برجام و سرانجام
ابوالقاسم دلفی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: این که سرانجام مذاکرات هسته ای در وین که ظاهرا تنها بر اجرای برجام متمرکز است، به نتیجه مورد نظر جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده منتج خواهد شد و تحریم ها لغو و امریکا مجدداً به جمع گروه کشورهای پنج به اضافه یک ملحق می شود یا نه، بستگی به نوع نگاه و انتظارات و چشم انداز روند مذاکرات پیش رو دارد که نه تنها سهل و ممتنع بلکه بین ممکن و ناممکن در حرکت است و چیره دستی و تبحر مذاکراتی و آشنایی و رصد مستمر تحولات پیرامونی مذاکرات، آن را به سمت و سوی مورد نظر هر یک از طرفین سوق خواهد داد.
در جریان آخرین گفت وگوهای وین بین ایران و کشورهای گروه چهار به اضافه یک با حضور غیر مستقیم ایالات متحده، بارقه هایی که طی هفته ها و روزهای اخیر همواره بر آنها به عنوان امیدواری های نزدیک در "سرانجام برجام" دل بسته شده بود همچنان خود نمایی و مورد تاکید قرار می گیرد.
این که سرانجام مذاکرات هسته ای در وین که ظاهرا تنها بر اجرای برجام متمرکز است، به نتیجه مورد نظر جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده منتج خواهد شد و تحریم ها لغو و امریکا مجدداً به جمع گروه کشورهای پنج به اضافه یک ملحق می شود یا نه، بستگی به نوع نگاه و انتظارات و چشم انداز روند مذاکرات پیش رو دارد که نه تنها سهل و ممتنع بلکه بین ممکن و ناممکن در حرکت است و چیره دستی و تبحر مذاکراتی و آشنایی و رصد مستمر تحولات پیرامونی مذاکرات، آن را به سمت و سوی مورد نظر هر یک از طرفین سوق خواهد داد.
از ابتدای شروع به کار دولت جدید امریکا و ریاست جمهوری آقای بایدن همواره این نکته مورد تاکید بوده است که اولویت دستگاه اداری مستقر در کاخ سفید، پس از دوران سیاه و ننگین ترامپ، اولویت نگاه به داخل و زمینه سازی برای بازگرداندن وحدت ملی متلاشی شده ایالات متحده، بوده و اینکه این اولویت چگونه می تواند با دیگر اولویت ها و دستورکارهای مهم بین المللی و جهانی واشنگتن تطبیق و همسوئی یابد و در کشاکش بحران های پیرامونی ایالات متحده جایگاه خود را برای اجرا، تبیین و تعیین کند، مورد سوالقرار می گیرد.
اگرچه آقای بایدن و همکاران وی در حوزه سیاست خارجی امریکا، چه قبل و چه بعد از ورود به کاخ سفید به کرات بر موضوع بازگشت امریکا به برجام و از سرگیری تعهدات بین المللی این کشور تاکید داشته اند، لیکن روشن بود که تحقق این تمایل و راهبرد باید با هماهنگی و همسوئی تنگاتنگ با حوزه های مسائل داخلی امریکا و خصوصاً دستیابی به اجماع سیاسی و مساعد بودن زمینه افکار عمومی و اکثریت قابل قبول کنگره، برای اجرای راهبرد دموکرات ها توسط کاخ سفید تحقق یابد.
بنابراین با نگاهی به روند تحولات داخلی امریکا و تلاش های آقای بایدن برای سر و سامان دادن به نابسامانی های داخلی، که علی الأصول زمان بر و پر هزینه خواهد بود، گمان بر این که موضوع برجام از مرحله بندی اولویت های کاخ سفید تغییر مکان دهد و به رده های متفاوت تری نسبت به آنچه حوزه پیرامونی دلمشغولی های کشورهای گروه پنج به اضافه یک تصور می کردند، تغییر یافته باشد، عینی تر و عملیاتی تر شده، و در این راستا فشارها و لابی های مخالف برجام و جمهوری اسلامی ایران که طی سال ها دوری و عدم حضور در حوزه افکار عمومی امریکا و بعضاً غفلت در سنا، کنگره و سایر محافل موثر در تصمیم سازی های ایالات متحده، علیه ایران شکل گرفته است، همچنان مانعی اساسی و جدی برای تصمیم گیری های کاخ سفید و بایدن درگذر از دوران بحرانی فعلی محسوب می شود و خطر این که به بهای تحقق اهداف برجامی ایالات متحده یک دستی و همسویی های داخلی و الزامی برای راهبردهای ملی آقای بایدن خدشه دار شود، هزینه کمی نیست که بایدن و تیم سیاست خارجی وی به سادگی با آن کنار بیایند و در خصوص آن به نگاه واحد و اجماع برسند.
شاید در همین نقطه اساسی و کلیدی است که تشابهاتی عینی و روشن در صحنه آرایی های پیش روی واشنگتن و تهران در قبال نگاه به "تحولات داخلی برجام " در دو کشور مشاهده می شود.
هم زمانی و فضاسازی های بی سابقه ای که پس از انتشار فایل صوتی وزیر امور خارجه در خصوص دیدگاه ها و نظرات ایشان پیرامون راهبرد سیاست خارجی کشور رخ داد، فارغ از هر گونه نگاه جناحی نسبت به آن و در شرایطی که برجام با کسب نظر مساعد مقام معظم رهبری برای مذاکرات وین و تعیین اولویت ویژه برای به ثمر رساندن آن که می تواند تاثیرات مختلفی در فضای داخلی، منطقه ای و بین المللی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد، حاکی از آن است که تلاش های جریان مخالف داخلی برجام نه تنها مسیر فشار تا خروج کامل از روند مذاکراتی مورد نظر دولت را رها نکرده است، بلکه همچنان دستور کار قطعی برای بی ثمر نشان دادن هرگونه مذاکره ای برای بازگشت به برجام را دنبال می کند.
پس از یک سال و اندی از آخرین رخداد دریایی میان نظامیان ایران و امریکا در منطقه دریایی خلیج فارس که در آوریل سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده بود، طی یک ماه اخیر برای دومین بار نزدیکی خطرناکی بین نظامیان ایران و آمریکا در خلیج فارس صورت گرفت که روزنامه نیویورک تایمز پایان آن را تیراندازی هشدارآمیز ناو امریکایی توصیف کرده است.
همچنین موضوع تبادل زندانیان دو تابعیتی و انعکاس آن در رسانه ها از کانال های غیر متعارف و غیر معمول، یکی دیگر از سر فصل هایی است که در شرایط فعلی و روند تحولات و رخدادهای مناسبات تهران – واشنگتن در خصوص برجام، دارای اهمیت خاصی برای تاثیرگذاری براوضاع داخلی امریکا و مسیر راهبردی سیاست خارجی آقای بایدن است که مسلماً در روند فعلی مذاکرات وین نیز نمی تواند بی تاثیر باشد. مگر آن که گمان کنیم عناصر مشخصی در این پرونده که با ملاحظات انسانی از طرف جمهوری اسلامی ایران پیگیری می شود، شرایطی را در فضاسازی ها ایجاد کنند که طرفین درگیر در مذاکرات وین که نگاه های خود را به اوضاع داخلی خود، بیش از سایر صحنه های تحولاتی معطوف کردهاند، با محذورات بیشتری برای پیگیری اهداف مذاکراتی برخوردار شوند.
همان گونه که در مذاکرات وین قرار است صرفاً اجرای برجام و نه محتوای آن با گروه کشورهای چهار به اضافه یک و نه امریکا مذاکره شود، گفت وگوها برای تبادل زندانیان بین دو کشور نیز از گذشته دور وجود داشته و از طریق کشور ثالث که عموماً فدراسیون سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا در جمهوری اسلامی ایران انجام می گرفته در جریان است. اینکه در وانفسای مذاکرات پیچیده و معماگونه وین و در شرایط حساس جاری متأثر از متغیرهای داخلی و خارجی فراوان، به ناگاه توسط برخی رسانه های بیرونی متصل به جریانات و نهادهای داخل کشور و بدون در نظر گرفتن عوارض و تبعات آن برای منافع ملی و مذاکرات وین که باید مورد اجماع ملی باشد، اخباری در مورد مبادله زندانیان دو کشور و آزاد شدن مبلغی از ذخایر مسدود شده ایران در اختیار فضای رسانه ای داخل و خارج از کشور قرار می گیرد، مسلماً مسیر مورد اجماع و منافع ملی را مد نظر ندارد و عمدتاً تاثیرگذاری بر شرایط داخلی و اهداف خاصی را دنبال می کند که نباید از آنها غافل و به سادگی عبور کرد.
علی رغم تحولات گوناگون که در اوضاع داخلی ایران امریکا و روندهای منطقه ای و بین المللی برای ممانعت و یا مانع تراشی برای سرانجام برجام در حال شکل گیری واجراست، به نظر می رسد دو طرف به تلاش های خود برای خروج از شرایط تحمیلی جاری ادامه می دهند و لذا چنانچه به واقعیتی که در ترسیم راهبرد سیاست خارجی امریکا در نگاه به منطقه هند و پاسیفیک و رها شدن از منطقه خاورمیانه به منظور تمرکز بر تحولاتی که چین و روسیه درصدد تدارک و تحمیل آن به واشنگتن هستند، توجه بیشتری بشود هم چنان مشاهده می شود که مناسبات با ایران و جایگاه کشورمان در دستور کار اولویت دار امریکا قرار دارد و فهم این فرض که پس از تحقق راهبرد عمومی مورد نظر امریکا، آینده منطقه در پرتو تحولات مهم افغانستان، منطقه پرتلاطم خلیج فارس و روند عمومی تحولات خاورمیانه، توسط چه بازیگرانی به مورد اجرا در خواهد آمد، آن گاه به تلاش های تعجیلی عربستان سعودی برای نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران به هر بهانه و توجیهی و نیز سرعت گیری اقدامات و لابی گری رژیم صهیونیستی در ایالات متحده برای تعیین تکلیف آینده شرایط امنیتی خود پس از کمرنگ شدن حضور امریکا در خاورمیانه که موضوع اصلی مذاکرات اخیر و اضطراری هیئت های مختلف سیاسی امنیتی اطلاعاتی اسرائیلی در واشنگتن با مقامات امریکایی بوده است، بیش از پیش باید توجه ویژه کرد.
اگر قرار است نقش آفرینی کشور در ازای هزینه های سنگین و غیرقابل جبرانی که تاکنون برای جایگاه جمهوری اسلامی ایران در صلح و ثبات و امنیت منطقه ای صرف شده، بتواند وارد مرحله بهره وری و سودمندی خود شود، فرصت پیش رو همانند دیگر فرصت های از دست رفته گذشته، غیر قابل تکرار خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید