دیپلماسی ایرانی: گردهمایی جولای جمهوری خواهان در کلیولند احتمالا یک درگیری تمام عیار خواهد بود. بکی کوئیک معتقد است که رهبران محافظه کار حزب جمهوری خواه عمیقا عصبانی خواهند شد، اگر که برنده احتمالی دلیگیت (وکلای انتخاباتی) دونالد ترامپ، نامزد جنجالی این حزب باشد.
مشکلی که ساختار حزب جمهوری خواه با آن روبه رو شده متفاوت از چالش های چهار دهه گذشته است: زمانی که دوران مدرن رقابت های مقدماتی واقعا آغاز شد و اکنون جمهوری خواهان مسن تر که تلاش دارند تا دونالد ترامپ را از دور رقابت کنار بزنند، آشکارا به دنبال احیای روش های قدیمی هستند؛ معرفی فردی که حتی یک روز هم در مبارزات انتخاباتی حضور نداشته و هرگز تلاش نکرده حتی یک رای دهنده را متقاعد کند. نامزدی که نمایندگی حزب جمهوری خواه در انتخابات را تنها از طریق آرای دلیگیت به دست آورده است.
حزب جمهوری خواه در این اندیشه است هر طور که می تواند آرای میلیون ها رای دهنده را که به دونالد ترامپ، تد کروز و جان کیسیک رای نمی دهند را به سبد پل رایان بریزد. این راه علاجی است که برای نجات حزب جمهوری خواه پیشنهاد شده است. وگرنه این احتمال وجود دارد که حزب (پس از انتخابات ریاست جمهوری) متلاشی شده و نزاع سیاسی تمام عیاری بر سر قوانین و اعتبارات درگیرد. شرایطی که در نهایت به تشکیل یک حزب سوم منتهی شود. اما چرا چنین احتمال خشنی واجد دارد؟ به این دلیل که حزب جمهوری خواه با پرسشی اساسی در گردهمایی کلیولند روبه رو خواهد شد: این که آیا کسی می تواند زمان را برای این حزب به عقب بازگرداند؟ اکنون که رای دهندگان معمول جمهوری خواه، مانند دموکرات ها، چندین دهه دموکراسی واقعی را تجربه کرده اند، چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این دموکراسی از آنان گرفته شود و کاندیدای حزب نه توسط آرای رای دهندگان معمولی که توسط نخبگان سیاسی این احزاب انتخاب شود؟
نظرسنجی ها می گویند که رای دهندگان جمهوری خواه نمی خواهند بخشی از این فرایند باشند. حتی در ویسکانسین، جایی که رای دهندگان جمهوری خواه دونالد ترامپ را با قاطعیت رد کردند، بیشتر جمهوری خواهان می خواهند کاندیدای این حزب در انتخابات و توسط اکثریت آرا انتخاب شوند.
این احساس تنها به ایالت ویسکانسین محدود نمی شود. یک نظرسنجی انتخاباتی بلومبرگ در اواخر ماه مارس نشان داد که 63 درصد از جمهوری خواهانی که در این نظرسنجی شرکت کرده بودند، می خواهند که کاندیدای این حزب با بیشترین آرای دلیگیت در مجمع عمومی، نامزدی حزب را در انتخابات ریاست جمهوری به دست آورد. تنها 33 درصد گفته اند که دلیگیت باید کاندیدا را بدون توجه به آرای مجمع عمومی حزب انتخاب کند.
اگر ایده شما از مجمع عمومی احزاب تاریخی و همان الگویی باشد که احزاب سیاسی معمولا (در ایالات متحده) کاندیدای خود را برای انتخابات انتخاب می کنند، آنگاه نگاه نخبگان جمهوری خواه به خوبی معنی پیدا می کند: انتخاب کاندیدای حزب جمهوری خواه از طریق آرای دلیگیت.
مسئله از زمان ظهور پدیده سیاسی دونالد ترامپ آغاز شده است، چهره عجیبی که تاکنون هیچ پست دولتی نداشته و به نظر می رسد که برای مواضع سیاسی حزب هیچ اهمیتی قائل نیست. بنابراین اعضای قدیمی حزب فکر می کنند که کار درست را می دانند، اما در حقیقت در گذشته هم در انتخاب کاندیداهای حزب جمهوری خواه چندان موفق عمل نکرده اند. در سال 1920 که مرحله مقدماتی انتخابات وجود داشت اما هنوز قدرت زمین گیر کردن آرای دلیگیت نداشت، هیرام جانسون، سناتور کالیفرنیا، رهبر کهنه کار جمهوری خواهان پیشرو، به شیکاگو آمد و در هفت انتخابات مقدماتی به پیروزی رسید. ژنرال لئونارد وود، دشمن قسم خورده او، هشت انتخابات مقدماتی را برد. در مقابل، وارن هاردینگ، سناتور ایالت اوهایو که هیچ نقشی در سیاست بازی انتخاباتی نداشت، تنها در ایالت اوهایو به پیروزی رسید و در نخستین رای گیری تنها 62 رای را به دست آورد.
اما پس از چهار رای گیری بی نتیجه، مجمع عمومی به زمان دیگری موکول شد و گروهی از رهبران حزب در یک اتاق در هتل بلک استون گردهم آمدند تا احتمالات را بررسی کنند. جانسون بیش از اندازه طغیانگر بود، فرانک لودن زیادی محافظه کار بود و ژنرال وود نیز گرفتار دشمنی های شخصی و سیاسی بود. سرانجام جمع به یک جمع بندی رسید که قبلا پیش بینی شده بود: وارن هاردینگ، کاندیدایی با کمترین معترض ـ حتی اگر به پرایرادترین رئیس جمهوری آمریکا تبدیل می شد. از آن زمان این اتاق در هتل بلک استون به نمادی از تصمیم گیری نخبگان جمهوری خواه برای به قدرت رساندن سیاستمداران ناشناخته تبدیل شد.
نوع دیگری از «بر مسند قدرت نشاندن سیاستمداران» 32 سال بعد در شیکاگو اتفاق افتاد، در مجمع عمومی حزب دموکرات در سال 1952. استس کفاور، سناتور ایالت تنسی، رئیس جمهور ترومن را در نیوهمشایر شکست داد. این شکست چنان سنگین بود که به اعتقاد برخی باعث شد تا ترومن از حضور مجدد در رقابت های انتخاباتی منصرف شود. کفاور تمام بهار و تابستان رقابت های مقدماتی را یکی پس از دیگری پیروز شد اما رهبران حزب دموکرات نمی خواستند از کاندیدایی حمایت کنند که تنها به واسطه برنامه های تلویزیونی مشهور شده بود. رقبای او، ریچارد راسل، سناتور جورجیا، یک دموکرات شورشی بود که تمایل به جدایی از حزب داشت و آوریل هریمن، هم دیپلماتی بدون هیچ تجربه سیاسی بود.
ترومن در ماه ژانویه آدلی استیونسون، فرماندار ایلینوی، را به کاخ سفید دعوت کرد و از او خواست که وارد رقابت های انتخاباتی شود. استیونسون با حمایت های ترومن وارد رقابت های انتخاباتی شد اما در سال 1956 شکست خورد.
البته تمام انتخاب های از این دست به شکست منتهی نشده است. سناتور جان کندی در سال 1960 در حالی وارد رقابت های انتخاباتی شد که حتی در یک رای گیری درون حزبی نیز شکست نکرده بود. با این حال تنها انتخاباتی که برای او مهم بود ویرجینیای غربی بود. چرا؟ نه به دلیل آرای دلیگیت این ایالت، بلکه کندی مجبور بود نشان دهد که یک کاتولیک می تواند در ایالتی که اکثریت آن پروتستان هستند، پیروز شود. با این حال زمانی که دموکرات های مخالف متوجه شدند در بسیاری از ایالت های بزرگ، آرای دلیگیت بدون هیچ توجهی به افکار عمومی صادر می شود، قوانین شروع به تغییر کردند. اما به نظر می رسد که شرایط دوباره در حال بازگشت به گذشته است.
آنچه که به نظر می رسد قرار است اتفاق بیفتد در بیش از نیم قرن اخیر مشاهده نشده است. بااین حال اگر قرار نیست که رای دهندگان جمهوری خواه در انتخابات های مقدماتی نتیجه قطعی و کاندیدای حزب را مشخص کنند، دلیگیت با یک پرسش جدی مواجه خواهند شد: هدف از تشکیل مجمع عمومی احزاب چیست؟
دیدگاه تان را بنویسید