حسینیه «فردا»: به مناسبت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و در آستانه روز عاشورا بخشهایی از روضه آیت الله فاطمی نیا را (از کتاب روضه های استاد فاطمی نیا) گردآوری نمودیم. متن زیر، دو بخش از روضههای ایشان در عزای حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه است:
شما ببینید که مولای ما سیدالشهدا که امام معصوم است، حجت است عمری اینها در محضر خدا هستند. اصلاً عقل ما به مقام اینها نمیرسد. در چه مقامی بودند؟! ولی برای اینکه اینها به من و شما درسی داده باشند؛ آن شبی که قمر بنیهاشم (علیهالسلام) را برای مهلت گرفتن فرستاد فرمود: عباس! برو امشب را از اینها مهلت بگیر! برای اینکه ما قرآن بخوانیم. خدا میداند که من، قرآن خواندن را چقدر دوست دارم. این حرف را زد که امروز به دست ما برسد. انشاءالله از خدا بخواهیم که توفیق بدهد یک قدری قرآن بخوانیم. کم هم اگر بخوانید عیب ندارد. «فاقرَؤوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القرآن»: هرچه که برایتان امکان دارد، قرآن بخوانید. با این عبارات که در تاریخ هم مانده و امروز به دست ما رسیده است. میگوید: خدا میداند که من چقدر نمازخواندن را دوست دارم. مولا ابیعبدالله! قربانِ تو! ما شیعیانت خوب پی بردیم که شما ذکر خدا را، قرآن خواندن را بسیار دوست داشتید مهلت گرفتید. دستور دادید به آن عشّاق که همهشان تا صبح عبادت بکنند.
نصف شب رفتند و از آن خیمهها گزارشی آوردند. تماشا کردند و گفتند که رفتیم و دیدیم: «ما بینَ قائِمٍ وَ قائِد وَ راکِعٍ و ساجِدٍ» بعضیهایشان در حال قیامند، بعضیها در حال قعودند. «لَهُم دَویٌّ کَدَویِّ النَّحل» این زمزمهی مناجات را که از خیمههای ابیعبدالله بلند میشد، به زمزمهی زنبورهای عسل تشبیه میکنند.
اما شیخ جعفر شوشتری (ره) این مجتهد بزرگ شیعه و این نظرکردهی ابیعبدالله مطلبی مینویسد . خیلی برجسته میگوید. همه اینها قرآن خواندند، نماز خواندند، قرآن تلاوت کردند، به ذکر خدا مشغول بودند ولی آقای اینها و سید اینها سیدالشهدا (علیهالسلام) امتیازاتی داشت؛ از جمله این امتیاز ـ شیعیان، آقایان، عزیزان، در این خانه امام زمان برای من سنگین است این حرف را میزنم ولی چه کنم حرف به اینجا رسید ـ این است: روز عاشورا که سرها از بدنها جدا شد بر حسب ظاهر این مناجاتها هم تعطیل شد، بر حسب ظاهر؛ به تصریح قرآن شهید که نمیمیرد. دیشب هم اشاره کردیم که شهید زنده است. حالا به حسب ظاهر این تلاوتها تعطیل شد. میگوید: جانِ عالم به قربان آن آقایی که تلاوت او تعطیل نشد حتی در بالای نیزه. مورّخین سنی هم حتی نقل کردهاند؛ یک وقت دیدند میفرماید: «اَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهف و الرقیم، کانو مِن آیاتِنا عَجَباً»
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
و لا حَول و لا قُوَّة الا بالله العلی العظیم
***
عوالمی هست در این جهانِ هستی که از عقول ما خارج است. این عوالم، زیاد هست. برزخ هم یکی از آنهاست. عوالم دیگری هم داریم. عجیب و غریب. توجه فرمودید. روایت داریم که سر نازنین ابیعبدالله را بنا شد که از کربلا به طرف کوفه و شام حمل بکنند و ببرند. امام زمان! خودتان میدانید که من مصیبت مکشوف نمیخوانم، ولی میخواهم هم توسلی کرده باشیم و هم یک مثالی برای عوالم دیگر، گفته باشم. والله من از گفتنش ناراحت میشوم. من میگویم شما گریه کنید. گفت:
من از تحلیل این غم ناتوانم / که تفسیرش زده آتش به جانم
تو را طاقت نباشد از شنیدن / شنیدن کِی بود مانند دیدن
اصلاً آدم فکرش را میکند ناراحت میشود که بشر به کجا میرسد که برای پول، به خاطر درهم و دینار، رفتند و امام حسین (ع) را کشتند. ایها الناس! برای دریافت پول و جایزه، سر نازنینش را حمل کردند. از حضرت زهرا خجالت میکشیم صریح نمیتوانیم حرف بزنیم. میگوید: وقتی که سرِ مقدس را میبردیم، در یکی از منازل زمین گذاشتیم و در صندوقی قرار دادیم. من این چیزها را خیلی کم میگویم. خدا ـ انشاءالله ـ دستمان را بگیرد. آی جوانها! ضمن اینکه گریه میکنید، اشک میریزید، این را هم بدانید: همانگونه که میدانِ پروازِ بشر، بسیار وسیع است. میدانِ قساوتش هم بسیار سریع است. یعنی در قرآن میفرماید: «وَلا تَكونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنساهُم أَنفُسَهُم»[1] آخر شما ببینید: سر نازنینِ عزیزِ پیغمبر (ص) را در یک گوشه بگذارند، بشینند برای گفتن و خندیدن. میگوید: یک وقت دیدم که یک دستی ظاهر شد. آمد و با خون، به دیوار نوشت. اینها را که من عرض میکنم، اهل تسنّن هم نقل کردهاند. دیدیم روی دیوار با خون نوشت:
«اَتَرجوا اُمّةً قَتَلَت حسیناً / شَفاعَةَ جَدِّه یَومَ الحِساب؟»
میگوید: قساوت، به حدی رسید که نفهمیدند، این از عوالمِ خارقُ العاده است. به هم دیگر گفتند: دست را بگیرید! اما دست ناپدید شد. آمدند نشستند سرِ لهو و لعب، دوباره پیدا شد. سطر دوم را با خون نوشت:
«فَلا وَ الله لَیسَ لَهُم شَفيعً / وَ هُم یَوم القیامةِ فِي العَذاب»
باز هم آمدند دست را بگیرند، ناپدید شد. باز به لهو و لعبِ خودشان که برگشتند، دست اینها را غافلگیر کرد و بازگشت. سومین سطر را به خون نوشت. جانم به قربانت اباعبدالله! نوشت:
«وَ قَد قَتَلوا الحُسَین بِحُکم جور / وَ خالَفَ حکمهم حکمَ الکتاب» [2]
-----------------------------------------
[1]: سوره مبارکه حشر، آیه 19.
وَ لا تَكونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنساهُم أَنفُسَهُم أُولـئِكَ هُمُ الفاسِقونَ
[2]: بحارالانوار، ج45 ص185. الخرائج و الجرائح، ج2 ص578.
دیدگاه تان را بنویسید