محمد بن سلمان بدتر از یک جنایتکار است، او یک نماد است/تلاشهای ترامپ برای دفاع از او به کسبوکارش با عربستان ربط دارد/شاهزاده سعودی نمایانگر جهانی است که از کنترل خارج شده
پمپئو مشخصاً میخواهد روابط سعودی و آمریکا را بخش بخش کند و چالش ایران را برای اتخاذ رفتاری ویژه علیه آن از آن جدا کند، اما جمال خاشقجی و خشمی که قتلش آزاد کرده، به او این اجازه را نمیدهد.
پایگاه خبری تحلیلی فردا:
چرا همه اینقدر از ولیعهد عربستان سعودی عصبانی هستند؟ جمال خاشقجی فقط بخش کوچکی از داستان است.
«ضجه و مویه کردن»؛ پمپئو وزیر امور خارجهی ایالات متحده واکنش کنگره به قتل جمال خاشقجی و انتقادهای تند علیه شاهزاده محمد بن سلمان را در یادداشت اخیرش در والاستریت ژورنال اینگونه توصیف میکند. او همچنین آن را یک « هجوم رسانهای» خواند. یادداشت پمپئو با تمرکز بر سوء رفتارهای ایران در خاورمیانه جهت سرزنشها بر سر قضیهی قتل روزنامهنگار در کنسولگری عربستان در سعودی را به ایران برمیگرداند و استدلال میکند که عربستان سعودی آنقدر متحد مهمی هست که نخواهیم محکومش کنیم.
یادداشت وزیر امور خارجه مسموع واقع نشد و قطعاً هیچکس را قانع نکرد. با این حال او نکتهی مهمی را بیان کرد. واکنش کنگره به مرگ خاشقجی به نظر میرسد خیلی غیرمعمول است. هر چه باشد کنگره به طور کلی هیچوقت توجه ویژهای به سرنوشت روزنامهنگاران در اطراف و اکناف جهان نداشته است و عموماً تحت عنوان «روابط راهبردی» با متحدان ناباب در زمینهی امنیت ملی، رفتار دولتهای پی در پی را توجیه کرده است. وقتی نوبت به تجاوزات عربستان سعودی میرسد، تعداد کمی از اعضای کنگره علاقهمند به موضوع یمن بودند و قویاً علیه زندانی کردن کنشگران سخن گفتند یا در برابر تجمیع قدرت در دست ولیعهد ابرو بالا انداختند. واکنش سیاسی به داستان خاشقجی به خصوص به این دلیل عجیب است که با توجه به ترجیحات بیان شدهی کنگره، کنگره باید عاشق محمد بن سلمان باشد: او از ایران متنفر است، روابط با اسرائیل را گسترش داده است، به زنان اجازه داده رانندگی کنند و میخواهد افراطیگری را متوقف کند.
گرچه فقط کنگره هم نیست. تحلیلگران سیاست خارجه، روزنامهنگاران، رانندگان تاکسی، افراد در صف نان و جماعت شرکتکننده در دورهمیهای مادر من، نسبت به توجه صرف به عربستان سعودی و شاهزادهی جوانش عکسالعمل نشان میدهند. به نظر میرسد چیزی بیشتر از آن چیزی که سر تیتر اخبار میگویند از خشم عمومی بر سر قتل خاشقجی در جریان باشد.
یادآوریاش سخت است اما همین بهار گذشته بود که محمد بن سلمان در واشنگتن خبرساز شد. او دیدارهای دوستانهای در کاخ سفید و همچنین با نمایندگان مختلفی از کنگره داشت - برخی از آن نمایندگان حالا سرسختترین منتقدان وی هستند - از هر دو حزب کنگره. تمام آن حسن نیتهای سیاسی و دیپلماتیک به محض ورود جمال خاشقجی به کنسولگری عربستان در استانبول در ۲ اکتبر ناپدید شد. تعداد خیلی کمی در تاریخ بودند که به این سرعت سقوط کنند. سالها طول کشید که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه و موی دماغ شاهزادهی سعودی در منطقه، محبوبیتش را در واشنگتن از دست بدهد. هنوز هم هستند کسانی در واشنگتن که معتقدند با حسنی مبارک رئیس جمهور سابق مصر خوب رفتار نشد. هیچکس از عبدالفتاح السیسی خیلی خوشش نمیآید اما بر خلاف محمد بن سلمان هیچکس او را با صدام حسین مقایسه نمیکند.
پس در کنار همهي دلایل واضح - مداخلهي نظامی فاجعهبار در یمن، قتل وقیحانهی خاشقجی، زندانی کردن اصلاحطلبان، مجبور کردن نخستوزیر یک کشور دیگر به استعفا، نقشه برای ساخت خندق در اطراف کشور همسایه و غرور کوری که ظاهراً همهی اینها را ممکن کرده است - چه چیزی پشت ضجه مویهّها و فریادها علیه محمد بن سلمان نهفته است؟
البته اول از همه سیاست حزبی است. این درست است که تعداد قابل توجهی از جمهوریخواهان منتقد شاهزادهی سعودی و رویکرد دولت ترامپ به عربستان سعودی بودهاند. سناتور جمهوریخواه لیندسی گراهام دیر هنگام اما صریح و همکارش در حزب سناتور مایک لی دائماً عربستان سعودی را به خاطر بحران انسانی در یمن مسئول دانستهاند. هفتهی گذشته ۱۴ سناتور جمهوری خواه در کنار ۴۷ سناتور دموکرات و دو عضو مستقل سنا به لایحهاي رأی دادند که بر اساس آن ایالات متحده باید حمایت از اقدامات نظامی سعودی در یمن را متوقف کند اما همهی ۳۷ نفری که به این لایحه رأی منفی دادند جمهوریخواه بودند.
با این وجود همرأیی و خشم دموکراتها بر سر این موضوع از همه جالبتوجهتر است. بخشی از آن به دلیل برداشتی است که از نزدیکی شخصی خانوادهی دونالد ترامپ و شاهزادهی سعودی وجود دارد. این فقط دولت نیست که عربستان سعودی را به عنوان ستون سیاست محدود کردن و به عقب راندن نفوذ ایران در خاورمیانه در نظر دارد همانطور که پمپئو در یادداشتش در والاستریت ژورنال تصریح کرده است. بیرون از تالارهای کنگره، تحلیلگران این فرضیه را مطرح کردهاند که تلاشهای ترامپ برای دفاع از محمد بن سلمان در قضیهی قتل خاشقجی یک ربطی به ارتباطات کسبوکار او با عربستان سعودی دارد. در همین حین، داماد رئیس جمهور و مشاور ارشدش جارد کوشنر ظاهراً تا دیر وقت با شاهزاده جلسه میگذارد و در مورد ردوبدل کردن روایتها و راهبرد سازی برای آنها وقت میگذراند. و سعودیها هنوز از رئیسجمهور سابق ایالات متحده آمریکا باراک اوباما عصبانی هستند و به خودشان اجازه میدهند که به یک مسئله حزبی تبدیل شوند. آنها مستقیماً در تیم ترامپ هستند ( در کنار اسرائیلیها، مصریها و اماراتیها).
نه اینکه نفرتانگیزی قتل خاشقجی از نظر اخلاقی را ندیده بگیریم -خشم مشروعی است - اما این قتل فرصتی دیگر برای مخالفان ترامپ در کنگره فراهم کرد، همینطور برای سردبیرهای مقالهنویس، ستون نویسها و مدعیان تحلیلگری عینی که به رهبری که از آن متنفرند حمله کنند. این زمینهای است که در آن میتوان تلاشهایی مانند آنچه سناتور دموکرات آدام شیف انجام میدهد را فهمید، کسی که تمام هم و غمش این شده که تا آخر ماجرای قتل خاشقجی را مشخص کند و روابط ترامپ با خاندان سلطنتی سعودی را کشف کند.
دوم اینکه، عصبانیت از عربستان سعودی بر سر مسئله قتل خاشقجی به نظر میرسد با پروندهی ناتمام و مفتوح حملات نیویورک و واشنگتن در سپتامبر ۲۰۰۱ مرتبط باشد. نکتهی وارد و مرتبط در اینجا این است که روزنامهنگاران بهطور منظم مورد اذیت و آزار قرار میگیرند اما نامها و روایتهای آنها عموماً ناشناخته باقی میمانند مگر برای یک گروه کوچک از فعالان و تحلیلگرانی که در سازمانها و نهادهایی مانند دیدهبان حقوق بشر، سازمان عفو بینالملل و کمیتهي حفاظت از روزنامهنگاران که آنها را میشناسند. تفاوت این است مقامات آمریکایی از مدتها قبل از مسئولیت عربستان سعودی در مورد حملات یازده سپتامبر مطلع بودند. به نظر میرسد که مقامات آمریکایی با دیدن قتل سبعانهی خاشقجی به این نتیجه رسیدهاند که دیگر کافی است.
هر کسی میداند که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربای یازده سپتامبر سعودی بودند اما افکار عمومی آمریکا در مورد ابعاد حملات که مستقیماً با عربستان سعودی مرتبط است در تاریکی باقی ماند. شاید بخشی از گزارش کمیسیون یازده سپتامبر که خارج از دسترس افکار عمومی باقی ماند بخشی از تلاش برای حفاظت از منابع و روشها بود اما بذر شکاکیت را در مورد نقشی که سعودیها در پشت صحنهی ۱۵ تروریست شناخته شده داشتند، کاشت. عمق خشم آمریکاییها در تصویب قانون موسوم به مجازات حامیان تروریست خودش را نشان داد که بر اساس آن خانوادههای قربانیان یازده سپتامبر میتوانند از عربستان سعودی در دادگاههای آمریکایی شکایت کنند. این قانون در سنا با ۹۷ رأی موافق و ۱ رأی مخالف و در کنگره با ۳۴۸ رأی موافق در برابر ۷۷ رأی مخالف تصویب شد.
