همشهري سرنخ: زوزه باد از لای درز دیوارها و پنجرهها، اینجا را وحشتناکتر کرده است. گروهی از گردشگران که به این موزه زندان آمدهاند، وحشتزده در تاریکی قدم بر میدارند. تنها روشنایی راهروهای نمور و تاریک نور شمعی است که افراد به دست دارند. نفسهای آنها از ترس به شماره افتاده و رقص شعله شمع به خوبی گواه این مطلب است. اینجا اگرچه زمانی زندانیها به بدترین شکل ممکن شکنجه و نگهداری میشدند اما حالا تبدیل به زندانی برای ارواح سرگردان شده است. دیدنیهای این زندان مخوف و اتفاقهایی که در آن افتاده، فریمانتل را به یکی از مقاصد گردشگری در جهان تبدیل کرده است. با وجود اینکه راهروها خالی است و در سلولهای این زندان دیگر هیچ زندانیای محصور نیست اما هنوز هم این ساختمان کهنه و قدیمی، محیطی خفقانآور و آزاردهنده دارد و همچنان دیوارهای این زندان، نشان مرگ را در خود حفظ کرده است. آنهایی که به زندان فریمانتل در غرب استرالیا سفر کردهاند بر این باورند که در این مکان مخوف، ارواح سرگردان پرسه میزنند و به این خاطر زندان یکی از وحشتناکترین و رعبآورترین مکانهای توریستی برای گردشگران جهان به شمار میرود. تقریبا به مدت 150 سال،
زندان فریمانتل جایی برای شکنجه و عذاب بود. اینجا خانه همه قاتلها، متجاوزان، سارقان و دیگر خلافکاران خطرناکی بود که بارها و بارها از راهپلههای این زندان بالا و پایین رفتهاند و در آن قدم زدهاند و حتی فریمانتل برای بعضی از زندانیها آخرین نقطه جهان بود که در آن زندگی کردند. از آنجا که همیشه در زندانها ممکن است زندانیان دست به اعتصاب و شورش بزنند در زندان فریمانتل همیشه خشونت حکمفرما بود و همیشه زندانیان در طبقه اول این ساختمان قرنطینه میشدند و برای همین است که بسیاری معتقدند در سلولهای قفل شده این زندان، ارواح سرگردان پرسه میزنند. ساکنان امروزی فریمانتل این روزها تنها کسانی که در این زندان مخوف زندگی میکنند نگهبانان و تعدادی کارگر هستند که به توریستها و گردشگران خوشآمد میگویند. البته گروههای گردشگری که به این زندان سفر میکنند به دو دلیل پا به چنین مکان مخوفی میگذارند یا به تاریخچه آن علاقهمند هستند یا به دنبال اشباح و ارواح سرگردان هستند و حتی زمانی تورهای گردشگری در شب برای توریستها گذاشته میشد و راهنمایان تورها معتقد بودند که گردشگران میتوانند در شبها صحنههای ماوراءالطبیعه را شکار کنند.
