چند مهارت كاربردی برای بهتر زندگی كردن
در واقع مغزمان هميشه فعال است و بيشترين كاري كه ميكند اين است كه دائم ما را قضاوت ميكند، از ما ايراد ميگيرد و با تندترين لحن از ما انتقاد كرده و سرزنشمان ميكند كه چرا نتوانستهايم درست از پس كارهايمان برآييم؛
همشهری آنلاین: سعي كنيد بايدها، الزامها و اجبارها را از افكارتان بيرون برانيد و مكالمات دروني عاقلانهتري را جايگزين آنها كنيد. بهتر است با خودتان مهربانتر باشيد و لحن بهتري در گفتوگو با خود داشته باشيد. هنگامي كه بايدها و الزامات زيادي براي خود قائل شويد زندگي براي شما سخت و ناخوشايند ميشود. همه ما كموبيش گفتوگوي ذهني را تجربه كردهايم. بارها پيش آمده كه براي انجام خطايي، خودمان را سرزنش كرده ايم؛ در واقع مغزمان هميشه فعال است و بيشترين كاري كه ميكند اين است كه دائم ما را قضاوت ميكند، از ما ايراد ميگيرد و با تندترين لحن از ما انتقاد كرده و سرزنشمان ميكند كه چرا نتوانستهايم درست از پس كارهايمان برآييم؛ "خيلي دستو پا چلفتي به نظر رسيدي، اين چه جور حرف زدني بود؟ واي چقدر احمقانه به نظر ميرسيدم، من هميشه حرفهاي نادرستي ميزنم، چقدر زشت به نظر ميرسيدم و... ". همه ما خواهان مهرباني كردن به ديگران هستيم و دوست داريم ديگران نيز متقابلا با ما مهربان باشند ولي متاسفانه خودمان نسبت به خود بسيار نامهربان هستيم و با وجود اينكه بهترين چيزها را براي خودمان ميخواهيم ولي بدترين رفتارها را با خودمان ميكنيم؛ گاهي وقتي كه تنها هستيم اصلا چيزي نميخوريم، بدترين ظرفهاي غذا را براي خودمان روي ميز ميگذاريم، در خانه بدترين لباسمان را ميپوشيم و بدتر از همه بدترين نوع گفتار را با خودمان داريم و زشتترين انتقادها را با خشونتآميزترين لحن به خودمان روا ميداريم. البته عكس اين مطلب نيز صادق است؛ يعني مكالمات دروني مثبت ما نيز ميتواند به پيامدهايي مطلوب منجر شود و احساسات خوب به وجود آورد. شما ميتوانيد با تغييري كوچك در نگرش خود نتيجهاي بسيار بهتر بگيريد و موفقتر باشيد؛ در واقع هنگامي كه دائم به خودتان بگوييد شكست خواهيد خورد، معمولا بيبروبرگرد شكست ميخوريد. اما اگر به اندازه كافي خودتان را باور داشته باشيد و به تواناييهايتان اطمينان كنيد فرصتهاي پيشرفت بيشتري را نيز براي خود خلق خواهيد كرد. اگر ميخواهيد واقعا در كاري موفق شويد خودتان را تصور كنيد كه بارها و بارها با موفقيت آن كار را انجام ميدهيد. همه ما اين را شنيدهايم كه قدرت ذهن بسيار زياد است و ميتواند موقعيتهاي دشوار را تحت كنترل خود در بياورد. تا به حال چندبار اين جملات را شنيدهايد يا با خودتان گفتهايد كه "اين واقعا مرا عصباني ميكند "، "او خيلي مرا ناراحت كرد "، "قرار گرفتن در اين موقعيت واقعا مرا عذاب ميدهد " و... . حقيقت اين است كه در واقع اين حوادث و اتفاقات نيستند كه هيجانات ما را تحريك ميكنند بلكه اين نگرش و طرز فكر ما درباره حوادث هستند كه احساساتمان را مشخص ميكنند؛ در واقع قبول اينكه افكار روي هيجانات تاثير ميگذارد گام خيلي مهمي در مسيري است كه به زندگي شادتر و سالمتري منتهي ميشود. افكار منفي را ميتوان تغيير داد و اين كار كمكم به افكار و هيجانات مثبتتر منتهي ميشوند. فراموش نكنيد قدرت تفكر شما به حدي است كه ميتواند بر بسياري از تصميمات مهم زندگيتان تاثير بگذارد. تفكر در واقع حلقهاي مهم در زنجيره حوادث است كه موقعيتهاي بيروني و پاسخهاي هيجاني ما را به آنها پيوند ميدهد. حوادث ما را عصباني، ناراحت، خوشحال يا هراسان نميكنند بلكه تعبير و تفسير ما از حوادث هستند كه ما را به سوي احساس عصبانيت، ناراحتي، خوشحالي يا هراسان بودن سوق ميدهند. سعي كنيد بايدها، الزامها و اجبارها را از افكارتان بيرون برانيد و مكالمات دروني عاقلانهتري را جايگزين آنها كنيد. بهتر است با خودتان مهربانتر باشيد و لحن بهتري در گفتوگو با خود داشته باشيد. هنگامي كه بايدها و الزامات زيادي براي خود قائل شويد زندگي براي شما سخت و ناخوشايند ميشود. علل بروز ناراحتيها بسياري از ما علل ناراحتيها را به منابع بيروني نسبت ميدهيم مثلا ميگوييم: "حرفهايش مرا ناراحت كرد "، "رفتارش خيلي به من آسيب زد "، "از كارش خيلي ناراحت شدم " و... . در واقع اين اظهارات، حرفها و گفتهها نيستند كه باعث آسيب يا ناراحتي ميشوند، بلكه اين خود فرد است كه خود را براي اظهارات يا اتفاقات ناراحت ميكند، وگرنه اين اعمال به خودي خود ناراحتكننده نيستند؛ بنابراين ناراحتيها توسط خود ما خلق ميشوند. درواقع ميتوانيم بگوييم: "من خودم را بابت حرفها يا كارهاي او ناراحت كردم "، "وقتي اينگونه با من حرف زد، خودم را ناراحت كردم " و... . تا وقتي به گونهاي نادرست منابع بيروني را براي اشتباهاتمان سرزنش كنيم، نميتوانيم كار زيادي درباره آن انجام دهيم. به هر حال اگر ما درك كنيم، كه خودمان را به واسطه آنچه برايمان رخ ميدهد ناراحت ميكنيم ميتوانيم براي تغيير آن كاري انجام دهيم. هنگامي كه تشخيص دهيم درباره حوادث چه فكري ميكنيم، طرز احساس خود را هم تعيين ميكنيم و در اين صورت ميتوانيم به جاي كنترل شدن، خودمان زندگي را كنترل كنيم. فراموش نكنيد هر چه توقعتان را از ديگران كمتر كنيد، كمتر هم ناراحت و نااميد خواهيد شد. وقتي سطح توقعتان را از ديگران كمكنيد، بدينترتيب به ندرت احساس آسيب، ناراحتي، نااميدي يا دلسردي ميكنيد. بنابراين بهترين كار اين است كه هنگام ناراحتي و به وجود آمدن دلخوري از ديگران از خودتان سؤال كنيد كه آيا خود شما در خواستهها و توقعتان غيرمعقول نبودهايد. البته ميتوانيد در اين مورد از دوست صميمي خود هم نظرخواهي كنيد و ببينيد آيا معمولا بيش از حد انتظار از ديگران توقع نداريد؟ جبران اشتباه در هر صورت ما چه بخواهيم يا نخواهيم؛ ديگران گاهي رفتاري با ما خواهند داشت كه برايمان بسيار ناراحتكننده خواهد بود. در اين صورت چه ميتوان كرد؟ بسياري از افراد زماني كه ناراحت ميشوند توقع شنيدن عذرخواهي دارند. البته بعضيها به طور متوالي معذرتخواهي ميكنند و اين كار هم برايشان سخت نيست، اما آيا اينگونه معذرت خواستن بدون اينكه سعي در تغيير رفتارشان داشته باشند واقعا ميتواند كارساز باشد. اگر كسي را ناراحت كرده يا رفتار بدي با او داشتهايد، بهترين كار اين است كه هم با رفتار و هم با كلمات خود آن را جبران كنيد. عذرخواهي معمولا شروع خوبي است. اما سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه "قصد داريد اكنون و در آينده درباره آن چه كنيد؟ " در بسياري موارد، اگر شخصي صادق و قاطع است، شايد يك عذرخواهي هم كافي باشد. اما فردي كه به راستي براي داشتن ارتباط بهتري در آينده قاطع باشد، ميتواند در اين اين هنگام بگويد: "چه كاري ميتواني انجام دهي تا مطمئن شوم كه اين موضوع دوباره رخ نخواهد داد؟ " اين عملي قاطعانه است. خيلي ساده است كه به كسي اجازه دهيم بگويد: "ببخشيد! " اما مهم اين است كه فرد اهانتكننده را ترغيب كنيم كه بدرفتارياش را اصلاح كند. عذرخواهي هنگامي ارزشمند است كه اشخاص نيز مايل باشند رفتارشان را تغيير دهند. در واقع اگر شما به گونهاي رفتار كردهايد كه كسي رنجيده، خوب است كه از او عذرخواهي كنيد. اما فراموش نكنيد كه عذرخواهي تنها شامل عذرخواهي لفظي نيست و تأثير تغيير در رفتار بسيار بيشتر از بيان كلمات است. انتقاد يكي از مشكلاتي كه معمولا در ارتباطات به وجود ميآيد، نحوه انتقاد كردن افراد از يكديگر است. افراد اغلب تمايلي به شنيدن انتقاد ندارند و نسبت به آن حساساند. حتي وقتي انتقاد به گونهاي سازنده مطرح شود، دريافتكننده آن ممكن است با احساس خشم، ناراحتي يا گناه پاسخ دهد؛ به ويژه هنگامي كه انتقاد به روشي نامناسب نيز مطرح شود. خوشبختانه روش خوبي براي انتقاد وجود دارد؛ به اين صورت كه شما ميتوانيد از طرف مقابل خود تغييري خاص را در آينده درخواست كنيد، نه اينكه به نكتهاي منفي در زمان حال اشاره داشته باشيد. به جاي اينكه بگوييد: "تو دوباره پولهايت را هدر دادي و ولخرجي كردي... "، ميتوانيد بگوييد: "اي كاش ديگر پولهايت را بيهوده خرج نكني. حيف نيست. تو براي به دست آوردن آنها خيلي زحمت ميكشي... " علاوه بر اين، ميتوانيد قبل از اينكه به موضوعي منفي اشاره كنيد، آنچه را به نظرتان مثبت ميرسد بيان كنيد. مثلا به جاي "گزارشتو اصلا كامل نيست. چرا بيشتر وقت نگذاشتي؟ به نظرم اصلا خوب نيست. " ميتوانيد بگوييد: "تو مقدمه گزارش را خيلي خوب نوشتهاي اما نتوانستهاي نتيجهگيري خوبي از آن داشته باشي. فكر نميكني اگر كمي بيشتر وقت بگذاري نتيجه خيلي بهتري بگيري؟ " در واقع انتقاد كردن مهارتي است كه مانند همه مهارتها از طريق يادگيري و تمرين كسب ميشود البته هميشه قبل از اينكه انتقادي را مطرح كنيد ببينيد آيا بيان آن واقعا ضروري و سازنده است يا بيشتر جنبه ايرادگيري و ضربه زدن به طرف مقابل را دارد! گاهي به نظر ميرسد انتقادي كه مطرح ميكنيد قبل از اينكه به سود طرف مقابل باشد، او را ناراحت ميكند. در اين صورت قبل از انتقاد كردن، بيشتر به آن فكر كنيد و فراموش نكنيد هر گونه ارتباطي با ديگران مستلزم داشتن نوعي مهارت است كه لازم است حتما آن را بياموزيد و به آن توجه داشته باشيد.
دیدگاه تان را بنویسید