نتایج جستجو :
-
جای آن است که خون موج زند در دل من...زین تغابن که مخبر شکند بازارم!
پسرش از در درآمد که: «پدر چه نشسته ای، که در همین کوچه پایینی تست بازیگری گیرند!!! من که پذیرفته نشدم، تو نیز بخت خود…
-
برو به کار خود ای عادل این چه فریاد است...مرا فتاد فشار خون، تو را چه افتاده است!!
چون تیم سپاهان با مربیگری امیر خان قلعه نویی از لیگ قهرمانان آسیا حذف بشد، مولانا عادل در یکی از زمین های تهران فوتسال…
-
گر تو افلاطون و لقمانی به علم.... من به یک دیدار نادانت کنم!
مولانا لقمان فرمود: «من لقمان حکیم هستم! شغلم...» پس مولانا حسنی پای برهنه به میان سخن او پرید و ریسمان سخنش درید!!…
-
امشب آتش در نیستانش فتاد... سوخت ساسی، خرمنش تا بامداد!
در این هنگام ساسی که از مهلکه گریخته بود او را گفت: «آری! من نگرانم که مباد که موسیقی ایرانی از رخوتی که در آن در…
-
بسا كسان كه دگر در تيوي ندارند جاي...تو هم حواسجمع كن تا نلغزد پاي!
گویند روزی مولانا فراستی، در حین نقد قلمش بر زمین افتاد؛ پس مولانا جیرانی که از آسیب نقدهای او نیز در امان نمانده…
-
شوخیمکن که مرغدل بیقرار من...سودای گفتن گافهات از سر به درنکرد!
گویا تو را فراموشی آمده است که فرمودی: «تیم هفتاد در صد آماده است و چهل درصد باقی مانده را هم در اردوی بعد آماده می…
-
دید حامد کارگردانی را به خواب...کو همیگفتی که کو بازیگری چون ماهتاب؟
پس از ساعتی که مولانا بهداد از خواب پریده بود، دید که پیر مردی سالخورده از آنجا می گذرد. دقیق که گشت دید یاالعجب…
-
من اگر چه سود، برده ام از دلار، اما... ترا به خدا همه را گردن من نگذار!!
همراهان او را گفتند:«ما زنی را شناسیم که به طور حتم محل اختفای او بداند!» گفت: «نامش چیست؟!» گفت : « مهشید ماشاالله!!!…
-
جاسبی که دانشجو می گرفت همه عمر..دیدی که چگونه دانشجو جاسبی بگرفت؟!
پس چون مولانا جاسبی این تفسیر شنید حالش دگرگون شد و نعره ای مردانه بکشید و از برای ایجاد مانع بر سر این خواب ، شهریه…