سرویس اقتصادی «فردا» : در مورد مقولة مصرف در اقتصاد، ابتدا باید گفت ما با چرخه ای از حیات اقتصادی مواجهیم که نقطة شروع آن استخراج و بهره¬برداری از منابع طبیعی است و گام های بعدی آن عبارت است از حوزة تولید، توزیع، مصرف و نهایتاً حوزة پسماند و مدیریت زباله.
بدون شک در این پنچ محور، یکی از مهمترین محورها مسئلة مصرف است. مصرف در اقتصاد دو معنا دارد. معنای اول عبارت است از استفاده و بهره¬گیری از کالاها و خدمات نهایی بدین نحو که برای مثال، در یک فرآیند تولیدی و پس از استخراج منابع مورد نیاز، تولید و توزیع اتفاق افتاده است و در نهایت، به عنوان مثال یک صندلی به دست فرد می¬رسد. حال اگر فرد از آن صندلی بهره¬برداری کند، مصرف نامیده می¬شود. به عبارت دیگر، در مورد هر کالای نهایی که مصرف می¬شود، می-گوییم مصرف اتفاق افتاده است که در ترجمۀ انگلیسی به آن «consumption» گفته می¬شود. هنگامی که صحبت از کالا و خدمات نهایی می¬شود، مراد آن چیزی است که فرآیند تولید و توزیع را طی کرده و به دست مصرفکنندۀ نهایی رسیده است. اما از سوی دیگر،
کالاهای واسطه¬ای نیز در اقتصاد وجود دارد که عبارت است از کالایی که از یک فرآیند تولیدی بیرون آمده و وارد یک فرآیند تولیدی دیگر شده و هنوز دست مصرف¬کنندة نهایی نرسیده است. به عنوان مثال، تایری که کارخانه تولید می¬کند، وارد فرآیند تولیدی خودرو شده است و هنوز دست مصرف¬کنندة نهایی نرسیده است. از آنجا که آن کارخانه، مصرف¬کنندة نهایی نیست و تنها آن را در فرآیند تولیدی خود به کار می¬گیرد، نام کالای واسطه¬ای بر آن بار می¬شود. اما مقام معظم رهبری در مورد اصلاح الگوی مصرف، مثال¬هایی زدند که نشان می¬داد توجه ایشان تنها به مصرف نهایی نبوده است، بلکه افقی بیش از آن را مد نظر قرار داده¬اند. ایشان در یک مورد به سراغ شاخصی به نام شدت مصرف انرژی رفتند. سؤالی بین اقتصاددانان مطرح است که برای تولید یک واحد تولیدی در کشور به چه میزان انرژی نیاز است؟ اگر در یک کشور برای یک دلار GDP صد واحد انرژی مصرف شود و در کشوری دیگر برای تولید همان یک دلار، پنجاه واحد انرژی صرف شود، خواهیم گفت شاخص شدت انرژی در کشور اول بالاتر بوده و این به معنای آن است که اسراف و تبذیر انرژی در آن کشور بیشتر خواهد بود. بدیهی است که انرژی نظیر برق،
الزاماً به مثابة کالای نهایی در نظر گرفته نمی¬شود؛ به خصوص هنگامی که بحث از تولید ملی می¬شود. انرژی برق برای خانوار یک کالای نهایی محسوب می¬شود، اما برای یک کارخانه یک کالای واسطه¬ای است. با توجه به آنچه ذکر شد، قطعاً بحث از اصلاح الگوی مصرف در اندیشة مقام معظم رهبری به مفهوم «consumption» خلاصه نمی-شود، بلکه شامل هرگونه بهره¬مندی ما و مصرف ما از همۀ منابعی که در اختیار داریم می¬شود؛ حال این منابع می¬تواند اعم از منابع طبیعی، کالاهای واسطه¬ای، کالاهای نهایی و نیز سایر سرمایه¬ها باشد و هر فرد باید نسبت به هریک از آنها نگران و دغدغه¬مند باشد. اقتصاددانان برای این مصرف به مفهوم عام خود، لفظ «utilization» را به کار می¬برند؛ به معنای بهره¬مندی از همة منابعی که مورد استفاده قرار می¬گیرند و مصرف می¬شوند. بنابراین فهم ما از تأکید مقام معظم رهبری نباید منحصر در «لامپ اضافی خاموش» باشد. نگرانی¬های کشور و حکومت بالاتر از اینها باید باشد. ایرانیان به اندازة چینی¬ها مصرف سوخت فسیلی دارند در حالی که چین بیست برابر ما جمعیت دارد. این یعنی هر ایرانی بیست برابر یک فرد چینی انرژی مصرف می¬کند. جمع¬بندی بحث آن است که ما
باید نگران مصرف باشیم، اما نه صرفاً در فضای خانواده که عبارت است از «consumption» بلکه در فرآیند تولید و استخراج منابع طبیعی نیز باید با استفاده از روش¬های بهینة تولید، بهره¬وری را افزایش داد.
دیدگاه تان را بنویسید