ما برای مهاجرت چه کردیم؟
در آستانه روز جهانی مهاجرت؛ فردا بررسی میکند:
مهاجرت پیشینهای کهن دارد هر چند طی همه سالها دلایل آن تغییری نکرده است. جنگ و آوارگی، تهدیدهای جانی و رغبت به زندگی در رفاه و آسایش اقتصادی از مهمترین دلایل و البته ثابتترین دلایل مهاجرت در همه این سالها بوده است. روند افزایشی رغبت به مهاجرت در سالهای اخیر اما شتابی شگفتانگیز داشته است. آنطور که آمارهای جهانی میگوید تنها در سال 2019 تعداد 272 میلیون نفر مهاجرت کردهاند یعنی از هر 28 نفر در جهان حالا یک نفر مهاجر است. تفاوت دیگر مهاجرت در گذشته کهن و امروزش در تعریف آن است. به طوری که اگر در گذشته این پدیده را در حوزههای اجتماعی بررسی میکردند در نیمه آخر قرن بیستم مهاجرت با یک تعریف سیاسی شناخته میشود و البته که بعد از حملات یازده سپتامبر به یک مساله امنیتی بدل شده است. وقتی درباره مهاجرت حرف میزنیم ناخودآگاه آن را مساوی با «فرارمغزها» میکنیم البته که شاید این مساویسازی چندان هم اشتباه نباشد اما این سمت سویه بحث مهاجرت است، سوی دیگر آن مهاجرپذیری است.
مهاجرت پیشینهای کهن دارد هر چند طی همه سالها دلایل آن تغییری نکرده است. جنگ و آوارگی، تهدیدهای جانی و رغبت به زندگی در رفاه و آسایش اقتصادی از مهمترین دلایل و البته ثابتترین دلایل مهاجرت در همه این سالها بوده است. روند افزایشی رغبت به مهاجرت در سالهای اخیر اما شتابی شگفتانگیز داشته است. آنطور که آمارهای جهانی میگوید تنها در سال 2019 تعداد 272 میلیون نفر مهاجرت کردهاند یعنی از هر 28 نفر در جهان حالا یک نفر مهاجر است. تفاوت دیگر مهاجرت در گذشته کهن و امروزش در تعریف آن است. به طوری که اگر در گذشته این پدیده را در حوزههای اجتماعی بررسی میکردند در نیمه آخر قرن بیستم مهاجرت با یک تعریف سیاسی شناخته میشود و البته که بعد از حملات یازده سپتامبر به یک مساله امنیتی بدل شده است. وقتی درباره مهاجرت حرف میزنیم ناخودآگاه آن را مساوی با «فرارمغزها» میکنیم البته که شاید این مساویسازی چندان هم اشتباه نباشد اما این سمت سویه بحث مهاجرت است، سوی دیگر آن مهاجرپذیری است. چیزی که اتفاقا ایران در آن به لحاظ مهاجرپذیری چیزی کم از مهاجرت ندارد. نگاه غالب اما در همه این سالها نسبت به مهاجرپذیری نگاهی همراه با زیان بوده است، به نوعی که به مهاجران به چشم سرباری نگاه میشده است! حالا مرکز پژوهشهای مجلس در مطالعهای نسبت به سیاستهای مهاجرپذیری کشور آلمان نشان داده است تعدد مراکز تصمیمگیر با رویکردهای متنوع و بعضا متضاد نسبت به موضوع مهاجرت و همچنین غلبه رویکرد موقتی و کوتاهمدت به این موضوع نه تنها به عدم انتفاع از سرمایههای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی این جمعیت میلیونی طی چهار دهه اخیر شده است، بلکه هزینههای مالی و بینالمللی فراوانی نیز به وجهه بینالمللی و منافع ملی کشور وارد ساخته که لزوم توجه هر چه بیشتر به این موضوع را محرز میکند. چیزی که در این پژوهش به شکلی آشکار به چشم میآید نبود یک «مدیریت مهاجرت» در کشور است.
ایران و مهاجران
مطالعه مرکز پژوهشهای مجلس معطوف است به بررسی سیاستهای مهاجرپذیری کشور آلمان و چرایی موفقیت این کشور و البته ناکامیهای این سیاستهادر ایران. یکی از دلایل این مقایسه شباهت بافت جمعیتی این کشور و ایران و البته مهمتر از آن میزان مهاجرت به این کشورهاست. بر اساس آمارها کشور آلمان بین سه کشور مهاجر پذیر جهان در رتبه دوم قرار دارد. این رتبه از جایی شگفت است که کشور اول مهاجرپذیر آمریکا با جمعیتی نزدیک به 300 میلیون است که حالا 47 میلیون جمعیت مهاجر دارد و آلمان با 83 میلیون نفر جمعیت با 12 میلیون مهاجر در رتبه دوم قرار دارد. مرکز آمار ایران در سرشماری سال 1395 خود جمعیت مهاجران ایران را یک میلیون و 620 هزار نفر عنوان کرد که ازین تعداد یک میلیون و 584 هزار نفر آن تبعه افغانستان بودند. در طی 4 دهه گذشته تعداد مهاجران تبعه افغانستان در ایران بیش از سه میلیون نفر بوده است. این تفاوت تعداد را میتوان از گفتههای مسوولان هم متوجه شد. در سال 1394 عبدالرضا رحمانی فضلی در مجلس اعلام کرد « دو میلیون و ۵۰۰ هزار افغان در ایران حضور دارند. یک میلیون نفر از این مهاجران در قالب طرح آمایشاند به نحوی که کارت حضور و اقامت دارند و با محدودیتهایی زیر نظر مراقبت ها و قوانین جمهوری اسلامی در کشورمان زندگی میکنند. حدود ۴۵۰ هزار نفر از آنان نیز گذرنامه دریافت کردند و ورودشان به کشورمان قانونی است اما متاسفانه تعداد یک میلیون نفر از این افغانها به طور غیر مجاز در کشورمان حضور دارند.»
فرصتی که تهدید شد
وقتی حرف از مهاجرت پیش میآید ناخودآگاه و طبق یک کلیشه اشتباه ذهنی فکر میکنیم این مهاجرتها به کشورهای پیشرفته صورت گرفته است، وقتی سال 2015 موج شدید مهاجرت در پشت مرزهای اروپا روی تصاویر اخبار روزانه جهان نقش میبست این ذهنیت قویتر شد اما جالب است بدانید همین حالا بیشترین میزان پناهجویان جهان در کشورهای در حال توسعه جای دارند. آمارها وضعیت دقیقتری از این وضعیت دارند و به گواه این اعداد حالا 86 درصد از پناهندگان در کشورهای با درآمد سرانه متوسط و ضعیف هستند. به همین دلیل است که ایران حالا یکی از مقاصد مهاجرت محسوب میشود اما آنچه مشخص است اینکه در طی 4 دهه گذشته سیاست ثابت و صحیحی در رابطه با مهاجرپذیری در ایران وجود نداشته است. در حالی که گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد کشور آلمان با سیاستگذاری بلند مدت و درست توانسته از تهدیدی به نام مهاجران فرصت بزرگی بسازد و آن را در شکوفایی اقتصادی این کشور به کار ببندد.
به نوعی کشور آلمان وقتی نیاز به نیروی کار ارزان داشت سیاستهای مهاجرت خود در برابر کارگران ارزان را تسهیل کرد، در مرحله بعدی کارگرانی دارای مهارت بالا جذب کرد و وقتی با نرخ پایین زاد و ولد و افزایش جمعیت سالمند رو به رو شد سیاستهای مهاجرپذیریاش را در پر کردن این خلا اجرا کرد. این سیاستها در سالهای اخیر انقدر کمک کننده بود که براساس گزارش رئیس کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان ایران، 41 درصد از پناهجویان افغانستانی که در موج 2015 به خاک اروپا وارد شده بودند مستقیما از ایران مهاجرت مجدد کردهاند. این عدد بسیار قابل تأمل، بیانگر فرصتها و تهدیدهای فراوانی است که چهار دهه میزبانی مهاجران افغانستانی در ایران در عرصههای مختلف ایجاد کرده است.
آلمان چه کرد که ما نکردیم
نکته مهمی که در تدوین سیاستهای دولت آلمان در قبال مهاجران به آشکاری دیده میشود، نگاه درازمدت به آنان برمبنای منافع ملی است. به نوعی که سرمایههای انسانی بر اثر رویکردهای مقطعی و موقتی به حوزه مهاجرت به هدر نخواهند رفت. این دغدغه از طریق فیلترهای گزینشی متعدد ازجمله افزایش کنترلهای مرزی و مقررات ورود به کشور، تعبیه سامانه کنترلی دقیق در ثبت اطلاعات افراد تازهوارد در یک پایگاه داده واحد و مرکزی، غربال افراد واجد شرایط برای تداوم حضور در کشور، اخراج متقاضیان در صورت عدم احراز شروط لازم، سرمایهگذاری درازمدت بر افراد انتخاب شده در حوزههای آموزشی، بهداشتی و جامعهپذیر کردن مهاجران با تأکید بر کودکان و نوجوانان در راستای الزامات زندگی شهری در فرهنگ آلمانی حاصل شده است. در حقیقت دولت آلمان تلاش همهجانبهای را به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق رسانههای جمعی، مدارس و سیاستهای عمومی در جهت تربیت مهاجران براساس نیازهای ملی خود و همچنین ترغیب غیرمستقیم افراد به ادغام با الزامات جامعه جدید انجام میدهد که این نکته میتواند یکی از مهمترین درسآموختههای مورد نیاز برای سایر کشورهای مهاجرپذیر مانند ایران باشد چرا که حضور گسترده مهاجران در جامعه جدید اگر بهصورت برنامهریزی شده کنترل و مدیریت نشود بهتدریج آنان، احساس طرد شدن و در حاشیه قرار گرفتن خواهند داشت و نه تنها سرمایههای انسانی و فرهنگی آنها تحلیل خواهد رفت که به تدریج به تشکیل «محلات فقیرنشین قومی» منجر میشود.
