بیا که شبه رسولت شبیه زهرا شد علی به کوفه دوباره غریب و تنها شد میان تنگه فوج سپاه این صحرا دوباره کــوچه سیلی زدن مهـــیا شد هزار قنفذ و صدها مغیره بود اینجا که جسم اکبرت این گونه ارباً اربا شد فقط لبی که به لبهای تو زدم باقی است وگرنه تیر جفا بر همه تنم جا شد دلم ز جــور زمــانه گرفتـــه بود اما نشست نیزه به پهلویم و دلم وا شد
دیدگاه تان را بنویسید