خبرگزاری تسنیم: عبدالباری عطوان تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله جدید خود در پایگاه خبری رأی الیوم نوشت: بسیاری از مسئولان کنونی و سابق غربی در مورد اوضاع منطقه و تحولات آن موضعگیری میکنند، ما از برخی از این موضعگیریها رد میشویم، اما برخی دیگر نیازمند توقف و تحلیل هستند، چرا که این افراد بیشترین نقش را در حمله به سرزمینهای ما و تجزیه آن دارند و بذر فتنه فرقه ای را در این سرزمینها کاشته و آن را آبیاری میکنند. آنها نقشههای جدیدی را ترسیم کرده و مرزها را مشخص میکنند و بیشتر رهبران ما نیز تنها به عنوان ابزار دست آنها هستند. نکتهای که این هفته توجه من را به خود جلب کرد، اظهارات قابل تأمل "مایکل هایدن" مدیر سابق سازمانهای جاسوسی آمریکا در گفتوگو با شبکه سی ان ان بود که تأکید کرد: سوریه دیگر وجود خارجی ندارد و عراق به پایان رسیده است، این دو کشور دیگر به گذشته خود باز نخواهد گشت. لبنان دچار تجزیه شده و لیبی به تاریخ پیوسته است. این یک پیشبینی وحشتناک بود که از سوی کسی مطرح شد که مدیریت اتاقهای تاریک در دهلیزهای دولت آمریکا را برعهده داشته و عناصر و مزدوران زیادی را جذب کرده و به تجهیز و
تسلیح شبهنظامیان پرداخته است. وی همان کسی است که راهکارهای هرجومرج خونبار در منطقه و نحوه اجرای آن را ترسیم نموده است. به حال ما باید این سخنان را جدی بگیریم تا بتوانیم پیش از فوت وقت، باقی مانده آنچه که قابل نجات هستند را نجات دهیم. مقامات آمریکایی عمدتاً بعد از اینکه سمتهای خود را از دست داده اند، آزادی عمل بیشتری در بیان مطالب و ابراز واقعیت مسائل پیدا میکنند و برخی واقعیتها و اطلاعات را با آگاهی یا بدون اطلاع به بیرون درز میدهند. نکته قابل توجه در این جهت که اظهارات هایدن به صورت جزئی نشان دهنده سخنان جان کری وزیر خارجه آمریکا در برابر کنگره بود که گفت: حفظ سوریه به صورت متحد دیر شده است. سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه نیز در این رابطه گفت: فدرالیته سازی سوریه یکی از مهمترین راهکارهای مطرح شده برای آینده این کشور است. فدرالیته در مفهوم استعماری و غربی کاملاً متناقض با نحوه اجرای آن در کشورهای با ثبات غربی است و معمولاً به معنای اقدام مقدمه سازی برای تجزیه کشور براساس مبانی فرقه ای و نژادی مطرح است. دیدگاه حاکم موجود بعد از 5 سال از آغاز انقلاب های مردمی این است که بیشتر این انقلابها
جعلی بوده یا اینکه توسط دولتهای غربی از مسیر اهداف واقعی خود منحرف شد و در مسیر منافع این کشورها به کار گرفته شد. آمریکا از عطش مردم برای آزادی و رهایی از ترس طاغوتها استفاده کرده و برخی عناصر وابسته به خود را در درون نظام قرار داد. واشنگتن از برخی ابزارهای رسانهای خود برای از بین بردن برخی رژیمهایی که در برابر پروژههای غربی مقاومت میکردند و راهکارهای مسالمت جویانه برای حل درگیریهای عربی اسرائیلی را رد می کردند، استفاده کرده و آن را محور سیاستهای عربی و بینالمللی خود قرار داد. یکی از خطرناکترین ابعاد پروژه جدید غرب شکلدهی مجدد منطقه و مرزهای آن از طریق توطئههای تجزیه طلبانه و غرق کردن آن در جنگها است. به این ترتیب ارزشهایی نظیر همزیستی مسالمتآمیز از بین رفته و ارتشها منحل میشوند و دیدگاههای مبارزاتی در جایگزینهای جدید به سمت اعتقادات تجزیهطلبانه فرقهای یا نژادی پیش میرود. عراق به پایان نرسیده و سوریه بخار نشده است. لیبی نیز همچنان از نقشه حذف نشده و یمن در دریای سرخ یا صحرای ربع الخالی غرق نشده است. اینها دولتهایی هستند که ملتهای آنها ژنهای امپراتوری و تمدنی را در اختیار داشته و
باعث میشود آنها به مراکز رهبری خود بازگردند، درست مانند اقداماتی که در هشت هزار سال پیش تاکنون انجام میدادند. دولتهای عربی و آمریکا و اسرائیل هزینه گرانی برای این توطئههای تجزیهطلبانه در منطقه پرداخت خواهند کرد، توطئههایی که به دست متحدان علنی و مخفی اسرائیل اجرا میشود، چرا که این طرح ها جوانب دیگری دارد که عده کمی از آن اطلاع دارند. مهمترین این جوانب هرجومرج تسلیحاتی و بروز نسل جدیدی از عربهای سرخورده است که به دنبال انتقامگیری هستند. آنها چیزی برای از دست دادن ندارند، کشورهای آنها تخریب شده و آینده آنها از بین رفته و ثروتهای نفتی و منابع طبیعی آنها در راستای رفاه شهروندان اروپایی و آمریکایی به شکل معاملههای تسلیحاتی که برای کشتار برادران آنها به کار میرود، نه دشمنان واقعی آنها؛ از بین رفته است. کلاوس شواب رئیس و مؤسس کنگره اقتصاد جهان در سخنرانی خود در مراسم برگزاری این کنگره در ژانویه گذشته بدون قصد به این موضوع اشاره کرده و خطاب به حاضران اروپایی گفت: کشورهای شما در سالهای آینده با یورش آوارگانی مواجه میشود که شاید تعداد آنها بالغ بر یک میلیارد نفر باشد. این به معنی لگدمال شدن کامل
قاره اروپا است. به این ترتیب بود که فرهنگ و تمدن اروپایی از بین میرود و هرجومرج بیسابقهای در آن ایجاد خواهد شد. شواب یک فرد عادی نیست که سخنی را بیهوده مطرح کند، بلکه یک اقتصاددان سوییسی است که به دقت پیشبینیهای خود مشهور شده است، چگونه ممکن است کمتر از یک میلیون آواره سوری اتحادیه اروپا را به چالش کشیده و آن را تهدید به فروپاشی نمایند؟ چگونه ممکن است این رقم به یک میلیارد مسلمان فراتر رود؟ رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه وقتی که از بمب هستهای آوارگان استفاده کرده و از اروپاییها باج خواهی کرد، تنها با دریافت 3 میلیارد دلار در سال مرزهای خود را میبندد و آزادی حمل و نقل شهروندان این کشور بدون ویزا نشان دهنده خطرات استفاده از سلاح آوارگان در آینده نزدیک است، در این شرایط ما میتوانیم تصور کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این تعداد عناصر مسلح که غرب آنها را تروریست میخواند، به سمت آن یورش ببرند. کسانی که وطن عربی را تکهتکه میکنند و سعی دارند دولتهای آن را به دولتهای شکست خورده تبدیل کنند و نقشههای جدیدی برای ابقای اسرائیل به عنوان یک دولت اشغالگر و امن و نژادپرست ترسیم کنند، در آینده نزدیک به
اشتباه فاجعهآمیز خود پی خواهند برد. ما به عنوان عربها و اهالی خاورمیانه کم و بیش هزینههای پروژههای تجزیهطلبانه آنها را با خون و ثروتها و امنیت خود در طول پنج سال گذشته دادهایم، اما این نکته را عجیب و بعید نمیدانیم که دیگران نیز که این طرحها را آماده کردهاند، به زودی سهم خود را از این اقدامات دریافت کنند. فاصله زیادی تا آن روز نمانده است.
دیدگاه تان را بنویسید