قتل خاشقجی بنزین بر آتش خشم یازده سپتامبر ریخت. محمد بن سلمان در اعمال وحشتناکی دست داشته و بسیاری در واشنگتن دیگر لزومی احساس نمیکنند که رفتارهای بد سعودیها را زیر فرش پنهان کنند.
واشنگتن همچنین حسی از نفرت به شاهزادهی سعودی پیدا کرده است زیرا او نمایانگر جهانی است که به نظر میرسد از کنترل خارج شده است. خاشقجی نه اولین نفر و نه آخرین نفری بود که قربانی خشونت دولتی شد. با این وجود قتل وحشیانه او زمانی اتفاق افتاد که روزنامهنگاران، دانشگاهیها، مصلحان اجتماعی و منتقدان از فیلیپین و پاکستان گرفته تا بحرین و حتی ایالات متحده زیر ضرب حمله و فشار هستند. این فکر که شاهزادهی سعودی که به احتمال زیاد دستور قتل خاشقجی را داده، از زیر بار مجازات در برود هم ترسناک است و هم عصبانی کننده. اگر او مجبور به پاسخگویی نشود، هر هنجار باقیماندهای که ضد اینگونه آدمکشیهای بینالمللیای است که قتل خاشقجی نمود بارز آن است، دود میشود و به هوا میرود. ناظران از این میترسند که از این به بعد قتل هرکسی که از خط قرمزهای یک رهبر عبور کند آزاد شود.
نهایتاً، محمد بن سلمان به موضوع بحث و جدالی سخت در بین سیاستمداران تبدیل شده است. برخی از تحلیلگران متقاعد شده بودند که او یک اصلاحطلب اصیل است که لایق حمایت آمریکا است. آنها به اقدامات او نظیر تمایلش به افسار زنی به پلیس مذهبی، دادن حق رانندگی به زنان و تساهل به خرج دادن در امور اجتماعی سفت و سخت سعودیها در کنار تدارک یک برنامهی گسترده ( اگرچه نه کاملاً عملی) برای باز مهندسی اقتصاد عربستان،استناد میکردند و میگفتند تا زمانی که این رژیم در عربستان روی کار است رهبری بهتر از محمد بن سلمان پیدا نخواهید کرد. دیگر ناظران در همین فرد چیز کاملاً متفاوتی را میدیدند؛ فردی تشنهی قدرت و بیمحابا که لایق هیچگونه اعتباری به عنوان یک اصلاحطلب نیست، چرا که مخالفانش را زندانی میکند و در فقیرترین کشور منطقه جنگ راه میاندازد. معلوم شد این شک و شبهها صحیح هستند.
در دنیای پر جنگ و مرافعهی شبکههای اجتماعی، مدافعان شاهزاده - یا هر کسی که دارای نظر موافقی در مورد ادامهی روابط نزدیک دولت ترامپ و سعودیها و بن سلمان است - بیرحمانه مورد انتقاد و تمسخر قرار گرفت. برخی از آنها لایق این انتقادها و تمسخرها بودند اما تحلیل هیچکس کامل و بیعیب نیست. با این حال اکثریت در توییتر از شاهزادهی سعودی متنفرند. شخصی ممکن است توییتر را محل تجمع آدمهای عصبانی بداند و آن را نادیده بگیرد اما در سال ۲۰۱۸ بسیاری از مباحث عمومی از جمله محمد بن سلمان در توییتر شکل میگیرد و چارچوببندی میشود.
علیرغم تلاشهای جدی دولت ترامپ برای عبور از ماجرای قتل خاشقجی، موقعیت رو به دشواری میرود. کل ماجرا نه تنها آشکارکنندهی وحشیگری محمد بن سلمان و دار و دستهی اوست بلکه نمایانگر خشم آمریکاییها است که به دنبال افشاگریهایی از دولت ترکیه و مقامات ناشناس سرویسهای اطلاعاتی آمریکا بروز و ظهور یافته است. سعودیها هم در مقابل خشم و عصبانیت خودشان را از ایالات متحده دارند. پمپئو مشخصاً میخواهد روابط سعودی و آمریکا را بخش بخش کند و چالش ایران را برای اتخاذ رفتاری ویژه علیه آن از آن جدا کند، اما جمال خاشقجی و خشمی که قتلش آزاد کرده، به او این اجازه را نمیدهد.
منبع
دیدگاه تان را بنویسید