آیا تی پارتی مسئول ظهور ترامپ است؟
ظهور ترامپ به معنی قیام پراگماتیسم حزب جمهوری خواه در برابر جناح محافظهکار حزب است. آن هم در شرایطی که بسیاری از طرفداران ترامپ خود را میانهرو یا مستقل میدانند.
دیپلماسی ایرانی: پیش از ظهور دونالد ترامپ هم جمهوری خواهان درگیر یک جنگ داخلی بودند. «تی پارتی» را به یاد می آورید؟ تعطیلی دولت (به دلیل اختلاف بر سر بودجه) را به یاد می آورید؟ اکنون سال هاست که شورشیان محافظه کار علیه تشکیلات حزب جمهوری خواه شمشیر خود را از رو بسته اند، تشکیلات سست اراده ای که (از نظر آنان) تنها منافع صنفی خود را دنبال می کند. جمهوری خواهان همچنانکه درگیر نامزدی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری هستند، دور جدیدی از اتهام زنی های درون حزبی را آغاز کرده اند و یکدیگر را برای ظهور پدیده ای چون ترامپ سرزنش می کنند. برخی جمهوری خواهان معتقدند که تی پارتی در ظهور ترامپ مقصر است. آن ها معتقدند که جناح راست با تضعیف و چندپاره کردن حزب جمهوری خواه تلاش کرد تا خشم مردم علیه واشنگتن و دولت را بیشتر کند. آن ها با در پیش گرفتن مواضعی رادیکال و تندروانه باعث هراس و نفرت افکار عمومی شدند. چهره هایی چون گلن بک و راش لیمبو سال های زیادی را صرف کردند تا به محافظه کاران کهنه کار بگویند «افرادی که در راس تشکیلات حزب جمهوری خواه قرار دارند هر زمان که توانسته اند به آرمان های آنان خیانت کرده اند» و این که «تنها راه حل، بیرون انداختن آن ها و هر کسی است که پنج دقیقه بیشتر در دفتر حزب جمهوری خواه نبوده و همچنین انتخاب نمایندگان جدیدی که برای همه چیز پاسخی دارند.» گلن بک و راش لیمبو (به عنوان اعضای برجسته تی پارتی) تئوری های توهم توطئه و پارانویایی چون «عدم اعتماد به نهاد ها از جمله احزاب سیاسی و رسانه ها و نفرت غیرمنطقی حزب جمهوری خواه از هر چیزی که به نوعی با باراک اوباما در ارتباط بود» را تقویت کردند. پس جای تعجبی ندارد کاندیدایی ظهور کند که خشمش به مراتب تحلیل بَرنده تر و کمتر سازنده است. کسی که با سر و صدای بیشتری هنجارهای سیاسی را نادیده می گیرد، کسی که آشکارا ایده های تندروانه (تبعیض) نژادی اش را با صدای بلند اعلام می کند. مت لوئیس، نویسنده محافظه کار آمریکایی می گوید: «تد کروز به ایجاد فضایی کمک کرد که در آن عوام فریبی پوپولیستی در جناح راست فرصت رشد و نمو پیدا کرد.» البته در تی پارتی نیز افرادی هستند که با ترامپ همسو نیستند، از جمله، اریک اریکسون که برخی او را قدرتمند ترین محافظه کار در آمریکا می خوانند، اما ببینید چه کسانی (حتی در تشکیلات حزب جمهوری خواه) از ترامپ اعلام حمایت کردند: بسیاری از دست اندرکاران دفتر حزب، لابیگر ها و وفاداران به حزب. افرادی مانند جان هانتسمن، میچ مک کانل، اریک کانتور، باب دل، و جان بینر همگی درخواست کردند که حزب (جمهوری خواه) از دونالد ترامپ حمایت کند. افرادی که همگی سال ها از منتقدان سرسخت تاکتیک های افراطی تی پارتی بودند و اصرار داشتند که اصول محافظه کاران باید در پس این دو هدف مهم قرار داشته باشد: نخست، پیروزی در انتخابات ها؛ و دوم، چرخاندن چرخ دولت. این گروه از محافظه کاران معتقد بودند انجام معامله، حال این معامله می خواهد با رئیس جمهور درباره طرح های پیشنهادی اش باشد یا برای افزایش سقف بدهی، باید بدون هزینه باشد. آن ها می گفتند: «فقط یک تیم باشید حتی اگر با نتیجه صد در صد موافق نیستند.» (ترامپ در این مورد تا حدودی با محافظه کاران سنتی همسو است.) او گفته که اگر انتخاب شود، قصد دارد برای شکستن بن بست سیاسی با دموکرات ها وارد معامله شود و واشنگتن را دوباره کارآمد کند. از این نظر، سخنان او کاملا با اعتقادات تد کروز در تضاد است. کروز معتقد است که باید طرح اوباماکر را نابود کرد، بنابراین خیلی مشتاق بود که دولت را برای این کار تعطیل کند، حتی اگر در این مبارزه یک بازنده سیاسی بود. اما مشخص نیست که ترامپ واقعا به دنبال همچنین چیزی باشد. او فقط پیروزی (در انتخابات) را می خواهد. اریسکون ادعا کرده، نه جنبش نئومحافظه کاران (تی پارتی) بلکه این تشکیلات حزب جمهوری خواه بوده که با عمل نکردن به وعده های خود به رای دهندگان، ترامپ را خلق کرده است. حقیقت این است که ترامپ به بسیاری از اصول اولیه جمهوری خواهان اعتقاد ندارد و حال بسیاری از افراد تشکیلاتی حزب که مخالف ترامپ هستند، از جمله میت رامنی، بوش پدر، جورج بوش و جب بوش و لیندسی گراهام، دست به دامان بحث و جدل هایی به شیوه تد کروز (در مخالفت با اوباما) شده اند: این که برخی اصول به اندازه ای مهم هستند که نباید به خطر بیفتند، حتی اگر این کار به معنی شکست در انتخابات ریاست جمهوری باشد. در واقع، برای رهبران جمهوری خواه چون جان بینر و مک کونل، که متهم شده اند هدفی جز مانع تراشی برای دولت اوباما نداشته اند، ظهور ترامپ به معنی قیام پراگماتیسم حزب جمهوری خواه در برابر جناح محافظه کار حزب است. آن هم در شرایطی که بسیاری از طرفداران ترامپ خود را میانه رو یا مستقل می دانند. (شاید همین مسئله است که) باعث نگرانی و هراس شدید تشکیلات حزب جمهوری خواه از ترامپ شده است. این که ترامپ در میان هر دو طیف حزب (سنتی و تی پارتی) دشمنان و متحدانی دارد، نشان می دهد که نامزدی او در این انتخابات ریاست جمهوری به منزله راه سومی برای حزب جمهوری خواه است. او خطوط نبرد قدیمی را از نو رسم کرده و خشم پرشور مردمی را با عملگرایی «پیروزی به هر قیمتی» نخبگان ترکیب کرده است. ترامپ اکنون اتحادی را به وجود آورده که کمتر کسی فکرش را می کرد، اتحادی که دشمنانی چون گلن بک و لیندسی گراهام (از هر دو طیف جمهوری خواه) در کنار یکدیگر در برابر آن جبهه گرفته اند. این ترکیب از تی پارتی و تشکیلات محافظه کار حزب جمهوری خواه توضیح می دهد که چرا رقبای ترامپ نمی توانند او را متوقف کنند. آن ها اسیر یک طرز تفکر قدیمی هستند. جب بوش قرار بود که با یک کاندیدایی از تی پارتی، مانند تد کروز، رقابت کند. و تد کروز نیز تصور می کرد که رقیب درون حزبی اش یکی از افراد تشکیلات حزب چون جب بوش است. دو طرف بر سر اینکه چرا دونالد ترامپ می تواند کاندیدایی بدی باشد و باید در همان ابتدای امر متوقف شود، اتفاق نظر نداشتند. (در این میان) ترامپ دسته بندی های قدیمی را شکست و پرسش هایی جدیدی را مطرح کرد: ریگانیسم یا ناسیونالیسم؟ ایده ها یا رفتار ها؟ اول فلسفه یا وفاداری به حزب؟ با ظهور ترامپ، جنگ داخلی و قدیمی جمهوری خواهان پایان یافته و یک جنگ تمام عیار سراسری آغاز شده است.
دیدگاه تان را بنویسید