گفته میشود در اوایل دهه 1850 بود که زندانیانی از انگلیس به فریمانتل منتقل شدند و همه آنها در ساخت قسمتهای مختلف این زندان و کامل کردن آن نقش داشتند. آنها میبایست بلوکهای سنگ آهک بزرگ را حمل میکردند و روی یکدیگر میگذاشتند و از اینرو این زندان از همان روزهای نخستین، محلی برای رنج و عذاب به شمار میآمد. البته تمام سازههای فریمانتل روی سطح زمین نیست بلکه این زندان بخش زیرزمینی هم دارد. بخش زیرزمینی فریمانتل 20 متر زیر زندان فریمانتل تونلهای دخمه مانند پرپیچ و خمی به چشم میخورد که همه آنها توسط خود زندانیان حفر شده است. در ابتدا ستونهای کار گذاشته شده و لولهکشیهای این حفرهها برای تامین آب زندان مورد استفاده قرار میگرفت که با گذشت زمان این مخزن آب مورد استفاده تمام مردم شهر قرار گرفت، برای این منظور زندانیان پمپهای دستی را به حرکت در میآوردند تا آب در تمام شهر جریان داشته باشد. این روزها این تونلهای زیرزمینی نیز جایی هیجانانگیز برای بازدید توریستها به شمار میرود و سالهای سال است که گردشگران داستانهای شنیدنی از دیدن ارواح سرگردان در تونل نقل میکنند. از ساخت زندان تا وارد شدن زندانیان ساخت
زندان فریمانتل در سال 1851 آغاز شد و اولین گروه زندانیان چهار سال بعد وارد این زندان مخوف شدند. سال 1868 پس از اینکه بیش از 9700 متهم به این زندان منتقل شدند مسوولان زندان غرب استرالیا دیگر هیچ زندانی تبعیدی و خارجی را از کشورهای دیگر نپذیرفتند زیرا زندان پر شده بود از مجرمان استرالیایی و طولی نکشید که فریمانتل تبدیل به بزرگترین زندان ایالتی استرالیا در شهر پرتز شد و تا سال 1970 تنها زندان در نوع خود بود که زندانیان زن را نیز نگهداری میکرد. از شکنجه تا فرار سال 1862 وقتی فرماندار ظالم و خشن غرب استرالیا روی کار آمد دستور داد تا زندانیهای قانونشکن به بدترین شکل ممکن شلاق زده شوند. در این زندان زندانیان خاطی با شلاق نه شاخه که برای شکافتن پوست طراحی شده بود کتک زده میشدند و این یکی از هزاران دلیل فرار زندانیان از فریمانتل بود. یکی دیگر از روشهای شکنجه در این زندان مخوف، تنها نگه داشتن زندانیان بود. اگرچه این شکنجه درد فیزیکی به همراه نداشت اما بعد از گذشت 9 ماه، زندانی که در تنهایی و تاریکی در یک سلول با کمترین جریان هوا نگهداری میشد به بدترین شکل ممکن آزار روحی میدید و اگر به همه اینها جیره غذا و
آب بسیار کم افزوده شود خواهید دید که چرا همه زندانیها از انفرادی هراس داشتند. یکی دیگر از شکنجههایی که همه زندانیها از آن وحشت داشتند کار اجباری بود. در این نوع شکنجه، یک زندانی میبایست 10 ساعت در روز کار میکرد و بعد از پایان کارهای سنگین مانند جابهجایی اجسام با دست خالی و بلند کردن سنگهای سنگین آهکی، تمام بدن او شروع به درد میکرد و جراحات ناشی از راه رفتن بسیار روی پاهایش، خواب را از چشم زندانی میگرفت. از اینرو در این سالها از ترس شکنجه شدن کمتر زندانیای جرأت فرار کردن داشت.
