خبرگزاری فارس: حوادث روزهای گذشته در عراق و ورود روز شنبه طرفداران جریان صدر به پارلمان و دفتر نخست وزیری، اوج درگیریهای سیاسی یک ماه اخیر این کشور را رقم زد؛ اختلافاتی که بر سر ترکیب کابینه و ماهیت آن بروز کرده است و هنوز هم ادامه دارد.
با نگاه به این اتفاقات و نگاهی دیگر به فضای سیاسی در عراق از سال 2003 و سقوط صدام، متوجه بی ثباتی و شکنندگی همیشگی فضای سیاسی این کشور میشویم.
اختلافات سیاسی از سال 2004 همراه با اولین دوره انتخابات پارلمانی خود را نشان داده است که با چند ماه تأخیر به انتخاب نخستوزیر انجامید. در پارلمان دوم در سال 2010 نیز عراق به مدت 8 ماه نخست وزیر نداشت. در سال 2014 نیز نوری المالکی بسختی پذیرفت که منصب نخست وزیری را به کس دیگری واگذار کند.
علاوه بر این، اختلافات درون پارلمانی و قربانی شدن طرحها در سایه اختلافات بین احزاب، عملا پارلمان را با عدم کارایی مواجه کرده است. اختلافات بین کردها و دولت مرکزی یا بین گروههای شیعی و سنی گسست و عدم یکپارچگی را موجب شده است.
اختلافات درون پارلمانی و قربانی شدن طرحها در سایه اختلافات بین احزاب، عملا پارلمان را با عدم کارایی مواجه کرده است.
اما ریشه این ماجراها کجاست؟
مقدمه بالا برای رسیدن به این سؤال بود و اینکه ریشه عدم ثبات سیاسی عراق چیست؟
موضوعی که قصد مطرح کردن آن را داریم، قابل تعمیم به دیگر کشورهای بی ثبات خاورمیانه از جمله لبنان، سوریه تا یمن و لیبی نیز هست.
کلید واژه ما دو عبارت است: ملتسازی و سیستم پارلمانی؛ نویسنده معتقد است عدم ملتسازی درعراق و همچنین سیستم پارلمانی ریشه تمام بی ثباتیها در این کشور است. عدم ملت سازی یا ملتسازی ناقص منجر به عدم یکپارچگی، رشد تعلقات و اختلافات قومی و قبیلهای، رشد تروریسم، نفوذ آسان عوامل بیگانه و قدرتهای بزرگ و نهایتا جنگ و ناآرامی داخلی میشود. حال در این میان اگر کشور بر اساس سیستم پارلمانی و نه ریاستی اداره شود، مشکلات دو چندان خواهد شد و امید ناچیزی برای پیمودن مسیر ملتسازی خواهیم داشت و عملا هر پروژهای برای کم رنگ کردن قوم و قبیله و ایجاد ملت واحد را به شکست خواهد کشاند.
ملت
تعاریف مختلف و گاه متضادی از عبارت «ملت» شده است که با دقیق شدن در این تعاریف میتوان تعریفی نسبتا جامع بدست آورد؛ بر این اساس گروه ملی به یک جامعه بشری گفته میشود که دارای سرزمین جغرافیایی واحد هستند و به این محدوده جغرافیایی حس مشترک تاریخی و تعلق مشترک فراتر از وابستگیهای مذهبی، قومی و حتی زبانی دارند که به مرور زمان در طول تاریخ شکل گرفته است.
عدم ملتسازی، یعنی هنوز وفاداریهای قومی و قبیلهای بر وفاداری به موجودیتی به نام کشور، ارجحیت دارد. منافع قوم فراتر از منافع کشور است. در عراق پیش از آنکه فردی خود را عراقی بداند، شیعه مذهب یا سنی مذهب یا کرد میداند. شاید به همین دلیل است که ما ابتدای ظهور داعش، شاهد همراهی برخی از مردم شهرهای سنی نشین با آن در اشغال شهرشان بودهایم. در موصل، تکریت، الرمادی یا فلوجه، گزارشهای بسیاری از همکاری برخی از مردم شهر با تروریستهای داعش در دست است.
در دوره طولانی از تاریخ عراق، شیعیان و کردها سرکوب شدهاند و حال برخی مردم اهل سنت احساس میکنند حقشان ضایع میشود. سوای صحت یا کذب این احساس، نکته این است که این احساس وجود دارد.
