بیاعتمادی به روسیه به خاطر نزدیکی تاکتیکی پوتین و ترامپ
فقط یک دیپلماسی مستقل و آگا میتواند قبل از اینکه ایران را به کارت بازی روسها تبدیل کنند، با کارت روسیه موازنه بینالمللی ایجاد کند.
انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا و طرح شعارهای "نخست آمریکا"ی او، بازگشت به عصر انزواگرایی ایالات متحده را در اذهان بسیاری تداعی نمود. لیکن وی به تدریج با گلوبال واقعیِ غربی آشنا می شود و از پوستۀ شعارهای عوام پسند داخلی بیرون می آید. متحدان اروپایی و آسیایی ایالات متحده نیز با تشویش تمام دست به کار شده و با وجود تشدید حرکت های واگرایی و ناسیونالیستی، درصدد تقویت اتحادهای کلاسیک غربی به رهبری ایالات متحده بر می آیند. آمریکا به خوبی می داند که با تهدیدات و چالش های بسیاری رویارو می باشد و انتخاب دیگری غیر از حفظ اتحادهای بحری و گلوبال گذشته ندارد. انتخاب تیم جدید امنیتی ترامپ به وضوح نشان می دهد که متحدان قدیمی آمریکا نباید شاهد تغییرات اساسی در سیاست های امنیتی و بین المللی ایالات متحده باشند. متحدان اروپایی و آسیایی آمریکا نیز به سهم خود و به شتاب با افزایش بودجه های دفاعی و دیگر اقدامات نمادین بر جلب نظر امریکای دونالد ترامپ و حفظ اتحادهای موجود می کوشند. گرچه شکنندگی اتحادها در اردوگاه گلوبالی غرب نیز با عواملی نظیر برگزیت، رشد ناسیونالیسم و پوپولیسم در اروپا، رشد ضعیف اقتصادی، عرض اندام چین در غرب اقیانوس آرام، توان هسته ای کره شمالی، رشد تروریسم داعشی، کودتا در ترکیه و مانورهای اردوغان در این کشور مهم راهبردی، ابتکارات روسیۀ پوتین در شرق اروپا و خاورمیانه، اقتدار منطقه ای ایران و برخی تحولات دیگر در فیلیپین و تایلند و امثالهم تا حدی تضعیف شده، لیکن مبانی اتحادهای غربی به رهبری آمریکا، زیر چتر ناتو و سایر مولفه های قدرت هنوز مسلط دنیای غرب اعم از اقتصادی، مالی، تکنولوژیکی و رسانه ای کماکان بر سایر اتحادهای جهانی برتری دارد و به مراتب قوی تر، پایدارتر و جهانی تر عمل می کند. ابتکارات و مداخله جویی های نظامی و غیرنظامی ولادیمیر پوتین طی دو سه سالۀ اخیر در شرق اروپا و خاورمیانه که با توفیقات نسبی او در سوریه همراه شد و همینطور اتخاذ سیاست های حساب شدۀ وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که توانست نظرات تاکتیکی رئیس جمهور منتخب آمریکا را موقتا جلب نماید بیش از همه در میان همسایگان اروپایی روسیه، این قدرت نظامی و هسته ای بزرگ نگرانی ایجاد کرد و اروپایی ها را به فکر چاره و توسل کماکان به اتحادهای فراآتلانتیکی انداخت. ولادیمیر پوتین هم اکنون چشم به انتخابات مهم اروپایی (آلمان و فرانسه و هلند و ...) در سال جدید دوخته و سعی بر تأثیرگذاری بر آن و تقویت فرآیندهای گریز از مرکز اروپایی نیز دارد. اگر احزاب سیاسی قدیمی و محافظه کار در این انتخابات مهم راه به جایی نبرند و قافیه را به احزاب راست و ناسیونالیست ببازند آن وقت باید گفت که در فرآیندهای ساختاری و مستقر در دنیای غرب تکانه های جدی رخ داده است. در همین حال راهبردهای روسیۀ ولادیمیر پوتین در منطقه و به ویژه در سوریه که با پیروزی های بزرگ نیروهای بشار اسد تحت پشتیبانی روسیه و ایران در حلب همراه بود، نقطۀ عطفی در بیش از پنج سال بحران و جنگ داخلی در سوریه به شمار می رفت. اینک ابتکار عمل روس ها در تعامل نزدیک منطقه ای با ترکیۀ رجب طیب اردوغان شک و تردیدهایی را به ویژه در داخل کشورمان برانگیخته و بسیاری از خود می پرسند که آیا روسیه دست ایران را در منطقه و به ویژه در سوریه کوتاه نخواهد کرد؟ پوتین عنصر قابل اعتمادی به عنوان یک متحد بزرگ و یک همسایه است و ایران را در سوریه جا نخواهد گذاشت؟ به خصوص اقشار نخبگان داخلی که البته همواره عمدتا از گرایشات سنتی غرب گرایانه به ویژه بعد از انقلاب نیز برخوردار بوده اند با استناد به سوابق تاریخی، پیوندهای جدید شکل گرفتۀ میان تهران و مسکو را با ظن و تردید و وسواس مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند و بر ضرورت همواره فاصله گیری معنادار از مسکو تأکید می ورزند. این نگاه داخلی با توجه به فضای بین المللی و غربی و مخصوصا اروپایی که به شدت ضد روسیۀ پوتین عمل می کند، تقویت هم می شود و مراکز راهبردنویسی و مرجعیت های سیاسی و امنیتی داخلی را به شدت تحت الشعاع اندیشه های خود قرار می دهد. نگارنده در عین تأکید بر به جا بودن اینگونه نگرانی ها و ضرورت هوشیاری در تعامل با روسیه در روابط دوجانبه و به ویژه در مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای اما در یک نگاه کلان با توجه به کلیه شرایط حاکم بر محیط بین المللی که در مقدمه نوشتار ذکرِ خلاصۀ آن رفت، بی اعتمادی افراط گونه به روسیه و اصرار بر فاصله گیری از همسایۀ شمالی را نیز اغراق آمیز و گمراه کننده می داند. روس ها هم البته به نوبۀ خود همیشه دلیل می آورند که: "اعتماد یک طرفه به دست نمی آید و ما نیز ایران و ایرانیان را از دیرباز و در بزنگاه های تاریخی اغلب در اردوگاه غرب و غربیان دیده ایم و شناخته ایم!" گرچه آراء و مباحث پیرامون این موضوع مفصل و بیرون از اندازۀ این مقال است لیکن به خیلی اجمال شاید بتوان گفت که: ١- تضاد منافع و کشمکش قطعه سرزمینی روسیه و دنیاهای غربی از قدمتی هزار ساله برخوردار است و شقاق عوالم شرق ارتدوکسی و غرب کاتولیکی به درازای تمام تاریخ روسیه است. ٢- دنیای روسی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در محاصرۀ دنیای غربی قرار گرفته و ناسیونالیسم روسی به شدت تحقیر شده است، در دوران مدافعه و بازسازی روحیۀ ملی خویش به سر می برد و لذا سازش این دو دنیای غیرهمسنگ به دلیل بحران های متعدد داخلی و جمعیت شناختی روسیه عجالتا واقعی و معنادار نیست و اجمالا: روسیه در شرایط تدافعی و حصر کنونی در عین حال از مزیت های راهبردی در عرصه های نظامی و هسته ای و انرژی برخوردار است و درست به همین دلیل هیچ قادر نیست متحدان موقتی و گریزپای خود را که به سختی نقد کرده به سادگی و بر سر سازش های نسیه با غرب از کف بدهد. نزدیکی روسیه و مخصوصا روسیۀ پوتین با آمریکای ترامپ، تاکتیکی و غیرواقعی است و شکنندگی خود را در آیندۀ نزدیک نشان خواهد داد. در این شرایط پیچیده و بسیار سیال فقط یک دیپلماسی مستقل، آگاه، با فراست و متهور می تواند قبل از اینکه ایران را به کارت بازی روس ها تبدیل کنند، با کارت روسیه موازنه بین المللی ایجاد کند و منافع ملی را پاس بدارد.
دیدگاه تان را بنویسید