اتاق مرگ در زندان فریمانتل وحشتناکترین مکان، اتاق مرگ بود. در این زندان، اتاق اعدامی ساخته شده بود که در آن زندانیان به دار آویخته میشدند. در فاصله سالهای 1888 تا 1984فریمانتل تنها زندانی بود که به طور قانونی اجازه داشت زندانیان را به دار بیاویزد. اولین اعدام نخستین فردی که در اتاق مرگ به کام مرگ کشیده شد مالیا سیلر بود. او در سال 1889 به جرم قتل به مرگ محکوم شد و آخرین نفری که به این اتاق برده شد قاتل سریالی «اریک ادگار کوکی» بود که سال 1964 به اتهام
ارتکاب قتلهای سریالی درشهرپرتز، گناهکار شناخته شده و به دار آویخته شد. در مجموع در اتاق مرگ فریمانتل 43 مرد و زن اعدام شدند. مراسم اعدام در اتاق اعدام، معمولا دوشنبهها ساعت هشت صبح باز میشد. به متهمی که قرار بود اعدام شود صبحانه میدادند. او پس از خوردن صبحانه دوش میگرفت و بعد با کشیش صحبت میکرد. سپس او را دست بسته پای چوبه دار میآوردند و روی صورتش را با یک کلاه ماسکی میپوشاندند. در این لحظه، یک نفر از زندانبانها اتاق مرگ را کاملا بازدید میکرد تا همه چیز سرجایش باشد و سپس دستور به دار آویختن صادر میشد. ارواح زندانی عدهای از گردشگران که به زندان فریمانتل سری زدهاند ادعا کردهاند که هنگام قدم زدن در زندان صداهای عجیب و غریبی را شنیدهاند. آنها صدای فریاد و جیغهای وحشتناکی را شنیدهاند که گویی یک نفر در حال شکنجه شدن است. همچنین آنها ادعا میکنند که هنگام راه رفتن در راهروهای زندان صدای کوبیدن مشت به میلههای آهنی را شنیدهاند و وقتی به طرف منبع صدا رفتهاند دیگر هیچ صدایی به گوششان نرسیده است. با وجود اینکه تا کنون افراد زیادی برای مطالعه ارواح زندانی فریمانتل به آنجا سر زدهاند اما هر یک از
آنها از دیدههای خود آنچنان شگفتزده شدهاند که هیچ توجیهی نتوانستهاند برای آن پیدا کنند. شاهکار فریمانتل یکی از زندانیان مشهوری که به فریمانتل آورده شده بود جیمز والش نام داشت. او یک جاعل قهار بود که به اتهام جعل اسناد گوناگون به زندان انداخته شده بود. سال 1964 وقتی کارگران در و دیوارهای زندان را میشستند آثاری را روی دیوار سلول والش پیدا کردند. والش چند سال پیش از پیدا شدن این نقاشیها روی دیوار، در سلول خود مرده بود. او با میلههای آهنی کوچک روی دیوار زندان در تاریکی شب نقاشی میکشید و صبحها روی دیوار اسباب و اثاثیه میگذاشت تا مبادا زندانبانها متوجه شوند و او را شکنجه کنند. هنوز هم نقاشیهای والش روی دیوار زندان به چشم میخورد. مشهورترین حادثه فریمانتل شورش سال 1988 یکی از مشهورترین حادثههای زندان فریمانتل بود. در این شورش 70 زندانی 15 نفر از زندانبانها را به گروگان گرفتند و تعدادی از آنها را زخمی کردند. زندانیها با برافروختن آتش، قصد نابودی زندان را داشتند که البته موفق نشدند و هزاران دلار به دولت وقت ضرر رساندند. گفته میشود که شرایط بسیار بد نگهداری زندانیها در فریمانتل جرقهای برای این
شورش بود و دو سال بعد از این حادثه، درهای زندان برای همیشه به روی زندانیها بسته شد. فریمانتل امروزی این روزها دیگر زندانیها باشنیدن نام فریمانتل لرزه بر اندامشان نمیافتد زیرا این زندان تبدیل به یک موزه شده است موزهای که در لیست میراث ملی استرالیا جای دارد. این موزه زندان آنقدر به شهرت رسیده که مردم چه در شب و چه در روز به دیدن آن میروند و در تاریکی شب با نور شمع در سلولهای این زندان گردش میکنند تا طعم ترس را بیشتر احساس کنند. نکته جالب اینجاست که فقط افراد معمولی به این زندان نمیروند بلکه احضارکنندگان ارواح نیز یکی از مشتریان همیشگی بازدید از فریمانتل هستند. آنها در این مکان به دنبال ردپایی از ارواح میگردند و از همه مهمتر و باورنکردنیتر اینکه پاسخ این تحقیقات، به ادعای احضارکنندگان ارواح، مثبت است. آنها گزارش دادهاند در عکسهایی که گرفتهاند سایههای حلقویشکل عجیب و غریبی را در جاهای مختلف زندان مشاهده کردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید