۴دلیل برای نتایج بیحاصل سازش با رژیمهای مرتجع عربی
«امین حطیط» تحلیلگر امور نظامی و کارشناس امور راهبردی در مقالهای به تلاشهای آمریکا و رژیم صهیونیستی و خیالات واهی آنها برای حفظ امنیت صهیونیستها از خلال عادیسازی با اعراب پرداخت.
خبرگزاری تسنیم: «امین حطیط» تحلیلگر امور نظامی و کارشناس امور راهبردی در مقالهای در روزنامه الکترونیکی البناء نوشت که امروز پس از گذشت نزدیک به 10 سال از اولین جرقه آتشی که به دروغ «بهار عربی» خوانده شد می گذرد؛ اتفاقاتی که منطقه عربی را سوزاند و در واقع بهاری برای رژیم صهیونیستی و در خدمت پروژه آمریکایی- صهیونیستی در منطقه بود.
اکنون بعد از گذشت 10 سال از این فاجعه برای منطقه عربی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با افتخار می گوید که سومین پایتخت عربی یعنی خارطوم (پایتخت سودان) را هم وادار به سازش کرد. این در حالی است که مردم سودان هرگونه تسلیم شدن در برابر پروژه صهیونیستی را رد میکنند و پس از امضای این توافقنامه ننگین فریاد زدند که هیچ مذاکره و صلحی با اسرائیل نداریم.
رژیم صهیونیستی می خواهد به گونه ای ثابت کند که پیروز شده و این رژیم و هم پیمانان در پروژه آمریکایی-صهیونیستی پس از نابودی کامل چهار کشور عربی (لیبی و یمن وعراق و سوریه) توانستند ثبات چهار کشور دیگر (تونس و بحرین و لبنان و سودان) را به چالش کشیده و سایر کشورهای عربی را وارد جنگهای متجاوزانه خود کنند. هدف این پروژه آن است که رژیم های مرتجع عربی همچون عربستان سعودی و امارات را از آرمان های جامعه عربی دور کرده تا تنها معطوف به مشکلات و شرایط داخلی خودشان شوند.
در این میان این سوال مطرح میشود که آیا رژیم صهیونیستی و همپیمانان آن واقعاً پیروز شده و اهداف خودشان را در منطقه تحقق بخشیدند و اینکه آیا واقعاً ایستادگیها و فداکاری مبارزان عرب در دهه های اخیر نابود شده است؟
با یک نگاه ظاهری به خسارت های فراوانی که جامعه عربی از قتل و کشتار و آوارگی متحمل شده و رژیم های آن در انتظار پیوستن به قطار عادی سازی با دشمن صهیونیستی هستند وسپس نگاهی به تحریمهای جنایتکارانه آمریکا و خارج از چارچوب قوانین بینالمللی ضد کشورهای محور مقاومت از ایران تا سوریه و لبنان و فلسطین شاید این گونه به نظر برسد که پروژه دشمن واقعا به نتیجه رسیده است.
اما واقعیت به این عوامل ظاهری بستگی ندارد و نمیتوان تنها نکات منفی این اتفاقات را در نظر گرفت. با یک نگاه عمیق به این رویدادها می توان شکل دیگری از منطقه عربی و محور مقاومت را تجسم کرد؛ جایی که میتوانیم این دستاوردها را مورد بررسی قرار دهیم:
- قدرت نظامی مقاومت : کشورهای عضو محور مقاومت که همواره در برابر پروژه صهیونیستی در منطقه ایستادهاند از قدرت نظامی بالایی برخوردارند که اجازه نمی دهد دشمن اراده خود را در میدان تحمیل کند. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که ارتش دشمن صهیونیستی در جنگ اصلی خود ضد سوریه و پیش از آن در جنگ 2006 علیه لبنان شکست سنگینی از محور مقاومت خورد. درست است که سوریه هنوز هم در معرض تجاوزات رژیم اشغالگر اسرائیل قرار دارد؛ اما اهداف اصلی که این رژیم در سوریه به دنبال تحقق آن بود یعنی سقوط نظام سوریه و تجزیه این کشور هرگز به نتیجه نرسید و سوریه همچنان یکی از ارکان اصلی قدرتمند و فعال محور مقاومت است که با قدرت هر گونه تسلیم شدن در برابر متجاوزان صهیونیست را رد میکند.