رسانهها بازوی مدیران
گزارش تازه مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد در راه مدیریت مهاجرت یکی از مهمترین نقاط قوت سیاستگذاریهای مهاجرتی در کشور آلمان، نقش بسیار کلیدی رسانهها و صنعت تبلیغات در شکلدهی به تصویر مثبت، بشردوستانه و مؤثر دولت آلمان در حوزه مهاجرت و پناهجویی است. درحقیقت دولت آلمان بهمانند اکثر کشورهای مهاجرپذیر رسانههای مکتوب و غیرمکتوب خود را به شکل همهجانبهای بسیج کرده تا به انعکاس گسترده فعالیتهای دولتی و غیردولتی در قبال پناهجویان بپردازند. این عمل، بهصورت برنامهریزی شده و در چارچوب استراتژی رسانهای دولت آلمان برای تصویرسازی مثبت از عملکرد خود در عرصه مهاجرت صورت میگیرد.
این در حالی است که ایران طی چهار دهه گذشته پذیرای میلیونها مهاجر قانونی و غیرقانونی افغانستانی و عراقی بوده ولی فعالیتها و هزینههایی که دولت در ابعاد مختلف برای گروههای هدف صورت داده هیچگونه نمود رسانهای نداشته است. تصویر ایران در عرصه پناهجویی مخدوش و چالشبرانگیز است و این مسئله به تدوین و مستند کردن خدمات و فعالیتهای حمایتی سازمانهای مسئول در قبال مهاجران و تعامل سازنده این سازمانها با رسانهها و مراکز آکادمیک در جهت تنویر افکار عمومی جهانی نیازمند است. این عمل، به بهبود تصویر ایران در عرصه بینالمللی و افزایش جذب کمکهای مالی سازمانهای بینالمللی خواهد انجامید. اتفاقی که دولت آلمان بهعنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای صنعتی جهان با درآمد سرانه بالا در سال 2015 به شدت از آن بهره برد و با جریانسازی گسترده رسانههای مکتوب و تصویری، حضور جمعیت تقریبی یک میلیون پناهجو به عنوان «بحران» قلمداد شد و بخش مهمی از هزینههای اسکان و خدمات حمایتی پناهجویان را سازمانها و اهدا کنندگان بینالمللی پوشش دادند. این درحالی است که ایران بیش از چهار دهه میزبان جمعیت میلیونی اتباع افغانستانی است که نه تنها برد رسانهای مناسبی در جهت منابع ملی کشور نداشته است بلکه آنطور که سید تقی قائمی، مدیر کل پیشین اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور گفته بود: «حدود یک میلیون مهاجر قانونی و حدود دو میلیون مهاجر غیر قانونی در ایران زندگی میکنند که فقط سه درصد از آنها در کمپها بوده و مابقی در شهرها زندگی میکنند اما حمایتهای بینالمللی فقط برای آن مقدار کمی که در کمپها زندگی میکنند تعلق گرفته است.»
وقتی جذابیتی برای نخبهها نداریم
«فرار مغزها» کلیدواژه آشنایی بین جوانان ایرانی است. همچنین ذهنیتی وجود دارد که ایران را در دسته کشورهای مهاجرفرست جهان قلمداد میکند در حالی که در شاخص جریان بالقوه مهاجرت جوانان ایران رتبه ۷۷ را میان 150 کشور دارد. به این مفهوم که که وضعیت ایران در شاخص جریان بالقوه مهاجرت قابل قبول و خوب است و به هیچ عنوان ایران جزو کشورهای دارای آمار بالای مهاجرت قرار ندارد. اما سوی دیگر این آمارها نشان میدهد ایران در شاخص جریان بالقوه جذب استعدادها جایگاه مناسبی ندارد. در شاخص جهانی رقابتپذیری استعدادها که توسط مجمع جهانی اقتصاد منتشر شده است، شاخصهایی چون توانمندسازی، رشد، جذب، باز بودن راه خارجی و داخلی، نگهداشت استعدادها، مهارتهای فنی و حرفهای و مهارتهای قابل کاربرد در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفته است که در این شاخص نیز که بین ۱۵۰ کشور انجام شده است، ایران رتبه ۷۲ را کسب کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید