وصیتی برای یک نوزاد 17 روزه/ عکس
فارس: شهید اصغری خواه دروصیتنامهای خطاب به نوزاد خود نوشت که مسئولیتم در برابر اسلام و انقلاب بیش از مسئولیتم برای خانوادهبود.
میراث دار فرهنگ شهادت، خانوادههای شهدا به خصوص فرزندانشان هستند. در این میان هم آنچه که باقی خواهد ماند اسنادی است که رزمندگان به خصوص شهدا با عناوینی مانند وصیت نامه، نامه نگاری و... برای خانواده خود نوشتهاند. این میراث مکتوب اهمیت خاصی برای آیندگان این مرز و بوم نیز دارد. آنچه پیش روی شماست متن وصیت نامه شهید محمداصغریخواه (فرمانده گردان کمیل لشکر قدس گیلان) برای پسرش سجاد نوشته است:
وصیت به فرزندم:
فرزند دلبندم سلام
در آخرین لحظات خواستم شما را در جریان مسائل گذاشته و بدین طریق ادای وظیفه نمایم و شما را نسبت به چند نکته یادآور میشوم:
عزیزم هنوز 17 روز از تولدتان نگذشته بود که عازم جبهه گردیدم؛ این را مینویسم برای اینکه میدانم روزی از مادر مهربانت خواهی پرسید که آخر پدر من کجاست و میدانم که روزی همبازیهایت را در آغوش گرم پدر و مادرشان خواهی دید و بدین جهت که تو محرومی، احساس کمبودخواهی کرد و مادرت را در مقابل این سئوال قرار خواهی داد و میترسم از اینکه او جوابی برایت نداشته باشد که قانعتان کند.
وصیت نامه شهید محمد اصغریخواه به پسرش سجاد
فرزندم مسئولیتم در مقابل انقلاب و اسلام خیلی بیشتر از مسئولیتم در مقابل شما بود و در حقیقت شما را چون خودم وقف انقلاب اسلامی مینمایم. از زمان ما برایت بگویم: جهان پر از ظلم و جور بود، اسرائیل جنایتکار هزاران نفراز شیعیان لبنان و فلسطین را به شهادت میرساند، صدام جنایتکار به کشور عزیز ما لشکر کشی نموده و درصدد تضعیف و شکست انقلاب اسلامی ما بود، جهان در اوج مبارزه اسلام و کفر بود، صدای هل من ناصری امام حسین هر رزو توسط فرزند پاکش امام خمینی به گوش میرسید، جوانان پاک و خداجو یکی پس از دیگری لبیکگویان به استقبال گلولهها و خمپارهها میرفتند و با پیروزی کامل به لقاءالله میرسیدند، در این میدان وسیع از یکدیگر سبقت میگرفتند و در این میان پدرت نیز خود یکی از شرکت کنندگان درجه 3 این مسابقه بود، شهادت معنی و مفهوم اصلی خود را بازیافته و مشتری زیادی داشت، جهان در انتظار عدالت، و عدالت در انتظار مهدی(عج) بود.
وصیت نامه شهید محمد اصغریخواه به پسرش سجاد
مشتاقان دیدار مهدی (عج) او را عینا در جبههها میدیدند، جهان ملعبه دست عدهای قلدر و غاصب و نمرود و معاویه و یزید گشته و هر کدام برعدهای حاکمیت داشتن. درخت ضعیف و در حال خشک شدن اسلام احتیاج به خون داشت تا دوباره زنده گردد و خلاصه ملتهای جهان و بندگان خدا در حال اضطراری به سر میبردند و در یک دو راهی قرار میگرفتند. راه عدل و ظلم، راه حق و باطل، راه معنویت و مادیت، راه هستی و نیستی، راه ماندن و رفتن، راه پاسداشت «شهادت» و راه زندگی همراه با ذلت و پذیرفتن خواری، راه پیروزی و شکست، که خلاصه در این میان هر کدام یک راه میرفتند و من هم یکی از این راهها را که راه ابدی و راه دیدار خدا و گذشتن از همه چیزها و گسستن همه وابستگیهای شیطانی بود انتخاب نمودم «همان راه ائمه معصومین را»
و اما تو... فرزندم
سعی کن که راهم را ادامه دهی و پیامرسان و پاسدار خونم باشی، بدان که شما نسل آینده انقلاب در قبال این همه خونها که ریخته شده است مسئولید. فرزندم همیشه سعی کن با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن باشی و همیشه در صف واحد برعلیه کفر و نفاق مبارزه کن و خلاصه راهی که من تا بدانجا رساندهام تکمیل کن. فرزندم نکند روزی مادرت را در تحت سئوالی در موردم قرار دهی که او جوابی نداشته باشد. سعی کن که حرفهای او را از جان و دل گوش کنی، هر وقت که مشکلات و نارسائیهائی دنیوی به تو روی آورد به قرآن پناه ببر. قرآن را زیاد مطالعه کن. امیدوارم که خداوند رهبر ما را تا انقلاب مهدی(عج) حفظ نماید و تو سعی کن که صددرصد از او اطاعت کنی و همیشه گوش به فرمانش باشی...
وصیت نامه شهید محمد اصغریخواه به پسرش سجاد
فرزندم ای کاش میدانستم که در آینده چه سئوالهایی برایت پیش میآید تا برایش جوابی پیدا کنم ولی امید آن دارم که همیشه به راه راست بروی، راهی را که انبیاء و اولیاء خدا رفتند. تلاش کن که الگو و نمونه همکلاسیهایت باشی و علاوه بر اینکه در فقدان ظاهری من احساس کمبود نکنی. میدانم که افتخار خواهی کرد که پدرت در راه خدا و حراست از انقلاب اسلامی شهید شده است.
فرزندم، من میروم اما تو خواهی ماند ولی سعی کن آنچنان بمانی که الگویی برای جامعه و افتخاری برای خانواده باشی. راهی را که من میروم اولی نبوده و آخری هم نخواهم بود. تو هم سعی کن که راهم را در قرآن بیابی و ادامه دهی، ما میرویم تا اسلام را یاری کنیم، ما میرویم تا حسین زمان را لبیک گوییم، ما میرویم تا ظلم و کفر را نابود کنیم، ما میرویم تا بیتالمقدس عزیز را آزاد کنیم و اگر در این راه شهید شدم. تو ای فرزندم اسلحهام را برگیر و با مشتهای گره کرده و ایمانی استوار و نحوی راسخ راهم را ادامه بده. در پایان چون وقت بیشتری نیست به این امید که به این وصیتهای پدرانهام عمل کرده و مفید برای اسلام و انقلاب باشید شما را به خدای بزرگ بسپارم.
خدا حافظتان
پدرتان: محمد اصغریخواه 25/4/61 برابر 24 رمضان
دیدگاه تان را بنویسید