خبرگزاری فارس: چین یک کشور اقتصاد محور است و تا کنون دیده نشده که به دنبال نقشآفرینی در زمینههای نظامی و امنیتی باشد.
رشد و توسعه چین در دهههای اخیر، بحثها و واکنشهای فراوانی را برانگیخته است. عمده این بحثها و واکنشها معطوف به تحولات اقتصادی این کشور بوده زیرا این بخش مهمترین دگرگونیها را به خود دیده است و در تغییر مناسبات این کشور با جهان بیشترین تأثیرات را بر جا گذاشته است.
در سالهای اخیر فرایند توسعه در چین از حوزه اقتصاد به سایر حوزهها وارد شده است. یکی از پراهمیتترین حوزههایی که شتاب توسعه و نوسازی در آن بحثها و واکنشهای زیادی را برانگیخته حوزه نظامی و امنیتی است. سیاستهای اعلانی و اعمالی چین در این حوزه نشان از تلاش رهبران آن برای نوسازی و ارتقاء سریع نیروی نظامی برای حفاظت از منافع اقتصادی دارد.
با توجه به اهمیت بازار پر رونق کشورهای آسیای مرکزی، چین همیشه به دنبال مسیرهای امن برای صادرات تولیدات خود به این کشورها و اروپا بوده است. چین برای به گردش درآوردن چرخهای صنعت خود نیاز به منابع انرژی از جمله نفت دارد که میتواند آن را از بندر گوادر واقع در بلوچستان پاکستان تأمین کند. مسیر تازه دریافت انرژی چین قرار است از بندر گوادر تا شهر کاشغر واقع در سین کیانگ ختم میشود و ناامنی در کشورهای آسیای مرکزی به ویژه تاجیکستان میتواند بر این منطقه مهم که به علت موقعیت ژئوپلیتیک قرار است به کانون واردات و صادرات همچنین فعالیت اقتصادی چین تبدیل شود تأثیر گذار باشد.
با توجه به مطالبی که ذکر شد چین در صدد است با اقدامات پیشگیرانه از بروز ناامنی به ویژه حضور داعش در کشورهای آسیایی مرکزی و تاجیکستان جلوگیری کند.
مقامات نظامی پاکستان در سفر به چین همیشه برای تأمین امنیت سینکیانگ اعلام آمادگی کردهاند. ارتش پاکستان بارها اعلام کرده که اجازه نمیدهد شبهنظامیان آسیای مرکزی از جمله گروه ترکستان شرقی و ازبکها امنیت سین کیانگ را به خطر بیندازند. چین از به چالش کشیده شدن امنیت در تاجیکستان احساس خطر کرده و سعی دارد با کمک پاکستان یک ائتلاف نظامی تشکیل دهد تا کانون بحران ناامنی را از مرزهای خود دور نگاه دارد.
این سیاستها، با توجه به جایگاه چین به عنوان قدرتی در حال ظهور و قابلیتهای گسترده آن، با حساسیتهای زیادی به ویژه از سوی آمریکا و هند مواجه شده است. با توجه به اهمیت و تأثیرات این روند بر معادلات بینالمللی، در این گزارش سعی داریم اهداف چین از تشکیل ائتلاف نظامی و ملاحظات سایر کشورها از جمله آمریکا،هند و روسیه در این زمینه را بررسی کنیم.
اهداف چین از تشکیل ائتلاف نظامی چهارگانه
چین اهداف گوناگونی را از تشکیل ائتلاف نظامی چهارگانه با شرکت پاکستان،تاجیکستان و افغانستان دنبال میکند که میتوان این اهداف را به صورت زیر شرح داد.
1- چین با توجه به اینکه از ناامن شدن تاجیکستان احساس خطر میکند نیاز دارد که با اقدامات پیشگرانه از رسیدن بحران ناامنی به منطقه سین کیانگ جلوگیری کند. آسیای مرکزی به ویژه دره فرغانه ظرفیت خوبی برای تبدیل شدن به مخفیگاه بزرگ تروریستها مانند وزیرستان در پاکستان دارد.
