۷ گزاره درباره وضعیت احزاب و جریانات در پارلمان آینده لبنان/ از عقبگرد حریری و جهش جعجع تا تثبیت رهبری امل و حزب الله و جنبلاط
ولید جنبلاط موفق شد در این انتخابات، تهدیدهایی که نسبت به رهبریاش بر طائفهی دُرزیها وجود داشت را پشت سر بگذارد. نتایج حاصله، نشانگر ثبات و همینطور برتری بسیار فاحش او بر دیگر رقبا در بین درزیهاست. در کنار آن، جنبلاط سهم خود از نمایندگان سنی و مسیحی را هم (در لیستهای مشترک در مناطق مشترک) حفظ کرده است.
سرویس بینالملل فردا؛ وحید خضاب: ابراهیم الامین سردبیر روزنامهی الاخبار لبنان در تحلیل انتخابات لبنان نوشت: با مشخص شدن نتایج قطعی و نهایی انتخابات پارلمانی لبنان، صفحهی جدیدی از زندگی سیاسی در این کشور آغاز شده است. در این صفحهی تازه شاهد ائتلافهای متفاوتی با وزنهای سیاسی مختلف هستیم. با وجود عادت «انکار شکست» که عادت رایجی بین سیاستمدارهای لبنانی است، میتوان نتیجهی انتخابات اخیر لبنان را به این شکل جمعبندی کرد:
۱- نخستوزیر سعد حریری (و در کنار او جریان المستقبل) بزرگترین سیلی تاریخ خود را خوردهاند. سعد حریری و جریانش دیگر نمیتوانند مدعی شوند که نمایندهی انحصاری اهل سنت لبنان هستند یا اینکه نمایندگی شهرهای بزرگ انحصارا در اختیار آنها قرار دارد. حتی این ادعا که رهبری جریان سیاسی طرفدار آمریکا-عربستان هم بر عهدهی آنهاست، با نتایج اخیر خدشهدار شده [و مدعیان تازهای در صحنه پیدا شدهاند.]
شکست المستقبل در عرقوب و صیدا و جبل لبنان و بیروت و طرابلس و زحله و بقاع غربی، با نتایج عکار جبرانپذیر نیست.
شکست المستقبل را باید مهمترین ویژگی انتخابات اخیر دانست که به نوبهی خود بر نبرد تعیین نخستوزیر و دولت جدید هم تاثیر خواهد گذاشت، خصوصا که افراد پیروز شده در مقابل فهرست المستقبل، از شخصیتهای بارز محلی یا کشوری به حساب میآیند، از اسامه سعد و عبدالرحیم مراد گرفته تا فیصل کرامی و نجیب میقاتی. و البته در کنار اینها، باید به شکست المستقبل در تصاحب کرسیهای غیر سنی نیز [در مناطقی که هم نماینده سنی دارد و هم غیر سنی و لیستها مشترک است] اشاره کرد.
سعد حریری هیچ گزینهای ندارد جز اینکه نتایج انتخابات را بپذیرد و رفتارش را با این حقیقت تطبیق دهد که عرصهی سیاسی لبنان، بسیار با روز پیش از انتخابات تفاوت کرده است.
۲- شکستی تازه برای جریان ملی آزاد و رئیسجمهور میشل عون. جریان ملی آزاد نتوانست آنطور که پیشبینی میشد قدرت خود را در شمال تقویت کند و رقبای سنتی یا حتی رقبای جدیدش، از القوات اللبنانیة (به رهبری سمیر جعجع) گرفته تا جریان المَرَدة (به رهبری سلیمان فرنجیه) توانستند بر او پیروز شوند. این قضیه در زحلة و بقاع غربی هم تکرار شد. پیروزیهای این جریان در الشوف و عالیه هم نمیتواند تغییر چندانی در واقعیت پیشگفته ایجاد نماید. به این ترتیب، حضور این جریان در مجلس، در فراکسیونی خواهد بود که اکثر اعضای آن را همپیمانهای انتخاباتی جریان ملی آزاد تشکیل میدهند نه نمایندگان مستقیمش. و آنچنان که الفبای سیاست لبنان به ما میگوید، حضور این همپیمانها در این فراکسیون هم چندان به طول نخواهد انجامید.
