دام خارجی برای محصلان ایرانی
شرکتهای خارجی چطور دانشآموزان ایرانی را فریب میدهند؟
موضوع مهاجرت در یک دهه اخیر تفاوتهای معناداری داشته است، در گذشته همواره تصوری وجود داشته که اگر هم افرادی دل از این خاک بریدهاند و رفتهاند هدفشان تنها پیشرفت علمی و تحصیل در دانشگاههای معتبر بوده است، همین موضوع هم البته باعث پا گرفتن بازارهای کاذبی برای درآمدزایی عدهای شد، درآمدزایی با کلیدواژه «کارشناسان مهاجرت». اما موضوع دانشگاه برای این جماعت دیگر سودی ندارد، چرا که هرم جمعیتی ایران از دوره تحصیل آکادمیک گذشته و تقاضا برای این موضوع کمتر شده است، اما ترفندهای این افراد حالا روی کلونی جمعیتی دیگری متمرکز شده است، جماعتی به نام «دانشآموزان». افزایش تقاضا برای تحصیل دانشآموزان در خارج از کشور البته که معنای تلخی دارد پشت این افزایش یک گزاره نشسته است مبنی بر اینکه سن مهاجرت هم دارد کاهش مییابد، همین داده برای افراد سودجو در به تور زدن این افراد کفایت میکند.
خبرهای مربوط به تقلب در کنکور یا خرید و فروش صندلی در دانشگاهها فارغ از به راه انداختن موجی از ناامیدی میان دانشآموزان یک نتیجه دیگری هم دارد، آن هم اینکه در همین فضای گلآلوده برخی از شرکتهای خارجی برای دانشآموزان ایرانی دام پهن میکنند تا از این فضا پولی به جیب بزنند. این شرکتها به راحتی در ذهن خانوادهها نفوذ میکنند و از میان دانشآموزان کشور، عدهای را با وعده تحصیل در بهترین رشتهها و دانشگاههای خارجی به ثبتنام در آزمونهای ورودی ترغیب کرده و ضمن دریافت پولهای کلان، با وعده تحصیل و مهاجرت قطعی، آنها را مرعوب وعدههای خود میکنند. این شکل از فعالیت، سالهای سال است که شیفتگان مهاجرت و زندگی در کشورهای خارجی را در تله کلاهبرداران قرار داده اما چون هم در حوزه نظارت و هم در حوزه آگاهسازی جامعه فعالیتهای موثر چندانی انجام نشده، حالا سفره وعدههای رنگین کلاهبرداران در قالب شرکتهای برگزاری آزمون ورودی دانشگاهها پیش پای دانشآموزان کشور پهن شده است.
روایت وزیر از دام تحصیلی
وعده ویزای تضمینی و صدور ویزا در سریعترین زمان، کلاهبرداری با ادعای داشتن رابطه در سفارت، وعده مهاجرت بدون پول، کلاهبرداری با سایتهای کاریابی خارجی و در نهایت کلاهبرداری در قالب موسسات اعزام دانشجو از روشهای رایج کلاهبرداری مهاجرتی در کشورمان است که تاکنون قربانیان زیادی داشته است که این مورد آخر در ذهن وزیر اسبق آموزش و پرورش کشورمان مصادیق عینی دارد. سیدمحمد بطحایی میگوید « در ایام خدمتم بهعنوان وزیر آموزش و پرورش در سفر به مسکو با دو دخترخانم دانشآموز تازه مهاجرتکرده مواجه شدم که با شرکتهای برگزارکننده آزمونهای کذایی و پرداخت هزینههای سنگین به آنجا آمده بودند اما علاوه بر این که گواهینامههای دریافتی آنها فاقد اعتبار بود، شرکت مذکور نیز حاضر به ارائه خدماتی که بابت آن پول گرفته بود، نبود و با وجود وعدههایی نظیر تهیه خوابگاه مستقل، چند دانشآموز را در اتاقی محقر جا داده بود، آن هم درحالی که این شرکتها بابت برخی موارد که رایگان هستند نیز پول دریافت و در واقع کلاهبرداری کرده بودند.» ما این که چرا با وجود چنین خطراتی برخی خانوادهها به این شرکتها دل میبندند و اعتماد میکنند باید ریشهیابی شود.
