احزاب سوم در انتخابات آمریکا
نباید نقش احزاب سوم و گروهها را در تعیین مسیر سیاستهای دو حزب بزرگ آمریکا، دست کم گرفت. هرچند حتی خود این احزاب برای موفقیتشان در انتخابات ریاست جمهوری شانسی قائل نیستند.
البته توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که در دهه اخیر، با ظهور گروههای منتقد و متکثر در آمریکا، علاوه بر احزاب قبلی، پدیده نفوذ این اقلیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بدنه دو حزب بزرگ جمهوری خواه و دموکرات بسیار گسترش یافته است. نفوذی که شاید به مراتب تاثیر آن از ایجاد یک حزب کوچک اقلیتی در تعیین سیاستها، و جهتگیری سیاستمداران آمریکایی موثرتر باشد. در دهه اخی،ر مهمترین وعدههای کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا در دوران تبلیغات، دقیقاً محصول فشار گروههای معترض اقلیتی یا نفوذ افرادی به درون دو حزب اصلی آمریکا بوده است که اندیشههایی متفاوت را، در اوضاع رکود سنتهای دو حزب اصلی آمریکا ارائه دادند. تاثیر لابیهای قدرتمند سرمایهداری در سیاست ایالات متحده آمریکا زمانی برجستهتر میشود که در جامعهای، سیاستمداران آن برای تبلیغ و فضاسازی های رسانهای از کثرتگرایی و وجود فرهنگهای گوناگون آن یاد میکنند، در عین حال همواره صدایی مشابه و تکراری که یادآور خوی استکباری و امپریالیستی آمریکاست، شنیده میشود و سیاست خارجی در آمریکا و اقتصاد سیاسی آن اجازه جولان به این اندیشههای متکثر در سیاست و اقتصاد را نمیدهد. به هر تقدیر مرور کوتاه بر مهمترین احزاب سوم و جریانهای تاثیر گذار در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا، کمک شایانی برای فهم بهتر فضای سیاسی ایالات متحده آمریکا میکند شاید جالب باشد که در مرکز سرمایهداری دنیا هنوز گروههای کمونیستی حضور دارند. «حزب کمونیست آمریکا» که در سال 1919 بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی شوروی توسط افرادی چون چارلز روتنبرگ تاسیس شد، در دهههای 1930 و 1940 در شکل دادن و حمایت از اتحادیههای کارگری بسیار موفق عمل کرد. اما چندی بعد سیاستهای خصمانه جوزف مککارتی، سناتور جمهوریخواه اهل ویسکانسین، که در ظاهری مخالف با کمونیسم از روشهای کمونیستهای افراطی برای مقابله با کمونیسم و مبارزه با جاسوسان شوروی در آمریکا، استفاده میکرد، فعالیتهای این حزب را به شدت تحت تاثیر قرار داد. «مککارتیسم» با سندسازیهای جعلی در پاشیدن بذر نفرت از کمونیستها، کار را به جایی رساند که بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آمریکایی به جرم کمونیست بودن تحت فشارهای سیاسی قرار گرفتند. چارلی چاپلین یکی ار قربانیان سیاستهای دوره مککارتیسم در آمریکا بود.
در توضیحی کوتاه باید گفت «مینارشیسم» که نوعی از فلسفه سیاسی سرمایهداری محسوب میشود، طرفدار نوعی از دولت است که تنها و تنها به عنوان پاسدار و حافظ منافع سرمایهداری در سطح جامعه فعالیت میکند و نه بیشتر. در واقع مینارشیستها معتقدند دولت تنها به مجاز به فعالیت برای حفظ جان افراد و ایجاد نهادهایی همچون پلیس و آتش نشانی هستند. کلیدواژه اصلی در این مکتب سیاسی اقتصادی مفهموم «لسه فر» است. «لسه فر» یعنی نفی هرگونه دخالت دولت در امور اقتصادی و اجازه انتخابات آزادانه افراد، برای تعیین شئونات اقتصادی که طبیعتاً، نقطه مقابل تفکر سوسیالیستی که از اقتصاد دولتی حمایت میکند، قرار دارد. از سوی دیگر «آنارشیسم» در پی نفی هرگونه ساختار حکومتی است و این آزادی مطلق را صرفا در نهادهای دولت محدود نمیبیند، ببلکه خواهان برقراری مساوات در اکثر شئونات اجتماعی است. «لیبرتارینیسم» یعنی مجموعه ای از عقاید مکاتب «مینارشیسم» و «آنارشیسم». طرفداران «لیبرتارینیسم» به همان سخن معروف که «هرکس برای انجام هرکاری آزاد است تا جایی که آزادی شخص دیگر را به خطر نیندازد» معتقدند و طبیعتا دولت و نهادهای دولتی هم اجازه محدود کردن این سطح وسیع از آزادی را ندارند. بر اساس همین اندیشهها، «حزب لیبرتارین» در سال 1971 توسط افرادی همچون «دیوید نولن»، در ایالت کلرادو، تشکیل شد. ایالتی که در نظام سیاسی آمریکا بیشتر به عنوان یک ایالت قرمز (یعنی ایالتی که اکثر افراد آن به حرب جمهوری خواه رای میدهند)، شناخته میشود. در عین حال این حزب سوم، از شعار «از نظر فرهنگی از دمکراتها لیبرال تر، از نظر اقتصادی از جمهوریخواهان محافظهکارتر» برای بهتر شناساندن خود بهره میگیرد. این بدان معناست که اعضای این حزب، همچون جمهوریخواهان افراطی، طرفدار پایین آوردن مالیات و حمایت از حق داشتن اسلحه، و همچون دموکراتهای تندرو، به دنبال به رسمیت شناختن اقلیتهای اجتماعی و قانونی کردن مواد مخدر غیر قانونی هستند.
«گری جانسون»، فرناندار سابق ایالت نیومکزیکو که از سال 2011 با تغییر منش و حذف عضویت خود در حزب جمهوریخواه، به حزب لیبرتارین پیوست، موفق شد به عنوان نامزد این حزب در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 بیشترین حد نصاب آراء را برای این حزب از زمان تشکیل در انتخابات به دست آورد.«گری جانسون» که برای انتخابات سال 2016 هم به عنوان نامزد حزب لیبرتارین معرفی شد. «گری جانسون» در زمان فرماندار بودن دست به اقدامات افراطی متعدد زد. بیشترین تعداد استفاده از حق وتو در بین همه فرمانداران آمریکا، کاهش 14 مورد مالیات، اعتقاد به حذف وزارت آموزش و پرورش و تلاش برای دسترسی به اینترنت بدون سانسور، از موارد جالب توجه کارنامه «گری جانسون» است. وی که به سیاست خارجی عدم مداخله علاقمند است، از منتقدان جدی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دهه اخیر به شمار میرود. وی همچنین بارها از اظهارات خصمانه سیاستمداران آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرده است و در شعارهای انتخاباتی خود متعهد شده است که در صورت موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری، اسرائیل را مجبور به عقب نشینی از مواضع جنگ افروزانه علیه ایران خواهد کرد. «گری جانسون» همچنین از منتقدین تحریم اقتصادی ایران و سایر کشورها به شمار می رود.
دیدگاه تان را بنویسید