خیانت امریکا از شاه تا افغانستان
بشر اسماعیلی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تضعیف حکومت مرکزی، فقدان نیروهای مسلح مستقل، وابستگی امنیتی به خارج و اعتماد به بیگانگان برای حفظ امنیت داخلی، تجربیات شکست خورده ای است که سقوط کابل بار دیگر بر نادرست بودن آنها صفحه گذارد، باشد که مایه عبرت واقع شود.
در این روزها، تصویری فاجعه بار در تاریخ معاصر جهان رقم خورد؛ مردم، هواپیمای ارتش آمریکا را که در باند فرودگاه کابل آماده پرواز شده است دنبال می کنند تا شاید بتوانند به وسیله آن از میهن خودشان بگریزند. لحظاتی بعد دو شهروند افغان آویزان به هواپیمایی که در حال اوج گرفتن است، از ارتفاعی زیاد سقوط می کنند. این دو انسان شاید فکر می کردند چون هواپیما آمریکایی است، پس حتما آنها را نجات به نحوی خواهد داد، نجاتی که بیست سال است باید توسط آمریکا برای مردم مظلوم افغانستان اتفاق می افتاده و عاقبت اما، کشور آنها هم مثل این دو انسان نگون بخت، سقوط کرد.
آنچه آمریکایی ها به سر افغانستان آوردند، در کشورهای دیگر جهان از آمریکای لاتین گرفته تا شرق آسیا مسبوق به سابقه است؛ آمریکا دهه هاست بسیاری از کشورها را همین طور سربزنگاه رها کرده و عاقبت آنها برایش اهمیتی نداشته است.
در اظهار نظری صریح، جو بایدن میگوید تامین امنیت داخلی افغانستان ربطی به آمریکا ندارد و بیش از این قادر به هزینه کردن در این کشور نیست.
آمریکایی ها حتی خبر ترک افغانستان را تا لحظه آخر مخفی نگه داشتند و دولت و ارتش این کشور را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. افغان ها ناگهان متوجه شدند که پایگاه بگرام خالی است و نظامیان آمریکا در راه بازگشت به کشور خودشان هستند.
ارتش سیصد هزار نفری افغانستان که دو دهه است توسط برنامه آیساف آموزش داده می شدند، در برابر نیروی هشتاد هزار نفری طالبان هیچ مقاومتی نشان ندادند و با یک حمله برق آسا، کابل سقوط کرد. اشرف غنی با توجیه جلوگیری از خون ریزی بیشتر از کشور گریخت و پلیس و نیروهای مسلح نیز شهرهای افغانستان را یک به یک به طالبان تسلیم کردند. چنین وضعیت رقت انگیزی، افغانستان خسته از جنگ های طولانی و فرسایشی را به بحران جدیدی وارد کرد که آینده آن نامشخص است. اگر افغانستان ارتش ملی واقعی داشت و اگر به جای تکیه بر آمریکا در این سال ها، راه حلی بومی و مبتنی بر شرایط و مقتضیات داخلی کشور می اندیشید، اینک با خروج آمریکا دچار فروپاشی نمی شد.
خروج ناگهانی غرب از کشورهای جهان و رها کردن آنها در مهلکه بحران، مختص به مسایل سیاسی و امنیتی نیست؛ در دهه نود، سرمایه های خارجی که به حجم عظیمی وارد آسیای شرقی شده بودند، به یک باره به سمت بازار جدید و وسوسه انگیز چین رفتند و پنج کشور این منطقه که روی سرمایه خارجی حساب باز کرده بودند، به خاک سیاه نشستند. ورشکستگی این پنج کشور رها شده به حال خود، کار را به جایی رساند که باعث شد در اصطلاح پنج ببر اقتصادی آسیا به گربه های آسیایی تبدیل شوند!
مسأله امنیت اما مسأله ای است که به هیچ وجه نمیتوان آن را به نیروهای خارجی واگذار کرد؛ در قضیه داعش حتی با حضور نیروهای آمریکایی در عراق هم به علت فقدان یک نیروی نظامی ملی کارآمد، داعش چند روزه بخش عمده ای از کشور را به اشغال درآورد. پیشروی داعش تا وقتی که نیروهای مردمی در عراق الحشد الشعبی را تشکیل دادند ادامه داشت و پس از آن بود که آنها متوقف و به عقب نشینی مجبور شدند.
در ایران، سپاه پاسداران به عنوان یک نیروی بومی و بدون وابستگی به خارج موجب تامین امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور شده است، به نحوی که تصمیمات خارجی تاثیری در ثبات یا بی ثباتی آن ندارد.
در پایان دوره پهلوی، ژانرال هایزر طی جلساتی در تهران ارتش شاهنشاهی را به اعلام بی طرفی مجاب کرد تا دیگر از شاه که مهره سوخته شده بود حمایت نکنند. محمد رضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ فصلی را تحت عنوان ماموریت عجیب ژنرال هایزر اختصاص به شرح این واقعه داده است و می گوید در حالی که هایزر سه روز در تهران در حال ارائه طریق به امرای ارتش بود، من از حضور او بی خبر بودم.
پیشتر در کودتای بیست و هشت مرداد هم آمریکا و انگلیس با اتحاد با ارتش وابسته به غرب دولت ملی مصدق را سرنگون کردند.
قبل از از آن در شهریور ۱۳۲۰، قوای متفقین در حین اشغال ایران با کوچکترین مقاومتی از سوی ارتش غیر مردمی رضا شاه مواجه نشدند.
اینک در زمانه ما، تصویر هولناک سقوط آدم ها از هواپیمای آمریکایی در فرودگاه کابل، مثل یک نماد برای عواقب شوم اتکا به غرب خود پیش چشم ما قرار می گیرد. برای چندمین بار در افغانستان، تجربه ناکام وابستگی امنیتی به آمریکا تکرار شد.
تصور کنید اگر آمریکا نیروهای نظامی خود از خلیج فارس و کشور های غربی این حوزه را خارج کند، جنگ قدرت بین شاهزاده ها و خیزش نیروهای جهادی در عربستان سعودی، این کشور را به چه ورطه ناامنی خطرناکی خواهد انداخت.
حتی اتحادیه اروپا هم به این نتیجه رسیده است که ایجاد یک ارتش واحد اروپایی بسیار کارآمدتر از تکیه به ناتو خواهد بود. سال ها پیش شارل دوگل، رئیس جمهوری ملی گرای فرانسه، اطمینان صرف به ناتو را مخاطره آمیز دانست و به اتمی شدن فرانسه برای حفظ امنیت ملی کشورش اصرار داشت.
تضعیف حکومت مرکزی، فقدان نیروهای مسلح مستقل، وابستگی امنیتی به خارج و اعتماد به بیگانگان برای حفظ امنیت داخلی، تجربیات شکست خورده ای است که سقوط کابل بار دیگر بر نادرست بودن آنها صفحه گذارد، باشد که مایه عبرت واقع شود.
دیدگاه تان را بنویسید