سرویس بین الملل فردا: با پایان سفر اردوغان به عربستان و قطر، احتمال درگیری نظامی در منطقه خلیج فارس به پایینترین حد خود رسید و حالا ریاض چارهای جز توافق سیاسی با دوحه ندارد. به همین جهت بازخوانی علل اجتناب ریاض از مواجهه نظامی با دوحه اهمیت دارد. این روزها عربسنان سعودی بر سر دو راهی رسوا کنندهای قرار گرفته است. از سویی امارات و مصر از او میخواهند فشارها را بر دوحه افزایش دهد، از سوی دیگر زمزمههای اولیه به تدریج به تحلیل غالب در حاشیه خلیج فارس تبدیل میشود؛ تحلیلی که میگوید ریاض چارهای جز توافق با قطر ندارد! البته هنوز هم ریاض برگههای محدودی برای افزایش فشار بر دوحه در اختیار دارد، اما به نظر میرسد دوحه به جز گزینه حمله نظامی در برابر تمام گزینهها از صلابت و قوام کافی برخوردار است تا آسیب چندانی نبیند.
بیشتر بخوانید: افشای نقشه بن سلمان برای ایجاد کودتا در قطر
به همین علت گاهی محافل افراطی در ابوظبی و قاهره، دوحه را به درگیری نظامی تهدید میکنند. علیرغم تهدیدات این محور، ریاض به خوبی میداند «حمله نظامی» برگهای نیست که بتواند روی میز قرار داده امتیاز گیری کند! در این گزارش، ۵ علت برای منتفی بودن درگیری نظامی میان قطر و عربستان را برمیشماریم: ۱ - فقدان زمینهچینی مناسب ۴ کشور مخالف قطر، از همان ابتدا همه ابزارهای اثرگذار خود مانند تحریم شدید را به کار گرفتند و اگر امکان تهدید نظامی مهیا بود، در همان روزهایی که منطقه خلیج فارس در شوک تحریم هوایی، دریایی و زمینی بود باید برای این کار زمینهچینی میکردند. حمله نظامی، امری نیست که یک شبه و بدون زمینهچینی مناسب بتوان به کار گرفت. شیب تحولات نیز به سمتی نیست که تنشها را رو به افزایش بخوانیم! به همین سبب، اگر ۴ کشور مخالف قطر بخواهند گزینه حمله نظامی را دنبال کنند باید تنشها را به طرز محسوسی و به صورت تصاعدی افزایش دهند، در حالی که هماکنون هیچ نشانه جدی برای تغییر سیر تحولات و افزایش تنشها وجود ندارد! در این زمینه، دست کشورهای ضد قطر برای افزایش تنش تقریبا خالی است! آنها طی همان هفته نخست همه ابزارها را
به کار گرفتند و الآن برگه فشار کمتری برای افزایش تنش در اختیار دارند! در این زمینه حسن نافعه استاد علوم سیاسی میگوید: «وقتی شما بخواهید سطح تنش را به سطح فوقالعاده بالایی برسانید، باید برای طی این مسیر برنامه داشته باشید. مثلا اگر بخواهید سطح تنش را از واحد ۵۰ به واحد صدهزار برسانید، باید به صورت تدریجی از ۵۰ به ۱۰۰ و از ۱۰۰ به هزار و همین طور دههزار و ... و صدهزار برسید. وقتی شما روز اول یک دفعه از ۵۰ به ۲۰ هزار میرسانید و بعد یک ماه درجا میزنید یعنی دیگر قابلیتی برای افزایش تنش ندارید! نهتنها دست شما خالی است؛ بلکه طرفهای سوم به شما اجازه تنشآفرینی مضاعف نمیدهند!» ۲ - عدم تغییر در سیاستهای دوحه دوحه در جریان فشارهای ۴۰ روز اخیر ریاض، قاهره، ابوظبی و منامه مقاومت خوبی از خود نشان داد و حتی توانست اقتصاد ملی خود را متناسب با شرایط جدید بازسازی کند. در سطح اقتصادی، اتفاقا قطر توانست فشارهایی متوجه اردن کند تا از طریق اردن به کشورهای تحریم کننده فشار جدی وارد شود! در سطح سیاسی نیز دوحه نهتنها کمترین عقبنشینی و تنازلی از خود نشان نداد، بلکه توانست تغییراتی در معادلات ژئوپلتیکی ایجاد کند! از
طرفی با تأسیس پادگان توسط ارتش ترکیه در خاک خود، برگههای جدیدی را به سود خود در معادلات موازنه قوا در منطقه خلیج فارس وارد کرد؛ از سوی دیگر موقعیت خود را نزد حماس و نوار غزه تثبیت کرد. جالب این جاست که همزمان حماس برای تعامل با دحلان (که نقش بیبدیلی در سیاست خارجی ابوظبی دارد!) و مصر، دست به ابتکارات جدیدی زد و با این ابتکارات، دست کم طرحهایی روی میز پروندههای مربوط به فلسطین قرار گرفت تا در قاهره ایجاد تردید کند! در این میان مهمترین دستاورد سیاسی قطر، جلب حمایت نسبی کشورهای اروپایی بود؛ به طوری که آلمان، بریتانیا و فرانسه به سود دوحه و علیه تنشآفرینی ریاض موضع گرفتند. در سطح رسانهای نیز قطر گرچه روزهای اول در انتظار توافق بود و خویشتنداری بیشتری نشان میداد؛ اما از ابتدای هفته دوم رویکرد تهاجمی تندی علیه ریاض و ابوظبی اتخاذ کرد و در نزاع تند رسانهای، امپراطوری دوحه نشان داد از توان و چابکی قابل توجهی در مقایسه با امپراطوریهای رسانهای ریاض، قاهره و ابوظبی برخوردار است. ساری عرابی نویسنده و تحلیلگر مشهور فلسطینی با مقایسه میان رفتار قطر در سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۷ میگوید: «در جریان تنش قبلی، قطر
عقبنشینیهایی در سطح رسانهای و سیاسی داشت؛ به عنوان نمونه شبکه الجزیره مصر تعطیل شد، هیئت سیاستگذاری و تحریریه الجزیره تغییر و قطر در حمله نظامی به یمن مشارکت کرد. اما قاهره انعطاف نشان نداد و این بار قطر نهتنها تنازلی نداشت بلکه در فضای جنگ روانی و رسانهای شمشیر را از رو بست.»
اینجا بخوانید: چرا واشنگتن نمیتواند قطر را رها کند؟
۳ - فقدان معارضه داخلی قدرتمند در دو هفته نخست بحران خلیج فارس، فضاسازی رسانهای قدرتمندی روی معارضین داخلی تمیم صورت گرفت؛ اما تحولات نشان داد همه ان معارضان در حکم کفهای روی آب بودند و حتی در حد یک ماه نتوانست فعالیتی از خود نشان دهند! از سوی دیگر، همان زمان در مورد امکان وقوع کودتای نظامی علیه تمیم گمانهزنیهای جدی صورت گرفت؛ اما در فضای واقعی و روی زمین هیچ اتفاقی نیفتاد! حتی رسانههای ریاض و ابوظبی که طی این مدت انواع و اقسام شایعات را ساختند و اعتبار رسانهای خود را کاهش دادند، در این مورد ادعایی دال بر دفع کودتا و بازداشت حتی یک افسر ارتش خبری منتشر نکردند! یکدستی و وفاداری کامل ارتش در کشوری که پیش از این سابقه دو بار کودتا را دارد، در کنار فقدان معارضه قابل اعتنا در فضای سیاسی، این قابلیت را به قطر داد که با صلابت ویژهای در برابر فشارهای خارجی بایستد. این نکته قابل توجهی است که حتی تجار و سرمایهگذاران قطری مقیم امارات، بحرین و سعودی بعد از اخراج توسط کشورهای پیشگفته هم جریان انتقادی شکل ندادند، قابل توجه است! این در حالی است که در امارات و سعودی صدای اعتراضات داخلی نسبت به عواقب
اقتصادی تحریم قطر به گوش میرسید. ۴ - محدودیتهای تحمیلی حقوق بین الملل حکام جوان و جاهطلب امارات و عربستان سعودی (محمد بن زاید و محمد بن سلمان) برای جلب اعتماد بین المللی، خود را نسبت به قوانین حقوق بین الملل ملتزم میدانند. واقعیت این است که این دو کشور هیچ مستمسک حقوقی قابل اعتنایی برای حمله نظامی به قطر نتوانستند بیابند! تجاوز نظامی عربستان و امارات به بحرین و سرکوب ملت انقلابی آن، به نام حفظ امنیت خلیج فارس در پوشش نیروهای درع الجزیره انجام شد. در مورد قطر نه هیچ خطر امنیتی وجود داشت؛ نه کسی در دوحه چنین درخواستی برای شورای همکاری خلیج فارس فرستاد! تجاوز نظامی به یمن نیز تحت عنوان درخواست منصور هادی توجیه حقوقی پیدا کرد؛ زیرا منصور هادی از نظر نهادهای بین المللی همچنان رئیس جمهور یمن محسوب میشود! در حالتی که پیماننامههای منطقهای یا درخواست دولت قانونی مطرح نباشد، تنها دو عامل میتواند جنگ و نبرد نظامی بین دو کشور را توجیه کند؛ یا باید «دفاع از خود در برابر تجاوز نظامی خارجی» باشد یا «با مجوز رسمی شورای امنیت سازمان ملل» مورد اول که منتفی است؛ زیرا قطر عملیات نظامی در داخل کشورهای نامبرده
نداشت. مورد دوم نیز با توجه به حمایت قاطع کشورهای اروپایی از قطر نیز غیرممکن به نظر میرسد. ۵ - فقدان برنامه برای فردای پساز حمله نظامی یکی از علل اصلی جدی نبودن گزینه حمله نظامی برای ائتلاف ضد قطری، فقدان طرح و برنامه برای فردای پس از حمله نظامی است! همان طور که در بند سوم عرض شد، عربستان بسیار تلاش میکند بتواند در داخل قطر اپوزیسیونی را بیابد و همپیمان خود در مسیر فشار بر شیخ تمیم قرار دهد؛ اما در این زمینه بیتوفیق مانده است! حتی شب گذشته کاربر افشارگر سعودی، مجتهد ادعا کرد بن سلمان با یکی از فرزندان فراری خاندان آل ثانی دیدار کرده است، اما حتی رسانههای وابسته به بن سلمان نیز نتوانستهاند اپوزیسیون خاصی را علیه شیخ تمیم برجسته سازند! حمله نظامی تنها زمانی توجیه دارد که شما برای فردای پس از حمله نظامی برنامه مشخصی داشته باشید. یا باید پایتخت را فتح و حکومت را تغییر دهید که از این حیث ائتلاف ضدقطری هیچ گزینه قابل اعتنایی برای اداره قطر در اختیار ندارد؛ یا این که با وارد کردن ضربات جدی، حاکمیت کشور خصم را وادار به کرنش کنید که در این مورد نیز قطر هیچگونه نشانه کرنش از خود بروز نداده است! با توجه به
اینکه عربستان نمیتواند گزینه حمله نظامی را جدی بگیرد و از طرف دیگر تا به حال تقریبا از همه ظرفیتهای خود برای فشار استفاده کرده است، باید منتظر توافق میان دوحه و ریاض بود!
دیدگاه تان را بنویسید