سوریه و محور مقاومت با وجود همه تغییرات و نوساناتی که دشمن در استراتژیهای متجاوزانه خود داشت، از قدرت سخت تا قدرت نرم از خلال تروریسم، تاکنون در برابر آن مقاومت کردهاند. همچنین با وجود همه تحریم های ظالمانه ای که آمریکا به عنوان بخشی از سیاست فشار حداکثری بر محور مقاومت ضد ایران و سوریه و سایر کشورهای عضو این محور اعمال کرد؛ اما این کشورها و در راس آنها ایران همچنان با قدرتی که صهیونیست ها از آن وحشت دارند به مقابله و پایداری ادامه می دهند.
در این قسمت باید به این نکته اشاره کنیم که رژیم اسرائیل بر اساس قدرتی بنا شده که مخالف حق است، بنابراین نمی تواند سالهای طولانی ادامه داشته باشد مگر اینکه احساس کند به درجه ای از قدرت رسیده که میتواند به اهدافش برسد؛ شاید این تصور در گذشته وجود داشت اما امروز با قدرتی که محور مقاومت پیدا کرده میتواند رویاهای اشغالگران را خراب کرده و آن را به عنصری ناتوان تبدیل کند که مجبور است در برابر بازدارندگی استراتژیک مقاومت تسلیم شود. ترس و وحشتی که صهیونیستها از موشکهای دقیق مقاومت که جبهه شمالی فلسطین اشغالی را در تیررس خود قرار داده، دارند گواه این امر است.
این که عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با رژیم های مرتجع و ضعیف عربی بتواند امنیت این رژیم را در برابرمحور مقاومت تامین کند خیالی بیش نیست.
- قدرت سیاسی مقاومت :با وجود همه فشارهای کشورهای متجاوز به منطقه هنوز هم قدرتهای اصلی عربی و اسلامی با همه وجود تسلیم شدن در برابر پروژه دشمن صهیونیستی را رد میکنند و با وجود همه وسوسهها و تهدیدها همچنان به مواضع عربی و اسلامی خود پایبند هستند. کشورهایی که اکنون صلح خود را با اشغالگران در بوق و کرنا کردهاند، قدرتی برای تغییر توازن قدرت یا ترسیم نقشه استراتژیک در راستای منافع پروژه آمریکایی صهیونیستی ندارند.
قدرت ملی عربی: با وجود اینکه رژیم های مرتجع عربی حاضر شدند ننگ تسلیم شدن در برابر اشغالگران قدس را به جان بخرند؛ اما ملت های آنها هرگز در این روند همراهشان نبودند.ملتهای عربی هرگز حتی فکر عادیسازی با رژیم غاصب اسرائیل را که زمین و حقوق برادران آنها را غصب کرده در سر نمی پرورانند؛ پویشهای مردمی و تظاهراتهایی که این ملتها پس از اعلام توافق حکومتشان با رژیم اشغالگر صهیونیستی به راه انداختند گویای همین امر است.
ملتهای عربی تاکید کردند که همواره پایبند به حق فلسطین و مسلمانان و مسیحیان وهمه مقدسات آن هستند. آنها اسرائیل را رژیم فاسدی میدانند که تلاش میکند تا رهبری منطقه را به دست بگیرد؛ اما این مردم نشان می دهند که امنیتی که رژیم صهیونیستی به دنبال آن است با امضای حاکمان عربی به دست نمیآید.
- وخامت اوضاع داخلی دشمن : بحرانهای داخلی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی که همواره از آن وحشت داشتند اکنون در حال ظهور است و همین امر مانع ادامه سرمایه گذاریهای آنها از خلال عادی سازی با اعراب میشود. بحران جنگ داخلی و تجزیه که بیشتر کارشناسان درباره آن هشدار میدهند موجودیت داخلی رژیم صهیونیستی و آمریکا را تهدید میکند. به ویژه در ایالات متحده مردم نفسهای خود را در سینه حبس کرده و منتظرند ببینند شرایط کشورشان پس از انتخابات ریاست جمهوری چگونه میشود.
برخی تحلیلگران معتقدند که موضوع انفجار و تجزیه آمریکا به مسئله زمان تبدیل شده و اگر فردا این اتفاق نیفتد روز بعد رخ خواهد داد.
به طور کلی دشمن باید بداند تا زمانی که محور مقاومت در منطقه با قدرت حضور دارد و مردمی هستند که یکصدا تاکید میکنند اسرائیل یک موجودیت غیر قانونی است که باید نابود شود، سازشکاران عرب نمیتوانند کمکی به بقای آن کنند و فلسطین هرگز با خیانت این رژیمها از دست نخواهد رفت و واشنگتن و تل آویو نمیتوانند به پیروزیهای ادعایی خود دل خوش کنند؛ در نهایت آنچه که نابود خواهد شد افتخار و غرور واهی و موجودیت رژیم اشغالگر و همه ظالمان خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید