دلتنگی برای جيغهاي دخترانه
اگر علايي را وارد پروسه خود مي كنيم، اكبر گنجي را مي بريم زير راديكال تا در علت اينكه از سوي برادر حسين، اكبر پونز و اكبر گاف تبديل به اكبر گنجي شده، تأمل كند.
کیهان: اين مطلب را شبكه اينترنتي بالاترين در مطلبي به قلم يكي از عناصر فراري مقيم لندن منتشر كرد. نويسنده بالاترين با حمله به طيف هاي ضد انقلاب كه سوژه كيهان مي شوند نوشت: براي تشخيص دوغ از دوشاب، شريعتمداري دقيق ترين شاقول است، چون قلمي كه او در دست دارد دقيقا ]![ حرف ها و ديكته هاي ]آيت الله[ خامنه اي را مي نويسد؛ چه زماني كه مي نويسد تنگه هرمز را مي بنديم و فردايش سياست رسمي مي شود، چه زماني كه مي نويسد در خارج از كشور ]سران رژيم صهيونيستي[ را ترور كنيم و بلافاصله سياست رسمي مي شود و به تأييد سپاه و وزارت اطلاعات مي رسد. بالاترين بلافاصله افزود: لذا هر شخص و شخصيتي كه از صفحه دوم كيهان سر درآورد- غير از مطالب در پيتي بالاترين- اگر از داخل نظام باشد (مانند علايي) بايد مقدمش را گرامي بداريم و اگر از اپوزيسيون باشد، بايد نسبت به او ترديد كنيم. بنابراين اگر علايي را وارد پروسه خود مي كنيم، اكبر گنجي را مي بريم زير راديكال تا در علت اينكه از سوي برادر حسين، اكبر پونز و اكبر گاف تبديل به اكبر گنجي شده، تأمل كند. طولاني مي شود ولي حيفم مي آيد كه اين طنز تلخ تقي رحماني را نياورم. از او پرسيدند كدام روزنامه ها را مي خوانيد، پاسخ داد براي اخبار فردا كيهان را و براي اخبار گذشته شرق را. بالاترين در مطلب ديگري از انتقال جريان فتنه به فضاي مجازي ابراز ناخرسندي كرده و به قلم يكي از همكاران خود نوشت: يك سال است كه دارم از پشت كامپيوتر فرياد مي زنم. ديروز رفتم روي تختم نشستم و سررسيد امسال و پارسال را كه گهگاه خاطراتم را خيلي نامفهوم در صفحاتش مي نوشتم، برداشتم و شروع كردم به يك حساب سرانگشتي، نيازي هم به چرتكه نبود. روزها را شمردم و دستم آمد كه اگر اشتباه نكنم، يكسال است كه دارم از پشت كامپيوتر فرياد مي زنم، دلم براي آن فريادهاي مردانه و جيغ هاي دخترانه تنگ شده، گفتم كه اگر اشتباه نكنم سيصد و اندي روز مي گذرد. از آن پس هر بار آمديم همه نبوديم. هر بار جمعي از ما بدقولي كرديم و جمعي ديگر را آنچنان كاشتيم كه هنوز كه هنوز است در اوين و هزاردخمه ديگر دارد زير پايشان علف سبز مي شود، علف كه چه عرض كنم حتما تا به حال درختي تنومند قد كشيده است. كم نبوده است يك سال. در اين يك سال يك نوزاد مي تواند حرف بزند، بگويد دده، بابا، جيزه، مي تواند چهار دست و پا شود. دلم مي خواهد باز فرياد بزنم، نه از پشت كامپيوتر و كيبورد و يك كليك چپ، تا برود به عرصه مجازي. چه بي معرفتيم. همكار سوم بالاترين در نوشته از سر افسردگي به شوراي هماهنگي سبز تاخته و نوشته است: بالاخره شوراي هماهنگي كي و چگونه تشكيل مي شود. هر سال مي گوييم امسال سال پايان رژيم است اما افسوس كه هيچ وقت اين سال نمي آيد. جنبش همبستگي براي... كنگره همبستگي براي آزادي... اتحاد ملي و... نشست همبستگي... سازمان اتحاد براي... به قدري جنبش و سازمان در خارج كشور تشكيل شده، كه هر كدام از ما در سه، چهار تا از آن ها عضو هستيم واقعا تا كي مي خواهيم از اين جور جنبش ها و سازمان ها تشكيل بدهيم؟
دیدگاه تان را بنویسید