تهران امروز: اذعان به حقانيت يك سياست
اگر در سياست امر قطعي و يقيني نداريم بالطبع در ديپلماسي قطعيترين گزاره اين است كه هيچ امر و تصميمي پايدار و نهايي نيست و شرايط بيروني و محيطي و الزامات آشكار و پنهاني است كه «واقعيت» را ميسازد.
زبان ديپلماتيك هرچه باشد زبان حقيقتگويي و واقعنمايي نيست بلكه مجموعهاي از ايماژها و نشانهها و نمادهاي زباني است كه براي درك واقعيت پنهان شده در پشت آن، بايد از واژهها و كلمات و تعابير و مفاهيم رمزگشايي كرد. البته اين نقطه ضعف زبان ديپلماتيك نيست بلكه لازمه و اقتضاي كاركردي اين زبان است. اگر در سياست امر قطعي و يقيني نداريم بالطبع در ديپلماسي قطعيترين گزاره اين است كه هيچ امر و تصميمي پايدار و نهايي نيست و شرايط بيروني و محيطي و الزامات آشكار و پنهاني است كه «واقعيت» را ميسازد. در سياست بهويژه ديپلماسي هيچ دوستي هميشه دوست نيست و هيچ دشمني همواره دشمن نيست و معيار دوستي و دشمني نيز لزوما در زبان ديپلماتيك هويدا نميگردد. از اين رو براي رصد موضعگيريهاي دوستان و دشمنان در خصوص رفتارهاي سياسي و ديپلماتيك نميتوان و نبايد بر ظاهر سخنان ديپلماتيك تكيه كرد و براين مبنا واكنش نشان داد بلكه همانطور كه اشاره شد بايد به رمز گشايي پرداخت و حقايق نهفته در پس واژهها را دريافت. در حدود 10 سالي كه از طرح بينالمللي فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران ميگذرد موضعگيريهاي متفاوتي در خصوص اين سياست اصولي جمهوري اسلامي ايران وجود داشته است كه جبهه رسانهاي و تبليغاتي مخالف ايران سعي كرده اين مواضع را يكپارچه عليه ايران معرفي و بازنمايي كند در حالي كه چنين نبوده و بالعكس ميتوان از در اقليت مطلق بودن مخالفان استفاده از انرژي صلحآميز هستهاي در ايران سخن گفت. همه اختلافات موجود نيز در تفسير و تعبيرهايي است كه از زبان ديپلماتيك صورت ميگرفته است.اما نامه سرگشاده شش ديپلمات غربي در روزنامه فرانسوي لوموند يعني سفيران سابق انگليس، آلمان، فرانسه، ايتاليا، سوئد و بلژيك در تهران اتفاقي نادر و در عين حال مهم است كه درواقع يكي از بهترين اسناد در اذعان به حقانيت سياست ايران در مسائل هستهاي است. به نوشته اين ديپلماتها «هيچكدام از مقررات بينالمللي از جمله معاهده منع گسترش تسليحات اتمي ايران را از داشتن غنيسازي اورانيوم منع نكرده است»، «غنيسازي اورانيوم ايران تحت نظارت آژانس بينالمللي انرژي اتمي صورت ميگيرد و اضافه بر آن تاكنون هيچگونه انحرافي در استفاده از مواد هستهاي مشاهده نشده است» و «بهترين راه اين است كه مسئله غنيسازي ايران پذيرفته شود، چرا كه غنيسازي بر خلاف قوانين بينالمللي نيست.» اين اعترافات كه در عبارات مذكورو بدون گفتمان ديپلماتيك و باصراحت بيان شده است حكايت از نكات مهمي دارد: 1 - فضاي ارعاب و تهديد عليه ايران در پرونده هستهاي به انتها رسيده و ديگر كارآمد نيست و بايد فضاي گفتوگوي سازنده بهعنوان استراتژي غرب و نه شعار در اين خصوص اعلام و اعمال شود. 2 -تلاشهاي غرب و حتي بازرسان آژانس بينالمللي انرژي هستهاي براي پيدا كردن بهانهاي عليه فعاليتهاي صلحآميز هستهاي به بن بست رسيده و ديگر جامعه جهاني نميپذيرد كه پس از سالها بررسي و بازرسي هنوز از اين فعاليتها راستيآزمايي صورت نگرفته است. 3 - وجدان ديپلماتها و فعالان عرصه سياسي كه ناظر بر برفعاليتهاي هستهاي ايران هستند ديگر طاقت اين همه پنهان كاري و تبليغات بياساس عليه ايران را ندارد و به سوي واقعگويي سوق پيدا كرده است. البته اين واقع گويي نه از منظر حقيقتطلبي بلكه از منظر ناكارآمدي سياست گذشته است. 4 - روندهاي بينالمللي را نه واقعيات و حقايق بلكه اراده معطوف به قدرت صاحبان قدرت ميسازد. اما همين اعمال قدرت براي قلب وقايع در دورههاي زماني معين كاربرد دارد و نميتواند در مدت زمان طولاني استمرار يابد. از اين رو استراتژي مقاومت و پايداري در برابر فشارهاي قدرتهاي بزرگ در واقع خنثي كننده برنامههاي انحرافي دشمنان و بدخواهان كشور است و تجربه هستهاي نشان داد ميتوان با ايستادگي در برابر فشارها - البته با منطق و عقلانيت نه شعارزدگي و احساسگرايي - به موفقيتهاي بزرگي دست پيدا كرد. در پايان ميتوان گفت نامه سرگشاده مذكور نه يك حادثه بلكه احتمالا آغاز يك روند بينالمللي در به رسميت شناختن فعاليتهاي هستهاي ايران است و بايد براي اين دوره مهم نيز برنامه و طرحهاي هوشمندانه داشت تا مبادا روند رو به پيروزي با خدعه و بدخواهي دشمنان با چالش مواجه شود. ضمن اينكه در فضاي داخل كشور نيز مردم چشم انتظار به ثمر نشستن دستاوردهاي بهرهبرداري صلحآميز از انرژي هستهاي بهويژه در تامين برق هستند و مقتضي است مسئولان امر تسريع بخشيدن به اين بهرهبرداري را وجهه همت خود قرار داده و با فضاي مناسب بينالمللي و داخلي كه ايجاد شده كام مردم عزيز ايران را در اين بخش شيرين نمايند.
دیدگاه تان را بنویسید