خبرگزاری فارس: پس از حوادث 11 سپتامبر و همزمان با حمله آمریکا به عراق، فریاد آمریکایی برای یک پروژه هدفدار بلند شد، پژروهای که به دنبال ترسیم یک نقشه جدید در منطقه بر اساس نظریه «خاورمیانه جدید» بود؛ این فریاد با جنگ اسرائیل علیه لبنان در سال 2006 بلندتر شد اما پیروزی لبنان این پروژه را ناکام گذاشت. وبگاه «النشره» در گزارشی در این باره نوشت: اما آمریکا از تحقق این طرح دست برنداشت و به ابزارهای مهندسی راهبردی از طریق تشکیل دوباره فرمتهای منطقهای در بازی «بهار عربی» روی آورد تا این تغییر«حقوقی، مشروع و آمیخته با دموکراسی» به نظر بیاید. این تحرکات امروز تحت مفهوم آمریکایی «خاورمیانه بزرگ» متمرکز شده که مرزهای (مساحت) جغرافیای تاریخی «سایکس-پیکو» را میپیماید و دامنه جغرافیایی گستردهتری که علاوه بر جهان عرب، ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان و جمهوریهای آسیاسی مرکزی و قفقاز را شامل میشود، مطرح میکند. پس از شکست اسرائیل در جنگ 2006 که طرح کنار زدن حزبالله را دنبال میکرد، حزباللهی که در رأس جنبشهای مقاومت در منطقه به شمار میرود؛ درهای لبنان در مقابل طرح خاورمیانه جدید بسته شد و نیاز به باز کردن
درهای سوریه و ایجاد گروههای تروریستی که مانند ابزار برای تحقق طرح تجزیه و کنار زدن کشورهای ایستاده در برابر آن بود، حس شد. این «شبهنظامیان سایه» مانند القاعده، النصره و داعش و امثال آن، شبهنظامیانی خطرناک با ایدئولوژی خاص خودشان بودند که قرار بود پس از سوریه، مستقیما وارد لبنان و عراق شوند اما ایستادگی و تدابیر محور مقاومت در خصوص این موضوع مانع از اجرای این نقشه شد؛ از جمله این تدابیر ورود پیشگیرانه حزبالله در سوریه، ظاهر شدن جنبشهای مقاومت در سوریه و عراق برای مقابله با گروهکهای تروریستی، خلق جبهه بینالمللی حامی سوریه، کمک به گروههای مقاومت در فلسطین اشغالی، گسترش نفوذ محور مقاومت مانند حوادث بحرین و یمن بود. پس از تجربه موفق حزبالله در سوریه به عنوان یار کمکی ارتش سوریه و با گسترش دامنه جغرافیایی و میدانی میان محور غربی به فرماندهی آمریکا، اسرائیل، ترکیه و عربستان و محور شرقی به فرماندهی ایران، گروههای مقاومت و روسیه و چین ، کُپیها و تقلیدهایی از عملیات در جغرافیای پرتنش صورت گرفت پس جنبشهای مقاومتی جدیدی در مقابل گروههای تروریستی شکل گرفت مانند «النجباء»، «الحشد الشعبی» و «اهلالحق»
«حزبالله عراق وسوریه» و غیره. همه اینها بر این دلالت دارد که حزب الله را میتوان به نوعی «پیچک» تشبیه کرد که دارای سرها و ریشههای متعد است و اگر یک سر آن قطع شود به جای آن سردیگری میروید. این موضوع فقط به تاسیس گروههای مقاومتی محدود نشد بلکه به نوعی هماهنگی میان این احزاب و گروهها مانند ارتش سوریه، جهاد اسلامی فلسطین، انصارالله در یمن، جمعیت «الوفاق» بحرین و غیره نیز کشیده شد به این ترتیب حزب الله اقدام به عملیات شبکهسازی ژئواستراتژیکی با ستونهای اساسی فعال برای مقابله روی آورده و نقش رهبری و هدایت جنبش های مقاومت در منطقه را بر عهده گرفته است. پروژه تجزیه در منطقه، تکهتکه کردن، تقسیم ژئوسیاسی، تخریب راهبردی، بیتفاوتی ایدئولوژی کشورهای و ملتهای منطقه را دنبال میکند اما در مقابل، محور مقاومت عملیات اتصال ژئوسیاسی ، ترمیم راهبردی و زنده نگه داشتن عقیده را دنبال میکند. پس منطقه اکنون در مقابل دو پروژه متناقض در دیدگاه، مسیر و اهداف قرار دارد و محور غالب در نهایت چهره جهان را به کلی تغییر خواهد داد و محور شکستخورده، از بین خواهد رفت. به نظر میرسد پروژه محور مقاومت تا کنون موفق بوده، حزب الله تا
کنون سر پیکان بوده و به یکی از مهمترین مدیریتکنندگان درگیری در منطقه تبدیل شده است؛ بنابراین خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید دیگر بر اساس طرح آمریکایی-غربی ترسیم نخواهد شد بلکه (خاورمیانه جدید) بر اساس دیدگاه محور مقاومت که بیشتر توطئهها برای منطقه را ناکام گذاشته، خواهد بود. «النشره» در ادامه گزارش خود نوشت: حزب الله، ریشه اصلی تمام جنبشهای مقاومت در منطقه خواهد بود، «سید حسن نصرالله» دبیرکل آن فرمانده کل تحرکات مقاومت در منطقه خواهد بود؛ وی این نقش را از پیش یعنی قبل از نوسازی سازمانی ، با جایگاه، سخنرانیها و موقعیت خود به عنوان «سید مقاومت » در منطقه و نیز با برخورداری از صفات متعددی به عنوان پدر معنی مقاومت در منطقه ایفا کرده است . چه بسا آینده ، شاهد تغییراتی در ساختار جنبشهای مقاومت باشد به نحوی که دبیرکل دیگری برای حزب الله در نظر گرفته شود که همپایه با رهبران دیگر جنبش های مقاومتی در سوریه، عراق، یمن، بحرین و فلسطین باشد و به این ترتیب سید حسن نصرالله از دبیرکلی حزبالله به دبیرکلی همه جنبش های مقاومت در خاورمیانه منتقل شود. این همان چیزی است که هویت و شکل ارتباطی برای مقاومت و حضور یک
شخصیت منطقهای برای سازمانی مقاومتی واحد تحت فرماندهی واحد را تضمین میکند که سید حسن نصرالله فرمانده کل آن یا رئیس هیأت امنای آن باشد. این فرم جدید که معرفی کننده سازمانها و جنبشهای مقاومت است باید در یک اقلیم جغرافیایی گسترده متمرکز باشد که ایدئولوژی مقاومت بر آن حکمفرما باشد و بر ستونهای هماهنگ برای جامعه جهادی شامل و متکامل بنا شده باشد. همانطور که این اقلیم جغرافیایی مقاومت باید بر جغرافیای فرهنگی و دموگرافی مقاوم بنا شود تا تمام طرحهای تجزیه را خنثی کند.
دیدگاه تان را بنویسید