روز خبرنگار...
۱۷ مرداد است و یک روز خبرنگار دیگر، اینکه بر یک صفحه تقویم نام شغلت را ببینی کمترین واکنش میتواند درنگ باشد،امروز هم مثل همه روزهای دیگر است، نه خبر تعطیل میشود و نه کار که انتظار هم غیر از این نیست، دغدغهها پابر جا است، دغدغه زمان، دغدغه نوشتن، دغدغه ارسال و انتشار و...
۱۷ مرداد است و یک روز خبرنگار دیگر، اینکه بر یک صفحه تقویم نام شغلت را ببینی کمترین واکنش میتواند درنگ باشد، درنگی برای فکر کردن و یادآوری همه آنچه در این سالها در لباس خبرنگار دیدهای و شنیدهای و... ۱۷ مرداد مثل همه روزهای دیگر است، نه خبر تعطیل میشود و نه کار که انتظار هم غیر از این نیست، دغدغهها پابر جا است، دغدغه زمان، دغدغه نوشتن، دغدغه ارسال و انتشار و... روز خبرنگار است و دغدغهها در جریان، مثل همیشه. من فکر میکنم قلب ما همیشه تندتر میتپد، قلب ما خبرنگارها، شاید به خاطر همین هم هست که مانند دیگر مشاغل سخت در ۲۰ سالگی بازنشسته میشویم البته برای آن دسته از خبرنگارها که برایشان بیمه و قرارداد و استخدامی در کار است. غیر از این باشد دستهای ما خبرنگارها نوتر از آنی است که نشان دهد صاحب مشاغل سختیم، لباس و ظاهرمان هم فرق چندانی با کارمندها و کاسبها و کارگرها ندارد، هر چه تفاوت هست در همین قلبها است و بار سنگین این شغل که تپشهای مضاعفی را همراه دارد. بازهم روز خبرنگار است، به چند مراسم دعوت میشویم، شاید هدیهای در کار باشد، شاخه گلی تقدیممان میشود، چشم بیدار جامعه میشویم، نماد وجدان و صداقت لقب میگیریم و از این حرفها اما خودمان هم میدانیم که این هندوانهها نه شیرین است و نه دردی را از ما و مردم و همین جامعه که مثلا چشم بیدارش هستیم دوا میکند. خبرنگار و دغدغههایی برای همیشه روز خبرنگار اما شاید بهترین فرصت است، شاید هم تنها فرصت، که سوژه و منبع خبری و حتی رسانه در حد یک تیتر، لید، یادداشت، یک گزارش یا گفتگو متعلق به خبرنگار باشد، به جای هرکسی از خودش بگوید و دغدغههایش. قلب ما خبرنگارها که تندتر میزند هیچ، تنمان هم به هر بهانهای میلرزد، شاید دم دستی ترینش هم امنیت شغلی باشد، در سالهای اخیر چند خبرگزاری و سایت، روزنامه، مجله و... تعطیل شدهاند؟ نیروهایشان تعدیل شده و یا مینی بوسی تعویض شدهاند و... چند نفر خبرنگار میشناسید که استخدام رسمیاند؟ قرارداد دارند؟ بیمه هستند و... قلبمان تندتر میزند و تنمان میلرزد چراکه شغل ما به مویی بند است. روز خبرنگار است، ۱۷ مرداد است اما چند خبرنگار میشناسید که برای حقوق ماهیانهاش، برای حق التحریرش، برای مزد کاری که کرده کفش آهنی نپوشیده است؟ راستی متوسط حقوق یک خبرنگار چقدر است؟ مزنه حق التحریر؟ کاری به از ما بهترانها نداریم ولی جماعت خبرنگار با خط فقری که همه میدانیم کجا است و اعلام نمیشود چند پلهای از پایین فاصله دارد. تجربههایی از جنس خبرنگاری خبرنگار که باشی یک سری تجربه مشترک داری، شاید شیرین ترینش انتشار اولین اثرت باشد، خیلی اولین باری که اسمت را به عنوان نویسنده در صفحات روزنامه، پای گزارش یک خبرگزاری و یا... میبینی و...، بعد از مدتی برایت عادی میشود و اگر خیلی حوصله داشته باشی و... آرشیوی درست میکنی از همه مطالبی که به اسمت منتشر شدهاند. در این سالها هم اگر خبرنگار باشی و مطالبت هم اندکی و فقط اندکی به سلیقه بعضیها جور در نیاید، حتما شکایت و دادگاه و... تجربه کردهای، شاید این سختترین قسمت زندگی یک خبرنگار است که با یک شکایت از یک مسئول، سازمان، وزارت خانه و یا... پایمان به دادگاه باز شود. امان از دست این تجربهها، کار خبرنگاری شب و نصف شب نمیشناسد، برای یک گزارش به دل مناطق پر از اراذل و اوباش باید رفت، برای یک گفتگو با اندازه موهای سر تماس گرفت، گاهی در یک سوژه غرق شد، شاد شد، جوگیر شد، گریه کرد و... گاهی هم جانمان را به خطر بیندازیم و شاید هم مانند خبرنگاران کنسولگری ایران در افغانستان، اصحاب رسانه در هواپیمای سی۱۳۰ و... امروز ۱۷ مرداد است، در تقویم نوشته روز خبرنگار، روز خبرنگار...
دیدگاه تان را بنویسید