم که از کشتار حیوانات جلوگیری شود.

پرونده‌ای هم علیه شما در رابطه با همین موضوع مطرح شد. ماجرا چه بود؟

من در یکی از سایت‌های شاهرود دیدم که عکس مرا منتشر کرده و نوشته است که محمدعلی اینانلو، یک قوچ را شکار کرده است. در ابتدا فکر کردم که این قضیه، یک شوخی اینترنتی است اما بعد از مدتی دیدم که این مسئله، ابعاد گسترده‌ای در ایران و حتی کانادا و آمریکا پیدا کرد. بعد از مدتی این ابعاد، تبدیل به حرکات سخیف و کثیف شد؛ فحش‌های زشت و رکیکی دادند و به من لقب «شکارچی پیر» دادند. آدمی که عمر خود را برای حفاظت از طبیعت این کشور گذاشته بود، به ضد این شخصیت تبدیل شد. من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دقیقاً مثل این است که انسان به فرزند خودش تجاوز کند! هیچ‌کس فکر نکرد که این مسئله واقعیت دارد یا نه. البته وکلای من، احضاریه فرستاده‌اند و فردی به نام «الف . و» که این اقدام را انجام داده، باید به دادگاه بیاید. من برخلاف ایشان به قانون معتقدم و تا زمانی‌که جرم وی اثبات نشده، نام فرد خاطی را اعلام نمی‌کنم اما متاسفانه وی بدون این‌که اتهامی که علیه من مطرح شده اثبات شود، نام و تصویر مرا منتشر کرده است. وی از چهارشنبه گذشته به دادگاه احضار شده و اگر تاکنون در دادگاه حاضر نشده باشد، حکم جلب او صادر می‌شود. وی باید به دادگاه بیاید و ادعای خود را اثبات کند. من هیچ دشمنی شخصی با این آقا ندارم و تاکنون ایشان را ندیده‌ام اما با توجه به بهتانی که به من زده و بر روی زندگی من اثر منفی گذاشته است، باید به دادگاه بیاید و پاسخگو باشد. اگر من مقصر بودم و شکار زده بودم، حتماً باید سازمان محیط‌ زیست علیه من اعلام جرم می‌کرد.

در واقع «الف . و» شاکی خصوصی است و هیچ نهاد دولتی یا رسمی از شما شکایت نکرده است.

ایشان شاکی نیست بلکه فقط یک ادعا کرده است و در حال حاضر، بنده شاکی هستم؛ بابت دروغ، افترا، هتک حیثیت، تهمت، تشویش اذهان عمومی و نشر مطالب خلاف‌واقع. این آقا باید به دادگاه بیاید و ادعاهای خود را اثبات کند یا حداقل برای این اقدام خود، دلیل و سند بیاورد.

این روزها محیط‌ زیست ما حال و روز خوشی ندارد. برای مثال، مسئله آشوراده و واگذاری آن و یا تلاش برای احداث جاده در جنگل ابر، با اعتراضاتی مواجه شده است. شما چه‌قدر از تبدیل آشوراده به یک منطقه توریستی و گردشگری نگران هستید؟ آیا برای جلوگیری از آن اقدامی کرده‌اید؟

من لزومی نمی‌بینم جلوی این کار گرفته شود.

چرا؟

یکی از لطمه‌هایی که ما می‌خوریم، بی‌تجربگی اغلب متصدیان بخش محیط‌ زیست سایت‌ها و روزنامه‌هاست و اینها در دوره‌های آموزشی شرکت نکرده‌اند. از سوی دیگر، سایت‌هایی مانند فیس‌بوک در اختیار همه افراد جامعه است و به همین دلیل غوغا می‌شود و فضای پاک رسانه‌ای به سمت توهین می‌رود. این موضوع در تمام مناطق دنیا وجود دارد و در بهترین پارک‌های ملی آمریکا و اروپا چنین کاری انجام شده است. من به شرط درست اجرا شدن این کار، با این موضوع مخالفتی ندارم. برخی افراد طوری از آشوراده و میانکاله حرف می‌زنند که انگار از پارک ملی «یلو استون» صحبت می‌کنند! آشوراده و میانکاله سال‌هاست که از بین رفته است. هر کسی این ادعا را رد می‌کند، چند دستگاه اتوبوس تهیه کند تا من شما و داوطلبان دیگر را به آن منطقه ببرم و به شما نشان بدهم که چه اتفاقی افتاده است. من از سرمایه‌گذاران دفاع نمی‌کنم اما واقعیت را می‌گویم. به جای این‌که این غوغاسالاری‌ها انجام شود و فضای منطقی از بین برود، باید از بخش خصوصی استقبال کنند و به حرفش گوش دهند.

شما می‌گویید که اگر چنین اتفاقی بیفتد، آشوراده و میانکاله احیا می‌شود؟

اگر درست مدیریت شود، حتماً این اتفاق می‌افتد.

و می‌تواند طبیعت این منطقه را به حالت اولیه بازگرداند؟

اگر درست مدیریت شود این اتفاق می‌افتد اما اگر اتفاقاتی از قبیل زمین‌خواری و سوءاستفاده‌های دیگر رخ دهد، فایده‌ای ندارد. من فکر می‌کنم که احیای این منطقه، نیازمند پول است. باید بخش خصوصی پول خود را بیاورد و تحت‌نظارت چند کارشناس برجسته و خارج از رانت، این منطقه را احیا کند. این کار چه ضرری دارد؟

البته برخی دیگر از کارشناسان محیط‌ زیست و حتی NGOهای محیط‌زیستی حرف دیگری می‌زنند و می‌گویند تبدیل آشوراده و میانکاله به منطقه توریستی، باعث می‌شود که همان چیزی که از این منطقه باقی مانده، نابود شود. آن‌ها نگران هستند که این منطقه، به یک منطقه صرفاً صنعتی و توریستی تبدیل شود.

من هم همین نگرانی را دارم. ما مار گزیده‌ایم و قول‌های فراوانی شنیده‌ایم که عملی نشده است. من هم نگران رانت هستم و از این‌که شرایط بدتر از این بشود، نگرانم اما آیا کسانی که در فضای مجازی شلوغ و درباره آشوراده ابراز نگرانی می‌کنند، تاکنون به آشوراده و میانکاله رفته‌اند و آنجا را دیده‌اند؟ من بیش از 50 بار به آشوراده رفته‌ام و باید برای اطلاع شما بگویم که آشوراده و میانکاله از بین رفته است. آشوراده پر از گاو میش اهلی، سگ، گراز و شغال ولگرد است و گراز، شغال و کلاغ زاغی، دشمن تخم قرقاول، بلدرچین و دراج هستند. آشوراده و میانکاله از بین رفته و خاصیت زیستگاهی ندارد اما من هم نگران هستم؛ نگران رانت و عملی نشدن وعده‌ها.

گفتید دو فرزند دارید. آیا آن‌ها هم همین مسیری که شما می‌روید را انتخاب کرده‌اند؟

آرش پسر بزرگم یکی از بهترین تصویربرداران حیات وحش کشور است و البرز هم به این کارها علاقمند است. به هر حال، بچه‌های من هستند و به طبیعت علاقه دارند.

کار خودتان چقدر بر روی زندگی شخصی و خانوادگی‌تان تأثیر می‌گذارد؟

من کار و زندگی‌ام از یکدیگر جدا نیست. همه از می‌پرسند چه زمانی وقت می‌کنی به خودت برسی؟ من می‌گویم که تفریح من، کار من است و کار من تفریح من است؛ زندگی من، کارم است و کارم زندگی من است.

خانواده‌اتان با شما همراهی می‌کنند؟

متأسفانه همسرم فوت کرده اما تا زمانی‌ که زنده بود، با من همراهی می‌کرد.

وقتی به مناطق مختلف سفر می‌کنید، با غذاهای محلی مشکلی ندارید؟

هیچ مشکلی ندارم ولی ما هر جایی که می‌رویم خودمان همه چیز داریم. بچه‌های گروه من، آشپزهای درجه یک هستند، راننده‌های درجه یک هستند و فیلمبردارهای بسیار خوبی هم هستند. ما خودمان غذا می‌پزیم و اگر داخل ماشین ما را ببینی، بیش‌تر از هر آشپزخانه‌ای داخل آن وسایل و مواد آشپزی می‌بینی. مثلاً بیش از 20 نوع ادویه داریم.

غذایی هم هست که شما را مشمئز کند؟

اصلاً. همه غذاها را راحت می‌خورم اما بعضی را به بعضی دیگر ترجیح می‌دهم.

مثلاً چه غذاهایی؟

قورمه سبزی و فسنجان را خیلی دوست دارم. دنده کباب را هم خیلی دوست دارم اما نه بیشتر از یک بار در هفته.

خودتان هم آشپزی می‌کنید؟

آشپز درجه یک هستم. آش شله قلمکار شیرازی درست می‌کنم که کار هر آشپزی نیست اما 48 ساعت برای آن زمان می‌گذارم.

در همه سفرهایی که داشته‌اید، آن چیزی که بیش‌تر از همه چیز در ذهنتان باقی مانده، چیست؟

ایران، جهانی در یک مرز. ایران کشور من است و من کشورم را دوست دارم. از قدیم‌الایام، عرفا گفته‌اند: «مَن عَرَفَ، عَشَقَ»؛ هر کسی که شناخت، عاشق شد و عشق بدون شناخت، پشیزی نمی‌ارزد. من مملکتم را شناخته‌ام و براساس همین شناخت، کشورم را دوست دارم. به همین دلیل، در هیچ نقطه‌ای از دنیا غیر از ایران نمی‌توانم زندگی کنم؛ علی‌رغم این‌که می‌توانم با زندگی در هر جایی از دنیا کنار بیایم.

طولانی‌ترین سفرتان به خارج از کشور، چقدر طول می‌کشد؟

نهایتا یک ماه. دلم تنگ می‌شود و سریعاً به ایران برمی‌گردم.

چه چیزی بیشتر از همه چیز اذیت‌تان می‌کند؟

ناسپاسی؛ من در این یک سال، ناسپاسی زیادی دیدم. من برای جوان‌های این مملکت، کم زحمت نکشیدم و نباید این‌طور جواب مرا می‌دادند. من انسان ناسپاسی نیستم و اگر توانایی 5 برابر جبران زحمت یک انسان را نداشته‌ام، می‌توانم معادل همان زحمت را جبران کنم. من هرگز ناسپاسی را نمی‌بخشم. همیشه سکوت کرده‌ام؛ چون وقتی غوغاست، حرف شما به جایی نمی‌رسد اما زمانی‌که غوغا خوابید، شما می‌توانید حرف‌تان را بزنید. علی‌رغم تمام بی‌احترامی‌ها، من یک سال سکوت کردم و حالا این آقا را احضار کردم تا در یک فضای منطقی به این قضیه رسیدگی شود.

غیر از این‌ها علاقه شخصی دیگری ندارید؟

من نقاشی و خطاطی می‌کردم و کار عکاسی هم انجام می‌دهم. کار تصویربرداری را هم دوست دارم و خودم یکی از تصویربرداران گروه هستم.

کتاب هم می‌نویسید؟

بله؛ دو کتاب در دست تألیف دارم که یکی از آن‌ها تحت‌عنوان «تنها در ایران ممکن است»، یک داستان فیلمنامه‌ای است که یک خانواده مرکب از 4 نفر خارجی به ایران سفر می‌کنند و هر کدام از آن‌ها از دید خود ایران را می‌بیند. کتاب دیگری هم به طور همزمان در دست نوشتن دارم که نامش «آخرین شکار» است. علاوه بر این دو کتاب، در حال انجام یک کار ماندگار برای جوان‌های این مملکت هستم که آن، ساخت یک مستند 30 قسمتی 60 دقیقه‌ای است و نام آن «ایران، جهانی در یک مرز» است. اگر شما این 30 قسمت را داشته باشید، می‌توانید به‌عنوان یک دایرة‌المعارف تاریخی، طبیعت‌شناسی و باستان‌شناسی از آن استفاده کنید. این کار نتیجه و چکیده 50 سال کارم است و آن را به‌عنوان یادگاری می‌سازم.

چه زمانی آماده می‌شود؟

تا تابستان آینده؛ با هزینه شخصی خودم می‌سازم و خودم هم می‌فروشم.

منبع: تسنیم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد