روزنامه خراسان: در آرزوی یک رشد اقتصادی اشتغالزا و پایدار مانده ایم. به محض این که اقتصاد می خواهد جان بگیرد به دلیلی درگیر نوسان می شویم؛ از سرمازدگی سال 86 و خشکسالی 87 تا تحریم ها و رکود شدید سال های 91 و 92؛ بیشترین آسیب هم از این شرایط متوجه وضعیت معیشتی مردم می شود و بزرگترین بحران ایجاد شده؛ بحران بیکاری است. نمودار هایی که در ادامه می آید به خوبی وضعیت این بحران را نشان می دهد؛ این که در طول 11 سال اخیر کمتر از 1.5 میلیون فرصت شغلی جدید در کشور ایجاد شده است تا نرخ های فزاینده بیکاری جوانان و قشر تحصیلکرده. این نمودار ها با ما حرف می زند و می گوید یک بحران در پیش داریم.
در طول 11 سال فقط 1 میلیون و 300 هزار شغل ایجاد شد
این نمودار به خوبی توضیح می دهد که چرا در طول 11 سال یعنی از سال 1384 تا انتهای سال 1394 فقط 1 میلیون و 353 هزار نفر فرصت شغلی جدید ایجاد شده است؛ نوسانات و رکود های شدید در بازار کار در سال های 87، 89، 90 و 93 هرچه را که در سال های قبل رشته شده بود، پنبه کرده اند. در طول فعالیت دولت نهم (از ابتدای سال 85 تا انتهای سال 88) فقط 382 هزار شغل ایجاد شده است. طی سال های 88 تا 92 هم فقط 345 هزار نفر بر جمعیت شاغل کشور افزوده شد. از 92 تا 94 هم 625 هزار نفر. یعنی به طور متوسط سالانه فقط 123 هزار فرصت شغلی ایجاد شده است. این در حالی است که میزان تقاضای کار و ورود به بازار کار با سرعت بیشتری رشد کرده است.
موج ورود نیروی کار به بازار
نمودار مقابل تعداد بیکاران کشور را نشان می دهد. بیکار به کسی اطلاق می شود که در جست وجوی کار باشد اما در طول هفته یک ساعت هم کار نکرده باشد. معمولا در سال هایی که تعداد بیکاران زیاد شده، تعداد شاغلان کم شده است اما از سال 93 به بعد روند جدیدی آغاز شده است. در سال 94 هم تعداد شاغلان و هم تعداد بیکاران بیشتر شده است. آمار فصلی سال 95 (بهارو تابستان) هم حکایت از تداوم این روند دارد. این نوع تغییرات به این معناست که تعداد جمعیت فعال کشور (مجموع افراد خواهان شغل) بیشتر شده است. موضوعی که طی سال های 84 تا 92 مشاهده نمی شد و به همین خاطر با وجود اشتغالزایی اندک، زنگ خطر بحران به گوش نمی رسید اما از سال 93 به بعد با ورود موج نیروی کار جدید به بازار، حتی اشتغالزایی چندصدهزار نفری، پاسخگو نیست.
بار بیکاری بر گردن لیسانسه ها!
نمودار بالا را نگاه کنید. این نمودار به دو بخش تقسیم شده است. بخش قرمز نشان می دهد که جمعیت کشور چقدر تحصیل کرده اند اما رنگ آبی حاکی از آن است که چه بخشی از بیکاران دارای چه نوع تحصیلاتی هستند. طبیعتا اگر تحصیلات اثر مشخصی بر اشتغال نداشت، می بایست اندازه نمودار های قرمز و آبی برابر می بود اما هرجا که نمودار آبی از قرمز بالاتر است، بیانگر این مسئله است که سهم بیکاری آن گروه بیش از سهم جمعیتی آن هاست. اتفاقی که در مورد لیسانسه ها رخ داده است و 17.4 درصد بیشتر از سهم خود بیکاری را متحمل شده اند!
افزایش مقامات عالی رتبه در اوج رکود
در سال هایی اقتصاد با رکود شدیدی روبه رو بود و کارگران ساده روز به روز اخراج می شدند و تعداد مدیران، قانون گذاران و مقامات عالی رتبه افزایش یافت. این مسئله را نمودار بالا نشان می دهد. نموداری که براساس داده های مرکز آمار تهیه شده است. این نمودار تغییرات سالانه تعداد شاغلان (مدیران و کارگران ساده) را نشان می دهد. در فاصله سال های 89 تا 92 به وضوح مشخص است که تعداد مدیران در حال افزایش و تعداد کارگران در حال کاهش است. این دقیقا سال هایی است که اقتصاد با رکود شدید مواجه شده است. شاید بیشتر مدیر جذب شده است تا رکود از بین برود.
70 درصد شاغلان بیش از 40 ساعت در هفته کار می کنند
می دانیم که طبق تعاریف جهانی، هرکس یک ساعت در هفته کار کند شاغل محسوب می شود. لذا حدود 21 میلیون نفر جمعیت شاغل کشور، همگی به یک اندازه کار نمی کنند. ممکن است برخی 5 ساعت در هفته کار کنند و برخی 50 ساعت و هر دو شاغل محسوب می شوند. نمودار مقابل توزیع جمعیت شاغل کشور از نظر میزان کار در هفته را نشان می دهد. حدود 40 درصد از جمعیت شاغل، بیش از 49 ساعت در هفته کار می کنند. این در حالی است که ساعت کار رسمی طبق قانون کار 44 ساعت در هفته است.30 درصد دیگر جمعیت هم از 41 تا 48 ساعت در هفته کار می کنند.30 درصد دیگر کمتر از 41 ساعت در هفته کار می کنند.
دیدگاه تان را بنویسید