تمامی اینها نشان از عدم ملتسازی در عراق است. از زمانی که کشور عراق به یکباره با فروپاشی عثمانی شکل گرفت تا کنون تلاشی برای ایجاد حس مشترک تعلق، به موجودیتی به نام عراق در میان مردم نشده است.
عدم ملتسازی، یعنی هنوز وفاداریهای قومی و قبیلهای بر وفاداری به موجودیتی به نام کشور، ارجحیت دارد.در عراق پیش از آنکه فردی خود را عراقی بداند، شیعه مذهب یا سنی مذهب و با کرد میداند
صدام دیکتاتور سابق عراق، سعی داشت ملیگرایی عربی را در عراق مبنا قرار دهد، اما او بیش از 70درصد جمعیت این کشور را در این پروژه نادیده میگرفت و سرکوب میکرد. آرامش در یک کشوری فاقد ملت به معنی اخص آن، تنها در سایه دیکتاتوری -البته آن هم شکننده و گذرا- ممکن است و اگر میخواهیم همراه با دموکراسی آرامش نیز در کشوری حاکم باشد، تنها راهش ملتسازی است.
در کشورهایی مثل یمن، لبنان، لیبی و سوریه نیز وضع همین منوال است، وفاداریهای قبیلهای، قومی و مذهبی پیش از وفاداری به کلیتی به نام کشور قرار دارد و به همین دلیبل است که این کشورها همواره مستعد نا امنی و شورش هستند.
پرداختن به چگونگی پیمودن روند ملتسازی، خارج از حوصله این نوشته کوتاه است.
نظام پارلمانی
اینکه در کشوری، نظام پارلمانی کارایی بیشتری دارد یا ریاستی، به عوامل مختلفی بستگی دارد.
برای یک نظام پارلمانی پویا و موفق، فرهنگ پیشرفته سیاسی مردم، احزاب کارا و واقعی، اقتصادی پویا، امنیت و از همه مهمتر، تکمیل روند ملتسازی لازم است.
در نظام پارلمانی احزاب جایگاه مرکزی دارند، احزابی که بر مبنای تفکرات مختلف و نه بر منافع قوم و قبیله و مذهب شکل گرفته باشد.
در عراقی که احزاب به فکر منافع سطح پایین قوم و مذهب خود هستند و منافع عراق در وهله دوم تعریف میشود، سیستم پارلمانی کارایی ندارد و منجر به بنبستهای متعدد در اداره سیاسی و به تبع آن در اداره اقتصادی و امنیتی میشود.
در سیستم پارلمانی، همه تصمیمات بر عهده توافق بین گروههای سیاسی گذاشته میشود و حال اگر گروههای سیاسی در کشمکش قومی و مذهبی و منافع سطح پایین باشند، آن وقت، آن میشود که در عراق شاهد هستیم. هم سیاست تعطیل میشود، هم با وجود منابع عظیم نفتی فقر گسترش مییابد و هم اراده مبارزه با تروریسم در حد کامل خود وجود ندارد.
سیستم پارلمانی به فرهنگ سیاسی مردم نیز بستگی دارد، اینکه در انگلیس سیستم پارلمانی جواب میدهد اما در فرانسه پس از چهار جمهوری، سرانجام سیستم ریاستی میتواند ثبات و پیشرفت را به این کشور بازگرداند؛ به فرهنگ سیاسی مردم این کشورها بستگی دارد. در فرانسه پس از گسستگیهای متعدد سیاسی، روحیه و فرهنگ سیاسی مردم خواستار سیستم ریاستی با اختیارات وسیع رئیسجمهور بود که ژنرال «دوگل» این نیاز فرانسویها را برآورده و سیستم پارلمانی جمهوری چهارم را به ریاستی بدل کرد.
سیستم پارلمانی یا ریاستی فی نفسه واجد کارایی یا ارزش نیستند و در موقعیتها و شرایط مختلف باید محک بخورند.
نکته مهم پایانی اینکه، در این وضعیت کشمکشهای قومی و مذهبی و منافع شخصی و حزبی بین فراکسیونهای مختلف پارلمان، سیستم پارلمانی بیشتر موجب هرج و مرج است و باعث میشود تا ترجیح منافع قومی و سطح پایین به منافع ملی و سطح کلان بیش از پیش در فرهنگ سیاسی مردم نهادینه شود و این یعنی مانعی بزرگ بر سر راه ملتسازی.
به بیان دیگر، سیستم پارلمانی خود باعث کند شدن روند ملتسازی در عراق شده است و از سوی دیگر، عدم ملت سازی سیستم پارلمانی را ناکارآمد میکند.
دیدگاه تان را بنویسید