صبحانه: طی روزهای اخیر و با قطع رابطه سیاسی و اقتصادی کشور عربستان با جمهوری اسلامی ایران، برخی دولت ها و کشورهایی که عملا مستعمره و تحت نفوذ کامل سعودی ها قرار دارند، به تبعیت از قاتلان کودکان و زنان یمنی، اقدام به قطع رابطه با کشورمان کردند. در این بین، قطع رابطه کشور کوچک و ناشناخته «جیبوتی»، برای افکارعمومی و رسانه های کشورمان اسباب ساخت انواع لطیفه ها و تمثیل های طنزالود شد تا جایی که حتی سخنگوی دولت نیز به این موضوع واکنش نشان داد و با کنایه های مستقیم، این موضوع را بی اهمیت دانست. اگر چه این موضوع که دقیقا جیبوتی کجاست و چه اهمیتی برای ایران دارد، در روزهای اخیر و توسط شبکه های اجتماعی مورد توجه مردم هموطن قرار گرفته اما مشاهدات عینی و تجربه های ملموس از این کشور، موضوعی است که «صبحانه» تلاش کرد در گفتگو با یک خبرنگار ایرانی به تشریح آن بپردازد. مهدی بختیاری از جمله خبرنگاران با سابقه، فعال و شناخته شده کشورمان که تجربه حضور در اتفاقات و رویدادهای مهمی چون نبرد تکاوران کشورمان با دزدان دریایی در خلیج عدن را دارد، در گفتگوی خود با خبرنگار ما، به تشریح برخی زوایا و ابعاد ناشناخته این کشور پرداخته
است.
با توجه به زمان حضور وی در کشور جیبوتی، می توان او را آخرین خبرنگار ایرانی دانست که به این کشور فقیر و بی ثبات پا گذاشته است. برای اولین سوال، بفرمایید چه شد که پا به جیبوتی گذاشتید؟ کشتی حامل کمک های انسان دوستانه ایران، اواخر اردیبهشت امسال به منظور امداد رسانی به مردم جنگ زده یمن راهی این کشور شد ولی در طول مسیر، اتفاقاتی در پشت صحنه و در عالم سیاست رخ داد که سرنوشت دیگری برای این کشتی و سرنشینان آن رقم زد و نهایتا این کاروان که بنده هم جزء حاضران در آن بودم، مجبور شد در بندرگاهی در کشور جیبوتی پهلو بگیرد. قبلا شناختی از جیبوتی داشتید؟ فکر می کردیم جیبوتی روابط خوبی با ایران دارد و حتی چند وقت قبل، رئیس مجلس شورای اسلامی برای افتتاح ساختمان پارلمان این کشور -که ایران آن را ساخته بود- به جیبوتی آمده بود و علاوه بر آن برخی ناو گروههای اعزامی ارتش به خلیج عدن نیز در جیبوتی پهلو می گرفتند. با همین فرضیات، یک و نیم روز معطلمان کردند کشتی ایرانی در لنگرگاه جیبوتی کمی متعجبم کرد. بالاخره با چه شرایطی اجازه پهلو گرفتن به شما دادند؟ بعد از هماهنگیها و حضور سفیر ایران در اتیوپی که در جیبوتی اکردیته بود، اجازه
دادند در بندر پهلوگیری کنیم. با اینکه هنوز هم احتمال ادامه مسیر تا یمن را می دادیم اما ولی نماینده دولت با مصاحبه خود -که به گفته خودش با تهران نیز هماهنگ شده بود- آب پاکی را روی دست همه ریخت. البته آقای سفیر حتی در ابتدا و انتهای مصاحبه، 2 بار از دولت جیبوتی بخاطر «همکاری های صورت گرفته» تشکر هم کرد و بلافاصله رفت. همکاری مسئولان جیبوتی با کشتی حامل کمک های ایرانی چگونه بود؟ یکی از جرثقیل های موجود در کشتی خراب بود و کار تخلیه با کندی پیش می رفت اما مسئولان جیبوتی در یکی دو روز اول حتی حاضر نشد جرثقیلی به عنوان کمک در اختیار ایرانی ها قرار بدهند ولی دو روز بعد به دلیل اینکه توقف طولانی مدت کشتی در بندرگاه برای آنها هزینه بر بود، یک دستگاه جرثقیل دادند تا بارها زودتر تخلیه شود و به قول معروف «کشتی ایرانی زودتر زحمت را کم کند». وضعیت بندرگاه اصلی جیبوتی چگونه بود؟ اوضاع بندرگاه بهم ریخته و بسیار کثیف بود. مردانی لاغر اندام، سیه چرده ولی بسیار پرکار در گوشه گوشه بندرگاه مشغول حمل و نقل بارها بودند و بار کشتی نجات را هم همان ها خالی می کردند. انواع کشتی های بزرگ، از ذغال سنگ بگیرید تا حیوانات را بار می زدند
و یا در حال تخیله بار خود بودند. شنیده ایم که مردم جنگ زده یمن هم بعضا به این کشور فرار می کردند؟ بله. در کنار اینها، آوارگان یمنی در دسته های ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفری سوار بر لنجها و کشتیهای کوچک، با مشقات فراوان خود را به آن سوی باب المندب و به بندر جیبوتی میرساندند و هر روز ۴ تا ۵ شناور کوچک برای انتقال آنها در این بندر پهلو می گرفت. البته این را وقتی فهمیدیم که مجبور بودیم -به لطف عملکرد برخی مسئولان- روزها چند ساعت پشت درب ساختمان محل صدور ویزا معطل بمانیم. اینها مردمانی بودند که بیشتر از اهالی جنوباند و از طریق بنادری مثل «عدن» و «مخا» به بندر جیبوتی میآمدند تا از این مسیر به کشورهای دیگر بروند. البته ناگفته نماد که نزدیک شدن به این آوارگان و تهیه گزارش یا عکس و یا فیلم از آنها بسیار سخت بود و پلیس جیبوتی کاملا آنها را و ما را زیر نظر داشت تا حاشیهای درست نشود. برخورد مسئولان جیبوتی با مردم یمنی چطور بود؟ هوای جیبوتی گرم و شرجی بود و خصوصا در طول روز، لااقل برای کودکان و سالخوردگان تحمل ناپذیر. کودکانی که مجبور بودند بجای غذا، فقط به خوردن نان باگت اکتفا کنند و شب را در آغوش مادر و یا روی همان زمین
بخوابند و معلوم نبود کارشان چند ساعت بعد راه خواهد افتاد. بالاخره چگونه توانستید از کشتی پیاده شوید؟ از وضعیت اسفبار جنگ زدگان یمنی که بگذریم، وضعیت ما هم خیلی بهتر از آنها نبود. جیبوتی در اقدامی غیردیپلماتیک و خلاف عرف بینالمللی، از دادن ویزا به سرنشینان کشتی نجات خودداری می کرد و حتی کارکنان کشتی هم که پاسپورت دریایی داشتند با درهای بسته روبرو می شوند و وقتی افراد خودشان برای اخذ ویزا اقدام می کردند، علت ممانعت، «خاص بودن کشتی ایرانی» اعلام می شد. رسما در کشتی حبس شده بودیم و اجازه ورود و خروج نداشتیم و فقط می شد گهگاهی همان اطراف کشتی دوری بزنیم.
