واقعهای که کاخ سفید بعد از ۱۸ سال همچنان پنهان میکند
آمریکا درباره هواپیمای اوکراینی ژست طرفداری از صداقت گرفته است، با این حال نگاهی به کارنامه کاخ سفید نشان میدهد دولت ایالات متحده پیش از ادعا درباره دیگران، با سوالات مهمی راجع به گذشته خود روبروست که باید به آنها پاسخ بدهد.
خبرگزارب تسنیم: دولت آمریکا بعد از سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین یک بار دیگر خودش را در جایگاه قاضی نشانده و در حال اتهامپراکنی علیه ایران از یک طرف و موعظه به صداقت از طرف دیگر است.
با وجود این، دولت آمریکا و رسانههای وابسته به آنها ظاهراً فرصت را برای جو سازی علیه ایران و پیش بردن کارزار موسوم به فشار حداکثری مناسب دیده و به شدت در تلاشند ایران را به دروغگویی و تلاش برای پنهان کردن زوایای حادثه متهم کنند.
جمهوری اسلامی ایران از طرف دیگر ضمن قبول مسئولیت زودهنگام تلاش کرده افکار عمومی را در جریان ابعاد حادثه قرار دهد. در حالی که طبق استاندارد اعلامی سازمانهای هوایی، کشف ابعاد و بررسی احتمالات مختلف چنین حوادثی دستکم به یک تا چندین ماه زمان نیاز دارد تهران تنها چند روز بعد از سقوط پرواز 752 خطوط هوایی اوکراین مسئولیت حادثه را پذیرفت و آن را به مردم اعلام کرد. در مقام مقایسه، بسیارند پروندههای سقوط هواپیماهایی که رسیدگی به دلایل وقوعشان هنوز به جایی نرسیده و یا ماهها به طول انجامیده است.
اما قطع نظر از اینکه عملکرد ایران در ماجرای سقوط هواپیما چگونه بوده کارنامه آمریکا به گونهای است که ژست آنها درباره دعوت به صداقت یا تقبیح دروغگویی و یا دلواپسی برای جان مسافران هواپیما را به قبایی تبدیل میکند که بر تنشان زار میزند.
هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد کشوری با سابقه استفاده از سلاح اتمی برای بمباران هیروشیما و نازاکی (با بیش از 220 هزار کشته غیرنظامی)، حمله موشکی به هواپیمای مسافربری ایران (290 کشته)، ارتکاب جرائم جنگی در جنگ مکزیک (سال 1846 تا 1848؛ با بیش از 10 هزار کشته غیرنظامی)، جنایتهای جنگ فیلیپین (1899 تا 1992؛ با دستکم 200000 کشته غیرنظامی)، جنایت جنگ ویتنام (1955 تا 1975؛ با صدها هزار کشته غیرنظامی)، انجام دهها کودتای نظامی در کشورهای مختلف دنیا بعد از کودتای 28 مرداد 1332 در ایران ( با برآورد میلیونها کشته ) به ناگاه دلواپس از دست رفتن جان 176 مسافر هواپیمای اوکراین شده باشد و یا با هیچ منطقی جور در نمیآید که دولت کشوری با سابقه دروغگویی و پنهانکاری در ماجرای 11 سپتامبر، سلاحهای کشتار جمعی عراق، جاسوسی از شهروندان کشورهای دنیا، برنامه شکنجه سیا بعد از حوادث 11 سپتامبر، آزمایشهای هستهای مرگبار در جزایر مرجانی بیکینی و ... حقی برای نشستن در مسند قضاوت در دادگاه عدالت و صداقت احساس کند و دیگران را در این موارد موعظه کند.
نگاهی به یک مورد مشخص تاریخی که از جهاتی شباهتهایی هم با سقوط هواپیمای اوکراین دارد مسئله را آشکارتر خواهد کرد و الگوی خوبی برای نشان دادن پنهانکاریهای دولت آمریکا خواهد بود. این رویداد، شبهاتی است که پیرامون احتمال هدف قرار گرفتن یکی از پروازهای مسافربری خطوط هوایی «یونایتد» در صبح 11 سپتامبر 2001 با شلیک موشک از جنگنده یا جنگندههای آمریکا وجود دارد.
قبل از پرداختن به ماجرای این هواپیما لازم به یادآوری است که تمامی حوادث ماجرای 11 سپتامبر، از ربودن 4 هواپیمای مسافربری تا فرو ریختن برجهای تجارت جهانی در منهتن، تا اصابت هواپیما به ساختمان پنتاگون و غیره با تردیدهای جدی از سوی دانشمندان رشتههای مختلفی که هیچ ارتباطی به سیاست ندارند مواجه شدهاند. به عنوان مثال، یکی از دانشمندان هستهای مهم آمریکا به نام پروفسور «استیون جونز» که جزو نظریهپردازان فیزیک هستهای هم هست تردیدهایی بسیار جدی به روایتهای رسمی دولت آمریکا از ماجرای 11 سپتامبر وارد کرده است. او چند سال پیش در مصاحبهای اختصاصی با گفت دولت آمریکا 99 درصد شواهد انفجار را در 11 سپتامبر تعمداً نابود کرده است.
با این مقدمه، ذکر این توضیح نیز ضروری است که ما با بازخوانی شبهات پیرامون هواپیمایی که احتمال میرود در روز 11 سپتامبر با موشک جنگنده آمریکایی ساقط شده باشد درباره اینکه صحنهگردانان اصلی این حادثه چه کسانی بودهاند یا با چه انگیزهای ممکن است هواپیمای مسافربری را ساقط کرده باشند قضاوتی نمیکنیم. در این دو مورد «گمانهزنیها» و فرضیههای مختلفی در میان فعالان سیاسی و رسانهای وجود دارد، اما آنچه فراتر از حدسیات و فرضیات در حوادث 11 سپتامبر بر سر آنها اتفاق نظر وجود دارد مشکوک بودن تک تک حوادث و پنهانکاری دولت آمریکا درباره آنها است. تمرکز ما نیز در شرحنگاری حوادث مربوط به سقوط پرواز شماره 93 خطوط هوایی «یونایتد» در صبح 11 سپتامبر بر مشکوکات عینیتر حادثه است تا مسائل انتزاعیتر و ذهنیتر مانند اینکه چه کسانی و با چه انگیزهای آن را احتمالاًٌ ساقط کردهاند.
حوادث 11 سپتامبر و سقوط مشکوک یک هواپیما
روز 11 سپتامبر سال 2001، چهار اتفاق به وقوع پیوست. ساعت 08:46 صبح به وقت نیویورک ابتدا پرواز شماره 11 «امریکن ایرلاینز» به برج شمالی ساختمان تجارت جهانی در منطقه منهتن برخورد کرد. ساعت 09:03 دقیقه، پرواز شماره 175 شرکت «یونایتد» به ضلع جنوبی ساختمان تجارت جهانی برخورد کرد. ساعت 09:37 گفته شد که پرواز شماره 77 «امریکن ایرلاینز» به ضلع غربی ساختمان پنتاگون برخورد کرده است و در نهایت، ادعا شد که ساعت 10:03 صبح، پرواز شماره 93 خطوط هوایی «یونایتد» در منطقهای در ایالت «پنسیلوانیا» به زمین برخورد کرده و تمامی مسافران آن کشته شدهاند.
در روایتهای رسمی آمریکا ادعا میشود از میان این هواپیماها پرواز 93 «یونایتدایرلاینز» تنها هواپیمایی بوده که به هدف از قبل تعیینشدهاش که ساختمان کنگره آمریکا بوده برخورد نکرده است. در گزارشهای رسمی آمریکا درباره این پرواز اینطور ادعا شده که مسافران هواپیما بعد از آنکه هواپیماربایان، کنترل هواپیما را در دست گرفتند با اعضای خانوادهشان تماس گرفته و اخبار برخورد دو هواپیمای دیگر به برجهای تجارت جهانی را شنیدند، در نتیجه، مسافران و کادر پرواز با هواپیمارباها درگیر شده و باعث شدند هواپیما در منطقه شانکسویل سقوط کند.
با این حال، همانند سایر حوادث بحثانگیز 11 سپتامبر، این روایت رسمی هم با آشکار شدن شواهدی در تضاد با آن با چالشهایی جدی مواجه شده و مورد تردید قرار گرفت. نخستین فرضیه در این مورد این بود که هواپیما با شلیک موشک ساقط شده است.
«ری گریفین» و «آلکس جونز» دو نفر از محققان 11 سپتامبر نخستین کسانی بودهاند که این فرضیه را مطرح کردند. طبق استدلال آنها، قطعات بزرگی از هواپیما، از جمله موتور آن به قدری دورتر از نقطه سقوط پرت شده بودند که فرضیه سقوط عادی را منتفی میکنند. دهها محقق دیگر با نگاه از زوایای تخصصی مختلف، روایت این دو محقق را تأیید کردهاند.
الکس جونز میگوید در سقوطهای معمولی لاشه هواپیما معمولاً در ناحیهای کوچک پراکنده میشوند، این در حالی است که درباره پرواز شماره 93 این اتفاق رخ نداده و برخی از قطعات بسیار بزرگ هواپیما مثل موتور مایلها آنطرفتر پیدا شدهاند. علاوه بر این تعداد لاشه هواپیما به تکههای بسیار ریز متلاشی شده بود. طبق استدلال محققان 11 سپتامبر، این نشانهها تنها با فرضیه ساقط شدن موشک در اثر شلیک موشک جور در میآید.
پایگاه ایندیپندنت، سال 2012 در گزارشی با عنوان رازهای پرواز 93 نوشت: «پراکنده شدن لاشه هواپیما در منطقهای وسیع، یکی از دلایلی است که نشان میدهد قبل از سقوط، نوعی انفجار در هواپیما صورت گرفته است. پرواز 93 در حال حمل نامههایی به وزن 7500 پوند به کالیفرنیا بوده. نامهها و سایر کاغذهای موجود در این هواپیما 8 مایل (13 کیلومتر) آنطرفتر از محل سقوط پیدا شدهاند. بخشی از یکی از موتورهای هواپیما که 1 تُن وزن داشته 2000 یارد آنطرفتر پیدا شده است. این، تنها قطعه بزرگی بوده که از این هواپیما مانده و بقیه هواپیما به قطعاتی کوچکتر از 2 اینچ متلاشی شده است. بقیه قسمتهای هواپیما 2 مایل آنطرفتر در نزدیکی شهرکی به نام "ایندین لیک" پیدا شده است.»
فوریه 2004، یک سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا به نام «دان گرند پری» در یک مصاحبه رادیویی گفت نام فردی که به این هواپیما شلیک کرده را هم میشناسد. او گفت: «پرواز 93 توسط گارد هوایی داکوتای شمالی سرنگون شد. من خلبانی را که دو موشک برای سرنگون کردن هواپیما شلیک کرد میشناسم.» برخی رسانههای آمریکا بعداً به نقل از همین سرهنگ بازنشسته نوشتند سرگرد «ریک گیبنی» با شلیک موشک حرارتیاب «سایدوایندر» این هواپیمای مسافربری را ساقط کرده است. (نقل شده در منابع مختلف از جمله در
رسانههای آمریکا و گزارش شاهدان عینی دیگر نشانههای موید فرضیه سرنگونی این بوئینگ 757 هستند. رسانههای آمریکا در آن زمان گزارش دادند شاهدان عینی گفتهاند دو جنگنده اف16 آمریکا را در حال تعقیب هواپیمایی که در شانکسویل سقوط کرده دیدهاند. برخی از دیگر شاهدان عینی گفتهاند به فاصله کوتاهی بعد از سقوط هواپیما «یک جت سفید» را در حال پرواز با ارتفاع کم بر فراز آن دیدهاند. علاوه بر این، شاهدان عینی گفتهاند قبل از سقوط هواپیما صدای انفجار شنیدهاند. شبکه تلویزیونی «سیبیاس» اندکی قبل از سقوط پرواز 93 گفته بود که دو جنگنده اف16 در تعقیب این هواپیما هستند.
روزنامه لسآنجلستایمز سال 2004 فاش کرد «دیک چنی»، معاون وقت رئیسجمهور آمریکا با توجه به حضور «جورج دبلیو بوش در فلوریدا دستور داده بود هواپیماهای مسافربری که گمان میرود ربوده شدهاند با شلیک موشک ساقط شوند. چنین دستوری ظاهراً از طرف جورج دبلیو بوش هم وجود داشته، زیرا روزنامه گاردین سال 2010 به نقل از کتاب خاطرات بوش نوشته او در ابتدا فکر میکرده پرواز 93 با دستور او برای شلیک به سمت هواپیماهای مسافربری مشکوک سرنگون شده است.
دولت آمریکا اما بدون توضیح درباره این شواهد و نشانههای بسیار فراوان دیگر درباره احتمال سرنگونی این هواپیما تلاش کرد روی روایتی حماسی و میهنپرستانه برای تبیین سرنوشت این هواپیما متمرکز شد و تلاش کرد آن را به عنوان تنها حقیقت موجود در افکار عمومی مردم آمریکا بکارد. این روایت از این قرار بود که مسافران هواپیمای ربودهشده بعد از آنکه از طریق تلفنهایشان متوجه شدند که آمریکا تحت حمله قرار گرفته و هواپیمارباها دو پرواز دیگر را به برجهای دوقلوی تجارت جهانی کوبیدند به این نتیجه رسیدند که اگر نمیتوانند جان خودشان را نجات دهند دستکم میتوانند به اقدامی قهرمانانه دست بزنند و تروریستها را در رسیدن به هدفشان ناکام بگذارند. به همین دلیل، به سمت کابین خلبان هجوم بردند و بعد از کشتن یکی از تروریستها، تروریست دیگری که در حال کنترل هواپیما بود را وادار کردند هواپیما را در همانجا سرنگون کند.
ممکن است هیئت حاکمه آمریکا اینطور تصور کند که این روایت افسانهای در اثر گذشت زمان و به مدد ماشین عظیم پروپاگاندای این کشور اکنون به واقعیتی ذهنی در افکار عمومی شهروندان این کشور و دنیا تبدیل شده، اما این نباید برای آمریکاییها این توهم را ایجاد کند که حقایق تاریخ هم با ترازوی افکار عمومی سنجیده خواهند شد. درست به همین دلیل، آمریکا در جایگاهی نیست که دیگران را درباره مسائل بشردوستانه موعظه کند.
دیدگاه تان را بنویسید