مجله مهر: راهاندازی اولین مدرسه دختران در ایران. این افتخار زنی بود که همه او را به نام بیبی میشناختند و نام کاملش، بیبی خانم استرآبادی بود. بیبی خانم از نویسندگان روشنفکر، طنزنویس و مدافعی برای حقوق زنان در دورانی است که هر چه در کتاب روشنفکران مشروطه دنبال نام زنی میگردیم، کمتر نامی را پیدا میکنیم. او دختر "محمد باقر خان استرآبادی" از بزرگان گرگان و سرکرده سواره استرآباد که مادر او نیز "ملاباجی" یا "معلم مکتبخانه" دخترانه دربار قاجار بود، "خدیجه خانم" معروف به ملاباجی از معدود زنان باسواد آن دوره بود که در واقع یکی از ندیمههای (شکوه السلطنه) از زنان ناصرالدین شاه به حساب میآمد که کار تدریس کودکان دربار ناصری را نیز به عهده داشت. بیبی خانم در دوران نوجوانی و جوانی در کنار بهره مند شدن از درس های مادر، در مقایسه با دیگر زنان در بند حرم شاهی، از یک امتیاز بزرگ برخوردار بود؛ اینکه توانست هم دنیای زنان داخل حرم را تجربه کند و هم دنیای بیرون زنان را و توانست با دیدن آن دو گروه، شاهد ظلم و ستمی باشد که از هر نظر به زنان در آن دوره میشده است. از مشق قلم تا طباخی بر اساس منابع تاریخی، زنان در آن
دوره از هچ گونه حقوقی برخوردار نبودند، تا جایی که حتی دختران خانوادههای فقیر خرید و فروش میشدند، نگاه به زن مانند موجودی نادان، ضعیف و خطاکار بود و در این فضا بود که بیبی خانم استرآبادی با شهامتی بینظیر به تنهایی پا به میدان نبرد علیه تبعیض زنان گذاشت و توانست با سختی و استواری در برابر مشکلات سد راهش، راهی را جهت آزادی زنان در تاریخ ایران باز کند. او اولین مدرسه دختران در ایران را به نام «دوشیزگان» در سال 1324 هجری قمری تاسیس کرد و این در حالی بود که اقدام جسورانهاش با مخالفت بسیاری روبهرو شد. آنقدر که تعدادی از مخالفان تصمیم به ویرانکردن مدرسه گرفتند. با تمام این مشکلات اولین مدرسه دخترانه ایران کار خود را با این اعلان در روزنامه ها آغاز کرد: «مدرسه جدید موسوم به دبستان دوشیزگان نزدیک دروازه قدیم محمدیه بازارچه حاجی محمد محسن افتتاح شده است. این مدرسه حیاطی است بزرگ و اتاقهای متعدد با تمام لوازمات مدرسهای. از برای افتتاح این مدرسه پنج معلمه تعیین شده است که هر کدام یک درس میدهند از قبیل نخست نامه، مشق قلم، تاریخ ایران، قرائت، کتاب طباخی، قانون، مذهب، جغرافیا، علم حساب. بر حسب قوه هر دختر و
خانمی این علوم تدریس میشود. به علاوه اتاقی هم معین شده است که در آنجا هنرهای یدی، از قبیل کاموادوزی، زردوزی، خامه دوزی، خیاطی و غیره تعلیم میشود. تمام معلمان از طایفه اناثیه هستند و به غیر از یک پیرمرد قاپوچی مردی در این مدرسه نخواهد بود. شاگرد از هفت الی دوازده سال قبول میشود. اتاق ابتدایی ماهی پانزده قران، اتاق علمی ماهی 25 قران. به فقرا تخفیف داده میشود. هردو نفر شاگرد یک نفر مجاناً قبول میشود. امید است که در وطن عزیز ما هزاران از این مدارس افتتاح شود.»
این دو پرتره از بیبی خانم استرآبادی کشیده شده اند
مدرسه 4سالهها بعد از مدتی بیبی خانم در اثر فشار مخالفان به وزارت معارف شکایت برد، اما در جواب وی گفتند که صلاح بر این است که مدرسه تعطیل شود. ایستادگی و مقاومت سودی نداشت و بالاخره مدرسه تعطیل گردید. در پی این مخالفتها، دبستان دوشیزگان پس از یک ماه فعالیت در اواسط ربیع الاول 1325 ق. به اجبار تعطیل شد، اما این تعطیلی چندان طولانی نبود و زنان حامی سوادآموزی دختران و به خصوص بیبی خانم با انتشار مقاله در روزنامهها، مشروطهخواهان را وادار به حمایت از بازگشایی مدرسه کردند. به طوری که وی پس از به توپبستن مجلس شورای ملی، پیش"صنیعالدوله" وزیر معارف رفت. اینبار تقاضای وی پذیرفته شد مشروط بر این که مدرسه فقط به دختران 4 تا 6 سال اختصاص داشته باشد و کلمهی «دوشیزه» نیز از تابلوی مدرسه حذف گردد. آموزشهای آکادمیک برای زنان، در ابتدا فقط در اختیار خانوادههای مرفه بود اما از زمانی که بیبی خانم شروع به فعالیتهای ضد تبعیضیاش کرد، کمکم فرصت برای تحصیل دیگر دختران هم فراهم شد. در واقع راهاندازی دبستان دوشیزگان سد موجود در برابر تاسیس مدارس دخترانه را شکست و راه را برای گسترش سوادآموزی دختران باز کرد.
طوری که بعدها روزنامه شکوفه نوشت که شش سال پس از راه اندازی دبستان دوشیزگان شصت و سه مدرسه دخترانه با 2500 دانش آموز در تهران مشغول به کار کرده و از هر هفت محصل تهرانی یک نفر دختر بوده است. معایب مردها در مقابل تادیب نسوان! شهرت دیگر بیبی خانم استرآبادی نوشتن کتابی به نام "معایب الرجال" است. ماجرای نوشتن این کتاب از زمانی آغاز میشود که شخصی نامعلوم که میگویند از شاهزادگان قجری بوده است در سال 1288 هجری قمری رسالهای به نام "تادیب النسوان " به جهت پند و اندرز زنان از نگاه مردان مینویسد که باعث میشود بیبی خانم با همان روحیه مبارز خود کتابی را در جوابیه آن رساله با عنوان " معایب الرجال " بنویسد. بیبی خانم در مورد کتاب «تادیبالنسوان» میگوید: "چون این اوراق را ملاحظه نمودم دیدم گوینده او به اعتقاد خود تربیت شده و میخواهد مربی زنان گردد. مهملاتی چند برهم بافته که هیچیک را مأخذی نیافته، با سلیقه کج، طریقه لج، پیشه گرفته، نیش زبان به ریشهکندن نسوان دراز کرده، بد اندیشه نموده و او را مفصل به ده فصل فرموده که در هر فصلی ایرادی غیرواقع بیمزه، بسیار خنک بر نسوان وارد آورده. او را نپسندیده به
دورانداختم و در خاطر نرد مخاطره میباختم و طرحی در واهمه میساختم، هرچند تا به حال خیال نداشتم، لیکن اکنون همت برگماشتم که سخنانی موزون به پارسی زبان، از خوبی و نرمی چون آب روان در برابر کتاب زشت این بدسرشت آرم تا مردان بدانند که هنوز در میان زنان کسانی چند، با رتبت بلند، نکونام و ارجمند میباشند که قوه ناطقه ممد از ایشان بَرد". آنچه که محققین درباره کتاب تادیب النسوان گفتهاند این طور آمده است که این کتاب شیوه تعلیم و تربیت زن را در دوره قاجاریه و نگاه سنتی نویسنده را به زن را نشان میدهد که چگونه زن را به اطاعت محض، سکوت، صبر و اجرای بیچون و چرای دستورات مرد میخواند و زنان را به سازگاری و ملایمت و محبت سفارش میکند. نویسنده در ظاهر با افکار متجددانه در جهت منافع زن اندرز میدهد، حال آنکه از سنت ایرانی و فرهنگ غربی هر آنچه را به نفع اوست برگزیده و آنها را به عنوان راه و روش زندگی بهتر به زنان توصیه میکند. بیبیخانم نیز در قسمتی از کتاب خود در جواب این کتاب آورده است: «نه هر مردی از هر زنی فزونتر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر». «انواع و اقسام از خواص و عوام زن و مرد خوب و بد هر دو میباشند،
صفات حمیده و رذیله از همه قسم مشاهده میشود. اگر باید تربیت بشوند باید همه را بنمایند. و تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن و تدین ملیه و دولتیه و شرعیه و عرفیه کشوریه و لشکریه میباشد.» رساله بیبی خانم از نظر افکار اجتماعی و سیاسی بسیار با ارزش است بویژه اگر به زمانه و موقعیتی که او در آن زمان میزیست توجه داشته باشیم. در واقع گزیدهی کلام او این است که: "خواهران، گوش به پند و اندرزهای نویسندگان «تأدیبالنسوان» و افرادی از این قبیل ندهید. این مربیانِ زنان، که خود را نادرهی دوران و اعجوبهی جهان میدانند، بهتر آن که اول به اصلاح صفات رذیلهی خود برآیند که گفتهاند: «ذات نایافته از هستیبخش/ کی تواند که بود هستیبخش». این عبارتپردازان مهملگو که میخواهند بساط تمدن را برچینند و انسانیت را تمام کنند، در قالب مغز متحجر خود، تمام عالم را مثل خود فرض نموده و به اندازهی وضع و خیالات خود ترتیب زندگانی و دستورالعملیه اهل عالم میدهند. اما خوشبختانه مردم مختلفاند و رأی و طبایع متخالفاند. آنان میدانند که این نصایح برای تأدیب ما نیست. برای اثبات ظلم برمظلوم است و خدای تعالی مردان را عاشق و معشوق با زنان خلق
کرده و نه ظالم و مظلوم!»
دیدگاه تان را بنویسید