در مقابل عقبگرد جریان ملی آزاد باید به پیشروی گسترده و شایان توجه القوات اللبانیه و همچنین تقویت جایگاه جریان مرده و حزب «السوری القومی» در بین مسیحیها اشاره کرد. این تغییرات، معادلهای جدید را به وجود آورده که بر اساس آن، جریان ملی آزاد دیگر صاحب نفوذی استثنایی در بین مسیحیها نیست و اگر قدرت ناشی از رئیسجمهور بودن میشل عون (یعنی موسس این جریان) را ندیده بگیریم، باید گفت که جریان ملی آزاد تبدیل شده به نیرویی موازیِ بقیهی نیروهای مسیحی و دیگر نمیتواند ادعا کند صفت «نمایندهی قوی مسیحیها» را داراست.
اگر جریان ملی آزاد در برههی پیشرو اقدام به نقد و بررسیهای درونجریانی نماید، احتمالا با خروج یا اخراج برخی از کادرهای این جریان مواجه خواهیم شد که موجبات این خطاهای بزرگ در ائتلافها یا انتخاب نامزدها و درگیریهای حزبی را فراهم کرده بودند. اتفاقاتی که در جزین و کسروان رخ داد، دوباره زمینهی درگیری بر سر ریاست جریان ملی آزاد را باز خواهد کرد، هرچند که رئیس فعلی این جریان یعنی جبران باسیل قوی است و از تایید رئیس جمهور هم برخوردار است.
اگر هم جریان ملی آزاد، و مشخصا جبران باسیل، بخواهند خود را در این انتخابات پیروز بشمارند و بر این اساس رفتار کنند، در آن صورت با مشکل بزرگی مواجه خواهیم بود. جریان ملی آزاد باید با واقعیتهایی روبرو شود که با تصورات قبلیاش دربارهی دوران پس از انتخابات مطابقت ندارد. حق وتویی که سابقا (از طرفی به خاطر قدرت خودش و از طرف دیگر به خاطر حمایتهای حزب الله) در اختیار داشت حالا از دستش خاج شده یا دستکم گروههای دیگری هم همین حق وتو را به دست آوردهاند.
۳- بقایای جریان 14 مارس، یعنی شخصیتهای مسیحی یا احزاب کوچک این جریان هم از جنوب گرفته تا جبل و از بیروت گرفته تا بقاع و شمال لبنان، با شکست گستردهشان ضربهی سهمگینی خوردهاند. مهمترین نتیجهای که از شکست این افراد و احزاب برداشت میشود این است که قدرتهای مهم جریان 14 مارس به آنها پشت کردهاند و حمایتهای خارجی از آنها هم نتوانسته نتیجهی مطلوبی به بار بیاورد.
۴- القوات اللبنانیه توانسته یک پیروزی بزرگ کسب کند. این حزب در 13 حوزه، به وضوح پیروزی قاطع داشته و خواهد توانست یک فراکسیون اختصاصی با 15 کرسی تشکیل دهد. پیروزی القوات نتیجهی استفاده از دو مسئله بود:
اولا ادبیات طائفهگرایانهای که رقبای این حزب به کار گرفتند و نتیجهی سلبی آن به خودشان برگشت. و ثانیا طرح آشتی با جریان ملی آزاد که موجب شد که پای القوات به ائتلافهای تازهای باز شود و در نتیجه بتواند به مناطقی ورود کند که تا پیش از آن به رویش بسته بود، مناطقی از قبیل بقاع شمالی، کسروان، جبیل و عکار.