بیکاری 70 درصدی لیسانسهها
در منشور حقوق بشر سازمان ملل، مهاجرت به عنوان یکی از حقوق انسانها در نظر گرفته شده تا به موقعیتهای بهتر برای زندگی دست پیدا کنند. اما مهاجرت به سبک و سیاقی که کلاهبرداران طراحی میکنند مسلما به زندگی خوب و ایدهآل ختم نمیشود. با این حال این که چرا با وجود پهنبودن چنین دامهایی دانشآموزان کشورمان سودای مهاجرت و تحصیل در خارج را در سر میپرورانند پرسشی اساسی است که حتما در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ریشه دارد. بطحایی به فردا میگوید: « برگزاری آزمون توسط شرکتهای خارجی با وعده مهاجرت دانشآموزان ناشی از تعداد اندک شرکتهای قانونی و سختگیری زیاد برای پذیرش فارغالتحصیلان مدارس در دانشگاهها است. در واقع گذاشتن شرایط سخت برای ادامه تحصیل و به تبع آن ایجاد اضطراب آینده در دانشآموزان زمینه سوءاستفاده برخی شرکتها را فراهم کرده است».
با وجود این اما ابراهیم سحرخیز، کارشناس مسائل آموزش و پرورش، عملکرد نظام آموزشی و پس از آن نحوه عمل متولیان ایجاد شغل در کشور را زمینهساز میل به مهاجرت در دانشآموزان میداند. او به فردا میگوید:« وقتی مردم میشنوند میزان بیکاری در لیسانسهها ۴۰ تا ۷۰ درصد و بیکاری در دارندگان مدرک دکتری تا۴۰ درصد است، این حجم از بیکاری باعث سرخوردگیشان میشود و به طور غیرمستقیم خانوادهها را به فکر مهاجرت برای تحصیل و تضمین آینده شغلی میاندازد».
او معتقد است «هماکنون تبلیغاتی وجود دارد که در ازای پرداخت ۴۹میلیون تومان تحصیل در فلان کشور خارجی همراه با اعطای حق شهروندی و شغل را وعده میدهند که نوجوان و جوان خود را به هر دری میزند تا به این تصویر آرمانی برسد».
جاذبههای مهاجرتی کم شود
از آنجا که کلاهبرداران همواره در کمین نشستهاند خانوادهها و دانشآموزان نباید بیگدار به آب بزنند. بطحایی تعریف میکند: «در طول مدتی که در آموزش و پرورش بودم با شرکتهایی مواجه شدم که مدعی برگزاری المپیادهایی مثلا در چین بودند و با شرایط بسیار ضعیفی برخی افراد را انتخاب و با دریافت هزینههای سنگینی وارد یک آزمون بیاعتبار میکردند». به همین دلیل از خانوادهها میخواهد« در صورت داشتن چنین تصمیماتی حتما در مورد شرکتهای مورد نظر تحقیق کنند و دقت داشته باشند که بعد از این آزمونها چه نوع گواهینامهای به شرکتکنندگان داده میشود. چون بسیاری از این گواهینامهها به جز ظاهر شکیل و گولزننده، کاغذپارهای بیش نیستند».
ابراهیم سحرخیز هم معتقد است این مشکل باید ریشهای حل شود اما راهحل را در اقدامات دیگری میبیند. اوبه فردا میگوید:«توسعه مهارتآموزی در مدارس باید جدی گرفته شود و شعار هر دانشآموز، یک مهارت باید عملی شود. همچنین اگر هدایت تحصیلی دانشآموزان با دقت و اصولی انجام شود و آموزش مهارتهایی که به شاغلشدنشان بینجامد با جدیت دنبال شود، دیگر خانوادهها تنها مسیر موفقیت را در ورود به دانشگاه نمیبینند و به این ترتیب جاذبههای مهاجرت کمتر میشود».
دیدگاه تان را بنویسید