حضور هامرهای امریکایی در اقصی نقاط پایتخت جیبوتی
پس چگونه با دنیای خارج از کشتی در ارتباط بودید؟ روز دوم توانستیم سیمکارت تهیه کنیم به قیمت 30 دلار و از اینترنت آن استفاده کنیم که انصافاً سرعت آن هم خوب بود. البته ایجنت مربوطه که گویا سفارش کشتی هم قبلا به او شده است تا به اهالی کشتی نجات کمک کند، برای هر نفر از ما 100 دلار بیشتر یعنی چیزی شبیه رشوه طلب می کرد تا ویزای 60 دلاری، 160 دلار برای متقاضیان آب بخورد آن هم فقط برای اینکه بتوانیم از بندرگاه به فرودگاه برویم؛ بدون توقف در شهر. پس رشوه هم دادید؟ از رسانه محل کارم برایم بلیط هواپیما تهیه کردند. 3 نفر از خبرنگاران دیگر هم همین کار را کرده بودند. قرار بود از جیبوتی به ترکیه و از آنجا به تهران برگردیم ولی علی رغم تهیه بلیط، هنوز ویزا نمی دادند تا بتوانیم به فرودگاه برویم. ايجنت هم كلا سر كارمان می گذاشت و اعصاب همه بهم ریخته بود.
تا شب همانجا قاطي آواره هاي يمني ايستاده بوديم که در نهایت، آن ایجنت آمد و گفت فقط كساني كه بليط دارند ميتوانند ويزا بگيرند. آن هم نه الان بلکه صبح. بالاخره ساعت ٩ توانستيم ويزا را بگيريم. و پرواز هم ساعت 12 بود یعنی 3 ساعت بعد. ویزای داده شده 3 روزه بود ولی ما فقط می توانستیم از آن برای رفتن به فرودگاه استفاده کنیم. خیلی خوشحال بودیم که بالاخره موفق شدیم. و اوضاع ناگهان خوب شد ... خیر. چهار نفر خبرنگار ایرانی به همراه ایجنت به سمت فرودگاه حرکت کردیم و او حتی برای خروج از بندرگاه -با اینکه ما ویزا هم داشتیم- مجبور شد به نگهبان دم در رشوه ای هم بدهد. مي گفت اينجا برای هر کاري بايد پول بدهيد. از داخل شهر پایتخت که رد شديم، چيزی مثل یک شهر قدیمی ساحلی را مشاهده کردیم.
پایتخت جیبوتی را چگونه دیدید؟ شهر اصلی، کاملا دو بخش بود؛ بخشی که کاملا فقیر و پر از مردم مفلوک بود که بوی نامطبوع و بسیار بدی می داد و بخشی که آمریکایی ها و غربی ها در آن مستقر بودند و شامل انواع کلوپ های شبانه و شیک بود که در کنار ساختمانهای زیبای محل اسکان آنها، از منطقه اصلی شهر متمایز شده بود. خانه های مردم، عمدتاً یک طبقه و دو طبقه بود و به علت حضور طولانی مدت استعمار، عمدتا مردم به زبان فرانسه صحبت می کردند. اما در همه مناطق شهر، هامرهای نظامی آمریکا در تردد بود. البته ماشین های قدیمی مردم جیبوتی، در اقصی نقاط شهر مشاهده می شد. بالاخره رییس جیبوتی چه کسی بود؟ همه زورگویان بودند. نکته جالب اینکه پرچم آمریکا در فرودگاه «آمبولی» جیبوتی در اهتزاز بود و هواپیماهای نظامی آمریکایی و فرانسوی هم به وفور دیده می شدند. خودشان می گفتند اسرائیلی ها هم در جیبوتی حضور فعال دارند. البته به خاطر اینکه با ایرانی ها مشکل داشتند، حتی در فرودگاه هم معطل شديم. خارجی ها بدون هیچ مشکلی از گیتها رد می شدند ولی ما را نگه داشتند و می خواستند اذیت کنند و خلاصه به هر زحمت و دعوایی بود، از آنها با کمک خداوند رد شدیم.
دیدگاه تان را بنویسید