با توجه به این واقعیتها، جریان ملی آزاد و همینطور سعد حریری برای تشکیل دولت نمیتوانند القوات را ندیده بگیرند. القوات هم حالا میتواند وارد ائتلافهای تازهای شود و به موجب آنها، خود را به نقاط تازهای از کشور هم برساند. هرچند برای تحقق این مسئله، این حزب باید ادبیات و رفتار سیاسی متفاوتی نسبت به گذشته در پیش بگیرد. باید در روزهای آینده منتظر بود و دید چنین ادبیات و رفتار جدیدی از این حزب بروز میکند یا خیر.
۵- ولید جنبلاط موفق شد در این انتخابات، تهدیدهایی که نسبت به رهبریاش بر طائفهی دُروزیها وجود داشت را پشت سر بگذارد. نتایج حاصله، نشانگر ثبات و همینطور برتری بسیار فاحش او بر دیگر رقبا در بین درزیهاست. در کنار آن، جنبلاط سهم خود از نمایندگان سنی و مسیحی را هم (در لیستهای مشترک در مناطق مشترک) حفظ کرده است. جنبلاط موفق شد در این انتخابات، بسیجی که جریان ملی آزاد با پسزمینههای طائفهای علیه او به راه انداخته بود را با موفقیت پشت سر بگذارد. همیچنین توانست وارد ائتلافهای مهمی با نبیه بری و همینطور حزب الله شود. همین مسئله، قطعا نقش مهمی در ائتلافهای مرحلهی پس از انتخابات هم ایفا خواهد کرد.
۶-رقبای سنی سعد حریری توانستند دوران منزوی کردن و به حاشیه راندنشان را [که از سوی حریری و جریانش پی گرفته میشد] پایان دهند. این افراد موفق شدند پایگاههای خود را به عنوان کسانی که نمایندهی حقیقی و مستقیم سنیها هستند (و نه نمایندگان برآمده از ائتلافهای مبهم و تبلیغات) تثبیت کنند. آنها سابقا حریری را به چنین مسئلهای متهم میکردند. نتایج حاصله در تمامی حوزههایی که آنها با حریری رقابت میکردند، نشان میدهد این افراد میتوانند در مرحلهی پیشرو گامهای بلندتری بردارند، حتی اگر حریری همچنان بیشترین شانس را برای تصدی نخستوزیری داشته باشد. آنان خواهند توانست یک نیروی جدید بنا کنند که توان جذب همپیمان از پایگاههای سیاسی دیگر و طوایف دیگر لبنان را هم داشته باشد.
۷-دست آخر باید به این اشاره داشت که ائتلاف امل-حزب الله توانست در این انتخابات به همهی بحث و جدلها دربارهی اینکه آیا واقعا گستردهترین طرفدار را در بین شیعیان دارد یا نه، با قاطعیت پایان دهند. نتایجی که رقبای این ائتلاف در حوزههای انتخابی جنوب و بقاع و جبل (یعنی مناطق شیعهنشین لبنان) کسب کردند ثابت کرد نمیتوان از یک جریان مخالف جدی در برابر امل-حزب الله صحبت کرد. بسیج مردمی که در چندهفتهی اخیر رخ داد نشانگر آن بود که رهبری نبیه بری و سید حسن نصرالله بر عموم مردم شیعه، بر خلاف وضعیت رقبایشان، همچنان ادامه دارد.
امل و حزب الله ثابت کردند دارای قدرت بسیار بالایی در ساماندهی صفوف خود و جلوگیری از هرگونه شکست هستند و از این بالاتر، ثابت کردند قدرت وفادرای به قولهایی که به همپیمانانشان در دیگر احزاب و طوائف دادهاند را دارند.
درصد مشارکت رأیدهندگان در بیروت و درصد آرای نامزد امل حزب الله [امین شری، که رقیب سعد حریری بود و توانست بیشتری رآرای بیروت را کسب کند]، نشانگر قدرت حزب الله و امل در پایتخت بود، درست بر خلاف ادعاهای دیگران، خصوصا ادعاهای جریان المستقبل.
دیدگاه تان را بنویسید