از سوی دیگر باتوجه به اینکه داعش در حال شکست خوردن در سوریه و عراق است حامیان آنها به ویژه آمریکا تلاش میکنند آنها را به یک منطقه دیگر انتقال دهند که تاجیکستان بهترین ظرفیت را در این زمینه دارد. با توجه به اینکه آمریکا میتواند با انتقال تروریستها به آسیای مرکزی منافع روسیه را تحت شعاع قرار دهد در این زمینه تلاش خواهد کرد.
2- چینیها بعد از تضمین منافع اقتصادی به دنبال تعریف سهم نظامی و امنیتی خود در منطقه هستند از آن گذشته تشکیل ائتلاف نظامی به سرپرستی چین میتواند جایگاه بینالمللی این کشور را نیز ارتقا دهد. در سالهای اخیر چین تلاش زیادی برای افزایش توان نظامی و تولید انواع سلاح انجام داده اما هنوز جایگاه واقعی خود را در این زمینه بدست نیاروده است.
سرپرستی یک ائتلاف نظامی این فرصت را به چین میدهد تا توانمندی خود را برای مدیریت بحرانهای امنیتی منطقه نشان دهد.
3- چین در تلاش است با تشکیل این ائتلاف نظامی از تجزیه شدن سین کیانگ توسط جداییطلبان جلوگیری کند. مسلمانان منطقه سین کیانگ بارها دست به شورش زدهاند وبه تازگی حرکتهای جدایی طلبانه نیز در استان سین کیانگ دیده میشود که برخی رسانهها دخالت سرویسهای اطلاعاتی غربی به ویژه آمریکا را علت اصلی چنین شورشهایی میدانند.
4- چین تصور میکند میتواند با دادن امتیازهای اقتصادی پاکستان را راضی نگاه دارد و از این طریق از این کشور برای مدیریت بحران در آسیای مرکزی استفاده کند. با توجه به روابط استراتژیک چین و پاکستان بعید به نظر میرسد که اسلامآباد به پکن خیانت کند.
درگذشته کشورهایی چون آمریکا از پاکستان برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان استفاده کردند اما این کشور با در نظر گرفتن منافع خود به دنبال کسب امتیازات بیشتر بود و بازی دوگانهای را با آمریکا به راه انداخت اما این موضوع درباره چین قابل تصور نیست.
5- چین در دریا نمیتواند با آمریکا و هند رقابت کند بنابراین تلاش میکند از طریق سینکیانگ مسیرهای زمینی فعالیت اقتصادی خود را گسترش دهد و از این طریق به اروپا وصل شود.
رفتار امریکایی ها از زمان اشغال افغانستان به این سو موید این باور است که امریکایی ها هیچ گاه قصد از میان بردن کامل طالبان را نداشته و اظهارات مقامات آمریکایی در مورد مذاکرات با طالبان و در مواردی تاکید آن ها بر ضرورت شریک ساختن طالبان در حکومت افغانستان نشانگر تناقض های جدی در سیاست های اعمالی و اعلامی امریکا در قبال طالبان در سال های اخیر و نگرش واشنگتن به این گروه بوده است.
از سوی دیگر ارتباطات غیرقابل انکار طالبان با سازمان اطلاعات پاکستان و همکاری های راهبردی اسلام آباد ـ واشنگتن در منطقه موید این گمانه است که در اساس مولفه طالبان به منزله کنشگری مخل در برابر طرح های کلان امریکایی ها در حوزه های راهبردی ترانزیت و انرژی در منطقه عمل نخواهد کرد. لذا با وجود تفاوت هایی که در طرح ها و برنامه های چینی ها و امریکایی ها در منطقه وجود دارد اما با انعطاف هایی که طرفین در مشارکت دادن دیگری در این طرح ها نشان دادهاند به نظر نمیرسد اوضاع چندان تغییر کند و واشنگتن به دنبال مخالفت با ائتلاف نظامی پکن باشد.
حرکت اسلامی ازبکستان که در حال حاضر زیر پرچم داعش در افغانستان و آسیای مرکزی می جنگد، با اعلام جنگ به طالبان و برخورداری از روابط خصمانه با پاکستان و هم چنین حضور شبه نظامیان اویغور در این گروه، خود به خود به منزله تهدیدی جدی برای چین نیز ظاهر شده است.
به هر روی در شرایطی که از یک سو امریکایی ها مدعی تشکیل ائتلاف ضد داعش هستند و از سمت دیگر روسیه به دنبال بازگشت به حاشیه شمالی رود جیحون و احیای مرزهای خویش در دوره شوروی در آسیای مرکزی است و تهدیدات گروههای شبه نظامی را دستاویز مناسبی برای تحقق این هدف می داند، و شخص ولادیمیر پوتین با نفی کارایی ائتلاف امریکایی ضد داعش، در تکاپو برای تشکیل یک ائتلاف بین المللی بر علیه داعش است، در عمل چین چارهای جز دفاع از خود در برابر این تهدید ندارد و تشکیل ائتلاف نظامی به کمک پاکستان بهترین گزینه برای مقاومت در برابر گروههای شبهنظامی یا حداقل تغییر کانون فعالیت آنها میباشد.
چین با مطرح کردن موضوع مبارزه با تروریسم در افغانستان تلاش میکند حساسیت روسیه نسبت به تشکیل ائتلاف نظامی خود را کاهش دهد.
فرصتها و تهدیدهای تاجیکستان در ائتلاف نظامی چین
تاجیکستان سعی دارد فقط تحت سلطه روسیه نباشد و از سایر کشورها مانند چین برای کسب امتیازات بیشتر و پیشرفت در تمام عرصهها استفاده کند. آسیای مرکزی هر چه بیشتر منطقه درگیری منافع جهان غرب و روسیه می شود. مقامات آمریکا دست به اقدامات جدی برای آن می زنند تا پس از خروج بخش اصلی نیروهای آنها از افغانستان، این نیروها در قرقیزستان باقی بمانند و همکاری با تاجیکستان روبراه شود. مسکو در چنین شرایطی نمی تواند از این موضوع کنار بماند.
در آسیای مرکزی نه تنها منافع اقتصادی ، بلکه منافع سیاسی روسیه متمرکز شده اند. آمریکا و روسیه هیچ توجهی به پیشرفت کشورهای آسیای مرکزی به ویژه تاجیکستان ندارند بنابراین این کشورهای به دنبال کشوری هستند که بتواند نیازهای اقتصادی و نظامی آنها را تأمین کند.
چین میتواند نیاز اقتصادی تاجیکستان را برآورده کند و نقش موثری برای افزایش حجم تجارت این کشور ایفا نماید این در حالی است که پاکستان نیز این توانایی را دارد که با فروش سلاح ارزان قیمت نیاز نظامی کشورهای آسیایی مرکزی به ویژه تاجیکستان را برآورده کند. از طرفی تاجیکستان میتواند به عنوان برگ برنده پاکستان برای امتیازگیری از آمریکا باشد. این کشور ظرفیت خوبی برای انجام بازی دوگانه اسلامآباد دارد.
نقش پاکستان در ائتلاف نظامی چین با توجه به ملاحظات آمریکا
پاکستان با آغاز عملیات ضرب عضب در سال 2014 کاری کرد که تروریستهای آسیای مرکزی از این کشور بگریزند اما آنها یا باید به افغانستان بروند یا به کشورهای خود در آسیای مرکزی بازگردند. یک نظریه این است که پاکستان با هدف پوشش به ائتلاف چین پیوسته و هدف این کشور مبارزه با تروریسم نیست.
در واقع آمریکا، چین را به کمک پاکستان کنترل میکند. پاکستان برای گسترش نفوذ خود در افغانستان نیز به چین نیازمند است و از این کشور برای مهار هند استفاده میکند.
کشورهایی که دراین ائتلاف نظامی حضور پیدا کردهاند تعریف مشترکی از تروریسم ندارند بنابراین هدف از تشکیل این ائتلاف مبارزه با تروریسم نیست. کشورهای عضو این ائتلاف به ویژه پاکستان از پوشش مبارزه با تروریسم برای کسب منافع مشترک از سایر کشورهای عضو استفاده میکنند.
با توجه به اینکه آسیای مرکزی بازار با ارزشی برای هند و چین است اسلامآباد تلاش میکند به کمک پکن فعالیت دهلینو در این بازار مهم را محدود کند. اما رویدادهایی در سال 2014 مجددا نام حرکت اسلامی ازبکستان را به سرتیتر اخبار منطقه بدل کرد.
با وجود تعهد طاهر یولداشیف، سرکرده مقتول این گروه به پاکستان در مورد عدم انجام عملیات نظامی در خاک این کشور، در سال 2014 حرکت اسلامی ازبکستان همزمان با اوجگیری تحرکات داعش در عراق و سوریه و همچنین خلأ ناشی از زمزمه ها در مورد مرگ ملاعمر که در آن زمان هنوز رسانه ای نشده بود، احتمالا با انگیزه جلب توجه رسانه ها به خود به منزله یک جریان مسلح فعال و دارای توان برنامه ریزی و عملیات، به فرودگاه بین المللی جناح در شهر کراچی پاکستان حمله کرد.
در پی این اقدام ارتش پاکستان ضمن انجام یک عملیات نظامی گسترده علیه این گروه و وارد آوردن تلفات و خسارات سنگین بر آن ها، سبب شد تا نیروهای حرکت اسلامی ازبکستان به همراه خانواده هایشان به سوی افغانستان متواری شوند. اکنون حرکت اسلامی ازبکستان دیگر یک گروه منسجم به مانند دوران ریاست جمعه نمنگانی یا طاهر یولداشیف نیست.
این گروه بعد از کشته شدن اسامه بن لادن اصلی ترین حامی مالی خود را از دست داده است. البته گفته می شود که حرکت اسلامی ازبکستان در کنار القاعده، از منابع مالی دیگری نظیر قاچاق مواد مخدر، قاچاق سلاح، شبکه های تجاری در پاکستان و ترکیه و همچنین برخی صندوق های خیریه ترکیه ای و کمک های مالی ازبک های ثروتمند ساکن عربستان سعودی نیز ارتزاق می نموده که تبعا پس از قطع کمک القاعده تکیه این گروه بر منابع جایگزین بیش از پیش شده است.
اما تغییر منابع مالی و جان باختن اکثر فرماندهان و شبه نظامیان شاخص این گروه در درگیری با ارتش پاکستان از 2014 به این سو و بروز شکاف روزافزون میان این گروه و طالبان، زمینه ساز بروز تغییراتی در سیاست ها و رویکردهای حرکت اسلامی ازبکستان شده که هم اکنون در قالب درگیری با متحدان سابق و بالاخص طالبان ظاهر شده است.
با نگاهی اجمالی به پیشینه ی روابط چین و طالبان جلوه ای کمتر دیده شده از مناسبات قدرت در منطقه آشکار می شود. چین از معدود کشورهایی بود که در زمان تسلط طالبان در افغانستان در مناطق تحت سلطه ی طالبان نمایندگی رسمی داشت و دارای روابط اقتصادی و سیاسی علنی با طالبان بود، روابطی که هیچ گاه به طور کامل قطع نشد.
لذا می توان مدعی شد که طالبان در طول دو دهه اخیر تضاد استراتژیک با منافع و راهبردهای چین در منطقه نداشته است بنابراین ارتباط با گروههای شبهنظامی مانند طالبان نیز یکی از اشتراکات پاکستان با چین است.
پاکستان تصور میکند میتواند از ظرفیتهای چین برای مدیریت شبهنظامیان استفاده کند. به طور قطع چین قبل از تشکیل ائتلاف نظامی هماهنگی لازم را با روسیه و آمریکا به عمل آورده است تا از مخالفت این کشورها جلوگیری کند.
با توجه به اینکه امکان زیادی وجود دارد که چین قبل از ورود به حوزه آسیایی مرکزی جوانب را در نظر گرفته و هماهنگی لازم را با روسیه و آمریکا انجام داده باشد انتظار نمیرود تغییر چندانی در منطقه مشاهده شود.
افزایش فعالیتهای چین و پاکستان در آسیای مرکزی با محوریت بحث افغانستان و امنیت منطقه قابل پیشبینی بوده و بر تقویت همکاریهای دوجانبه و چندجانبه نظامی و امنیتی پکن و اسلام آباد با این کشورها کمک خواهد کرد.
در حال حاضر صحبت از همکاریهای مشترک چین، پاکستان، تاجیکستان و افغانستان است که در حال افزایش میباشد البته در این همکاری باید ملاحظات روسیه و آمریکا در نظر گرفته شود وگرنه ممکن است در آینده مشکلاتی برای ائتلاف نظامی چین پیش بیاید.
دیدگاه تان را بنویسید