یک شب با نوزاد پنج ماهه در حال ترک اعتیاد!
زمانی که گزارش «علیاکبر» نوزاد هفتماهه را که 11 روز پاکی داشت، مینوشتم، تصور کردم کوچکترین معتاد شهر پاک شده است، اما حال بعد از گذشت یکسال «عرشیا» را که تنها پنج ماه دارد، میبینم؛ نوزادی که از مادر معتاد به دنیا آمده و تریاک آبشده تنها دارویی است که از کودکی در دهانش ریخته شده است. عرشیا کوچکترین معتاد پاکشده نخواهد بود و ممکن است بعد از این هم نوزادهای دیگری از مادران معتاد به دنیا بیایند؛ البته اگر طاقت بیاورد و بتواند پاک شود.
روزنامه فرهیختگان: زمانی که گزارش «علیاکبر» نوزاد هفتماهه را که 11 روز پاکی داشت، مینوشتم، تصور کردم کوچکترین معتاد شهر پاک شده است، اما حال بعد از گذشت یکسال «عرشیا» را که تنها پنج ماه دارد، میبینم؛ نوزادی که از مادر معتاد به دنیا آمده و تریاک آبشده تنها دارویی است که از کودکی در دهانش ریخته شده است. عرشیا کوچکترین معتاد پاکشده نخواهد بود و ممکن است بعد از این هم نوزادهای دیگری از مادران معتاد به دنیا بیایند؛ البته اگر طاقت بیاورد و بتواند پاک شود. عرشیا از مادری معتاد، معتاد به دنیا آمده است. در یکی از روستاهای دورافتاده بومهن با پدر و مادر معتاد و خواهر و برادرش زندگی میکرد و از زمانی که مادرش تصمیم گرفته به سرای مهر، محل نگهداری و بهبودی زنان معتاد و کارتنخواب برود تا پاک شود، او هم وارد چرخه پاکی شده است.
او حالا در بیمارستان لقمان دوره ترک تریاک را سپری میکند. قرار است یاوران موسسه «طلوع بینشانها» بهعنوان همراه مریض در کنارش باشند تا عرشیا را در زمان ترک آرام کنند.
بغلش میکنم؛ به سمت راهرویی که سمیه گفته بود، میروم. آنجا آرام میشود. پرستار با خونسردی میگوید: «نترس! فقط برای مرفین گریه میکنه. الان دیگه درد خماری میاد سراغش.»چند لحظه توان حرکتکردن نداشتم. انگار واقعیت با تمام بیرحمیاش به سمتم حمله کرده بود. نگاهی به عرشیا و دست و پاهای کوچکش کردم. دست و پاهایش درد داشت و پنج ماه، وقتی گریه میکرده مادرش تریاک آب میکرده و حتما مقدارش را گاهی کمی بیشتر میکرده تا نوزادش آرام شود. داخل راهروی بیمارستان تا زمان تزریق دارویش راه میروم. عرشیا هرازگاهی آرام میشود و هرازگاهی انگار درد در بدنش میپیچد و جیغ میکشید. بالاخره ساعت 9 شب میشود و پرستار دارویش را تزریق میکند و عرشیا مانند گلی که به یکباره پژمرده میشود روی دستم آرام میشود و میخوابد. انگار نه انگار که تا چند ثانیه قبل درحال گریه کردن بود. نگاهش میکنم. در ذهنم میچرخد که وقتی بزرگ شود به خاطر اینکه از مادر معتاد به دنیا آمده است باز هم به سمت اعتیاد کشیده میشود یا نه؟ عرشیا شاید خوششانس بوده که در پنجماهگی توانسته ترک کند و مانند خواهر سمیه با اعتیاد بزرگ نشده است. اما نوزادانی هستند که با اعتیاد بزرگ میشوند و با اعتیاد میمیرند و هیچکس به دادشان نمیرسد.
دیدگاه تان را بنویسید